سرمایه‌گذاری روی رژیم ایران اشتباه بزرگتر است

تاریخ درج خبر -1390:06:17
ایلاف فرامنطقه‌یی ۱۲ شهریور- در طول سالیان گذشته از سوی رژیم ایران در قبال سازمان مجاهدین خلق (بزرگترین و مهمترین بخش اپوزیسیون ایرانی مخالف ولی‌فقیه) سیاست ویژه‌یی در پیش گرفته شده است که سیاست نادیده گرفتن این سازمان در علن، و تلاش پنهان و غیرعلنی علیه آن است، و رژیم همواره در اکثر مناسبتها و در بالاترین سطوح تأکید کرده است که این سازمان تمام شده و دیگر در صحنه داخلی ایران جایی ندارد، نفس این موضوع، مجموعه‌ای از نویسندگان و رسانه‌های وابسته یا نزدیک به تهران را به‌وجود آورد که آن را تکرار می‌کند و به‌عنوان امری بدیهی که نیازی به‌دلیل و برهان ندارد، تلقی می‌کند. رژیم ایران بعد از سه دهه تلاش برای اغفال مردم و افکار عمومی جهانی، و بعد از لبریزشدن صبر مردم ایران و قیام نیرومند آنها در برابر رژیم در سال۲۰۰۹، وپس از آگاهی جامعه جهانی از دروغ و نیرنگ این رژیم در مورد برنامه اتمی آن و برملا شدن بسیاری از نشانه‌ها مبنی بر این‌که از قبل در مسیر دستیابی به سلاح اتمی حرکت کرده است، جهان شروع به بیدار شدن از خواب غفلت در مورد این رژیم بحث‌برانگیز کرد، جامعه جهانی از میزان مخالفت عمومی فزاینده در داخل، بعد از این‌که این رژیم به همه این‌طور تلقین می‌کرد که مردم ایران ۱۰۰% با او هستند و محبوبیت مطلق دارد، شوکه شد، این گمان بر اساس این اطلاعات اشتباه استوار بود که رژیم خودش را به روزهای اول انقلاب ایران پیوند می‌داد یعنی نقطه‌یی که مردم ایران تمامی تلاششان را برای رهایی از استبداد و سرکوب شاه گذاشته بودند و نه حمایت از جریان یا شخصیت دینی مشخصی که این رژیم آن را القا می‌کند، ولی در آن زمان شرایط به نفع خمینی چرخید و او را سمبل مقبولیت (به‌طور موقت) بین اقشار مختلف مردم و نیروهای سیاسی کرد، چهره واقعی خمینی و رژیم ولایت‌فقیه به‌دنبال خیانت او به نیروهای سیاسی که در پدیدآوردن انقلاب شرکت داشتند آشکار شد، و او شروع به ترور آنها کرد که در رأس آن نیروها سازمان مجاهدین خلق قرارداشت، ولی قیام مردمی در ایران در سال۲۰۰۹ فوران کرد و رژیم را سرآسیمه و نگران نمود، و خود رژیم از زبان برجسته‌ترین رهبرانش فوراً اقرار کرد که سازمان مجاهدین پشت این قیام است و آن را رهبری کرده و سمت و سو می‌دهد، و آن‌قدر که رژیم با صراحت تمام، سازمان را در مورد این حوادث متهم کرد، زحمت انداختن پیامدهای آن برعهده ”جنبش سبز“ را به خود نداد و این اتهام، دروغ و دجالیت خود رژیم را در برابر مردم ایران و جامعه جهانی فاش کرد که می‌گفت تأثیر و حضور این سازمان در داخل ایران به پایان رسیده است، و قطعاً رژیم ایران راه متهم کردن سازمان مجاهدین خلق را به‌خاطر تحت فشار قراردادن جریان سبز، نپیموده است. روشن است که جنبش سبز فرقی با رژیم ولایت‌فقیه در اساس و پایه‌هایی که این رژیم بر آنها استوار است، ندارد و هیچ‌گاه به سرنگونی رژیم فراخوان نداده و دائماً دعوت به اصلاح آن کرده است، ولی سؤال مهم این است که تا چه میزان این رژیم دینی به رفرم معتقد است در حالی که کاملاً نزدیک به روش و الگوی دوران استبداد کلیسا در اروپا رفتار می‌کند و چگونه ممکن است ولی‌فقیه یعنی کسی که خودش را نا‌ئب امام مهدی منتظر و سایه خدا و جانشین او روی زمین محسوب می‌کند در قبال مردمی که زیر سلطه ولایتش هستند به رفرم معتقد باشد؟ این سؤالی بسیار مهم برای کسی است که نظریه ولایت‌فقیه و تمامی جوانب آن را درک می‌کند و می‌فهمد. رژیم خودش را تماماً ”حق“ و همه دشمنانش را ”باطل و شرور“ به حساب می‌آورد و به همین دلیل این گمان که رژیم ولایت‌فقیه ممکن است دست به رفرم بزند که با قانون اساسی که این رژیم بر آن بنا شده همخوانی نداشته باشد، گمانی ضعیف و دور از واقعیت است. ما در مورد عامل اصلی رویارویی بین سازمان مجاهدین خلق و رژیم دینی صحبت می‌کنیم یعنی همان عدم پذیرش اصل ولایت‌فقیه. سازمان از زمانی که رژیم ولایت‌فقیه بر اساس دیکتاتوری دینی بنا نهاده شد شروع به مخالفت با آن کرد به‌رغم همه رفت و برگشت مذاکره‌ها بین خمینی و پسرش با رهبر سازمان و در رأس آن مسعود رجوی، سازمان نظریه ولایت‌فقیه را با وجود انبوه تطمیع‌هایی که رژیم در برابر آنها قرار داد قبول نکرد.
کسی که مقاله ”غرب و مجاهدین خلق: سرمایه‌گذاری اشتباه و خطرناک“ را می‌خواند، خود را در برابر یک دفاع غیرمستقیم و عجیب در نوع خود، از رژیم ولایت‌فقیه می‌بیند، اما نویسنده مقاله ادعا می‌کند که ”جنبش اعتراضی بزرگی که در تهران و دیگر شهرها در جریان اعلام نتایج انتخابات سال۲۰۰۹بوقوع پیوست، که“ انقلاب سبز ”نام گرفت، بیشترین تأثیر را در آگاه کردن جهان در مورد وجود یک اپوزیسیون داخلی داشت که آگاه به شرایط کشور و دارای مقبولیت مردمی است، و این امر سرمایه‌گذاری روی این جنبش به‌عنوان یک نیروی کارآ برای پیشروی در مسیر سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه را ممکن می‌سازد، اگر‌چه حکومت در آنزمان توانایی سرکوب و غلبه بر آن جنبش را داشت. در کارزار نفوذ که ایران علیه غرب وارد آن شده است، مشاهده می‌شود که غرب به دور از بهره‌گیری از این واقعیت، به‌جای آن اکثر کشورهای اروپایی مشغول آماده کردن زمینه برای بازگشت سازمان مجاهدین خلق_اپوزیسیون شدند، با این تصور که شاید عامل اصلی در تغییر رژیم باشند، و بهمین خاطر دادگاه عدالت اروپا حکمی برای خارج کردن نام سازمان از لیست تروریستی صادر کرد، این حکم به تصمیم شورای وزیران اتحادیه اروپا برای حذف نام سازمان از لیست مذکور منجر شد“.
به‌نظر می‌رسد که این نویسنده از رهبر رژیم ایران در مشخص کردن نقش سازمان مجاهدین خلق در قیام سال۲۰۰۹ در داخل ایران آگاهتر و مطلعتر است، زیرا که هرگونه نقشی را برای سازمان رد می‌کند و همه امور و اتفاقات را به جریان سبزی برمی‌گرداند که خودش از همین رژیم سرچشمه گرفته است از آن‌جا که سازمان مجاهدین حتی یک روز جنگ و مبارزه علیه رژیم ایران را ترک نکرده است تمامی اینها پوشاندن حقایق و منحرف کردن مسیر اتفاقات در صحنه واقعی است و اگر این رژیم واقعاً از جریان سبز واهمه داشت و به آن آن‌قدر اهمیت می‌داد، قطعاً سازمان مجاهدین خلق را به قرار داشتن در پشت قیام متهم نمی‌کرد، رژیم می‌داند که میرحسین موسوی و مهدی کروبی اساساً سرنگونی رژیم را نمی‌خواهند، و به عکس خواستار برخی اقدامات برای رفرم و بازسازی ظاهری که به ماندن و ادامه عمر رژیم برای چند سال دیگر کمک می‌کند، هستند، در عین حال کاملاً مطمئن است که سازمان مجاهدین خلق با تمام قوا برای سرنگونیش و پاک کردن او از صحنه روزگار تلاش می‌کند.
این خانم نویسنده در مقدمه دفاعیه‌ای که به‌طور ویژه آماده کرده، اتهامات خطیری به سازمان نثار می‌کند، از جمله این‌که به قانون گذاران و سیاستمداران آمریکایی رشوه پرداخته است تا در دفاع از سازمان سخنرانی کنند، وی شخصیتهای عربی و مسلمان شرکت‌کننده در مراسم افطاری که اخیراً برگزار شد را نیز چنین متهم می‌کند: ”ما در مقابل فضیحتی اخلاقی قرار داریم که مسئولان بلندپایه آمریکایی در آن دست داشته‌اند و به لطف طبیعت نظامهای دموکراتیک و آزادی مطبوعات، به سرعت افشاء شد و امیدواریم که مطبوعات ما از الگوی جهان متمدن پیروی کنند و از احتمال دست داشتن شخصیتهای سیاسی کشورهای عربی و اسلامی پرده بردارند، همانها که در سخنانشان از باصطلاح“ شاهکارهای ”مجاهدین خلق در محافل اروپایی سخن می‌گویند که آخرین آن مراسم افطار ماه رمضان در پاریس بود که (سازمان) “ خلق ”آن‌را با شعار همبستگی عربی اسلامی با“ اشرف ”ترتیب داد، و در جریان آن ۳۸نفر از ۱۶ کشور سخنرانی کردند که در میان آنان کاندیدای سابق ریاست‌جمهوری آمریکا و ۱۴ پارلمانتر اردنی و ۸ پارلمانتر فلسطینی حضور داشتند. به‌عنوان یک نکته ظریف یادآوری می‌کنم که حامیان عرب“ خلق ”، بیشترین تعریف و تمجید را از این سازمان می‌کنند، و یکی از خانمهای سخنران مریم رجوی را“ بانوی اول مشرق زمین ”توصیف کرد، و یکی از مدافعان بزرگ قرارگاه اشرف، آن را“ زمرد ”توصیف کرده و می‌گوید که افراد آن ارزشهای اصیل را به انسانیت آموخته‌اند، به‌رغم این‌که دستشان به خون عراقیان آغشته است“.
این اتهام بسیار خطیر است و به‌نظر می‌رسد که این نویسنده نمی‌داند که متهم کردن یک طرف سیاسی یا یک شخصیت به اتهاماتی از این نوع زیانبار است و بدون ارائه دلیل مادی باعث پیگرد واحضار قضایی می‌شود و من مطمئنم که این نویسنده همان ادعاها و تهمتهایی که اطلاعات ایران این‌جا و آن‌جا برای شکاف انداختن در موفقیتهای بزرگ سازمان در پهنه جهانی منتشر می‌کند را تکرار کرده است، و اگر از این نویسنده بازپرسی قانونی صورت پذیرد به‌طور حتم نمی‌تواند درستی سخنانش را اثبات کند، به‌خصوص شخصیتهای عربی و اسلامی عالیقدری که در این مراسم افطار شرکت کردند دربرابر این اتهامات باطل که هیچ پایه‌یی در واقعیت ندارد سکوت نخواهند کرد. هم‌چنین شیوه و روشی که نویسنده از آن پیروی کرده در اساس با روش و شیوه‌ای که رژیم ایران برای چسباندن عنوان تروریستی به سازمان مجاهدین خلق به‌کار گرفت فرقی نمی‌کند، همان که وزارت‌خارجه آمریکا آن را به سرعت قاپید تا پایه تصمیمش برای قرار دادن سازمان در لیست سیاه باشد، به این امید که باعث مهار و خوشآمد رژیم ایران بشود. ولی چه کسی از تروریسم و شبکه‌های آن در سراسر جهان پشتیبانی می‌کند؟ چه کسی با القاعده دیدارهای مخفیانه دارد؟ چه کسی از حزب‌الله و بسیاری از سازمانهای مشابه آن پشتیبانی می‌کند؟ چه کسی آتش جنگ فرقه‌ای را بعد از ورود آمریکاییان به عراق شعله‌ور کرد؟ چه کسی امنیت اجتماعی را در بسیاری از کشورهای منطقه تهدید می‌کند؟ و دهها سؤال دیگر که یک جواب بیشتر ندارد که رژیم ایران است، که از روز اول تأمین کننده مالی و بزرگترین پشتیبان تروریسم بوده است.
اما در مورد این ادعا که مجاهدین خلق به سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی پول داده‌اند تا برای تجدیدنظر در حکم وزارت‌خارجه آمریکا در مورد حضور سازمان در لیست تروریستی کمک کنند، سابقا مقاله‌یی با عنوان (لابی ایرانی) در ایلاف نوشته‌ایم، و در آن از تلاشهای رژیم ایران از طریق لابی وابسته به خودش در واشنگتن برای جلوگیری از تجدیدنظر در حکم مذکور صحبت کرده‌ایم، هم‌چنین در همین رابطه مقاله‌یی با عنوان ( آخوندها در سنگر شیطان بزرگ نفاق می‌ورزند) در روزنامه السیاسه کویت نوشتیم.
خانم نویسنده درصدد است تا قانع کند که مسأله رهبری و پایه فکری سازمان با رژیم مذهبی بنیادگرا فرقی نمی‌کند، و این ادعای دروغینی است و رژیم عادت دارد تا خودش را به‌طور خاص به غرب و به‌طور عام به همه جهان عرضه کند تا آنان را از سازمان دور نگه دارد، و صحبت او در مورد مسأله دموکراسی و عدم اعتقاد سازمان به آن سخن دیگری است که ابداً با واقعیت مطابقت ندارد، سازمان همیشه از طریق برجسته‌ترین رهبرانش به برگزاری انتخابات آزاد و شفاف تحت نظارت سازمان ملل فراخوان داده است و تأکید نموده انتخاب مردم ایران را می‌پذیرد، این موضعی است که رژیم رد می‌کند و از آن طفره می‌رود، سازمان بالاتر از این رفته و تأکید می‌کند که آینده‌ایران بعد از سرنگونی را قبل از هر چیز صندوقهای رأی تعیین می‌کنند و سازمان به هرآنچه مردم ایران انتخاب کنند احترام خواهد گذاشت.
ولی در مورد آن‌چه در مورد دست داشتن سازمان در سرکوب قیام عراق در سال ۱۹۹۱ منعکس می‌شود، مایلم که این‌جا از حقیقت بسیار مهمی پرده بردارم، درحالی‌که من کاملاً رژیم منسوخ شده بعث را رد می‌کنم ولی جزء به جزء به یاد می‌آورم که از ساعتهای اولیه شعله‌ور شدن آن قیام، رژیم ایران صدها عضو سازمان بدر را با لباس‌شخصی از جنوب و با لباسهای کردی (سفید) از کردستان وارد عراق کرد و اعضای سازمانهای کردی به‌خوبی آن را بیاد می‌آورند کما این‌که برادران عرب کسانی را که از نقاط مختلف جنوب به عراق نفوذ کردند، بیاد می‌آورند و این‌که چگونه شروع به حمله به مراکز امنیتی و اطلاعاتی و نظامی مهم نمودند، به‌طوری‌که کوهی از مدرک و اطلاعات جمع کردند و مستقیماً به داخل ایران فرستادند، چیزی که قیام را بدنام کرده و از مسیر حقیقی‌اش منحرف نمود. این جنایتی در حق تاریخ معاصر عراق است که شایسته مناقشه و پرداختن به آن از جانب روشنفکران عراقی است، و تغییری که در همان زمان در موضع آمریکا در رابطه با قیام روی داد و چراغ سبز آمریکا برای سرکوب آن دلیلی جز دخالت ننگین و ناروای رژیم ایران نداشت، چیزی که به ما این حق را می‌دهد که بگوییم خون همه کسانی که بعد از دخالت ایران به دست رژیم بعثی کشته شدند، به گردن رژیم ولایت‌فقیه است، و این امری است که رژیم ولایت‌فقیه می‌خواهد تا آن را تحریف نموده و پوشیده نگهدارد. و بعد از این‌که رژیم بعثی قیام را خفه کرد (بدلیل دخالت مشکوک رژیم ایران در آن)، رژیم ایران از طریق ”مجاهدین سپاه بدر“ مقادیر بسیار زیادی از سکه‌های عراقی جعلی (۵۰ دیناری) را همراه با کوهی از سلاح، بمب و مواد منفجره وارد عراق کرد و اقدام به جذب نیرو در کردستان و مناطق مختلف عراق نمود تا به‌عملیات تروریستی در داخل عراق دست بزنند، و این صرف‌نظر از شبکه‌های جاسوسی مختلفی است که این‌جا و آن‌جا کاشته است که در هر منطقه ماهیت خاص خود را دارد، مثلاً در کردستان جاسوسی ایران فقط مختص به سازمانهای بین‌المللی فعال در آن‌جاست ولی در مناطق دیگر جاسوسی برای اهداف نظامی و امنیتی است و هرچه باشد دخالت رژیم ایران در عراق حدیث طولانی دارد و آن‌چنان‌که یک ضرب‌المثل عراقی می‌گوید (شب دراز است و قلندر بیدار).
آیا سازمان مجاهدین خلق به‌اندازه تارمویی اقدام به این اعمال نفرت‌آور نمود؟ ولی به‌رغم همه اینها، هوشیار زیباری وزیر خارجه عراق در ایامی که مقامی در دفتر روابط خارجی حزب دموکرات کردستان بود تأکید کرد که سازمان مجاهدین خلق در جریان قیام به هیچ عمل سرکوبگرانه علیه کردها دست نزده است.

ارسال به فیس بوک
  Aftabkaran. All rights reserved