افشای روابط رژیم ایران با القاعده

تاریخ درج خبر -1390:06:04
روز ششم مردادماه جاری، وزارت خزانه‌داری آمریکا طی اطلاعیه‌یی اعلام کرد اسامی 6تن از رهبران القاعده را که در ایران هستند، در لیست سیاه خودش قرار داده. وزارت خزانه‌داری آمریکا گفت شبکه‌یی به رهبری عزالدین عبدالعزیر خلیل که در ایران مستقر است بر اساس توافق میان رژیم ایران و این گروه عمل می‌کند.

این بیانیه تأکید کرد که رژیم ایران نقش حیاتی و مهمی در انتقال پول به‌منظور پشتیبانی از فعالیتهای القاعده در افغانستان و پاکستان ایفا می‌کند. دیوید کوهن معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا هم این اقدام را افشای یک وجه دیگر از حمایت بی‌همتای رژیم ایران از تروریسم توصیف کرد.

دراین‌رابطه سؤالاتی مطرح می‌شود:
رابطه رژیم با القاعده به کی و چه زمانی برمی‌گردد؟
کم و کیف این رابطه از چه قرار است؟
آیا این رابطه به‌تازگی کشف شده است؟
چرا آمریکا تاکنون نسبت به‌این قضیه سکوت کرده بود؟
آیا این اقدام و این افشاگری را می‌توان به‌عنوان تغییر سیاست آمریکا در رابطه با رژیم آخوندی تلقی کرد؟

نام القاعده سالهاست که به‌عنوان مهمترین گروه تروریستی بین‌المللی بر سر زبانهاست. اما از فردای فاجعه 11سپتامبر، القاعده به‌عنوان دشمن ایالات‌متحده آمریکا تعریف و در صدر آماجهای نظامی آن قرار گرفت. امری که دو جنگ بزرگ را، در افغانستان و عراق و سقوط دولتهای آنها را به‌همراه داشت. جنگهایی که با صدهاهزار کشته و مجروح، ویرانیهای بسیار و دست‌کم هزارمیلیارد دلار هزینه، تنها از جانب آمریکا همراه بود. جنگهایی که هنوز ادامه‌ دارد و به‌نظر می‌رسد چشم‌انداز روشنی هم برای پایان آنها وجود ندارد.

آری، جنگ با القاعده و پیامدهای آن، به‌رغم کشته‌شدن اسامه بن‌لادن رهبرآن در 12اردیبهشت‌ماه گذشته، هنوز پایان نیافته است.

اما رویداد جدید، در این جنگ، افشای روابط القاعده با رژیم حاکم بر ایران است که درپی بیانیه رسمی وزارت خزانه‌داری آمریکا، انعکاس گسترده‌یی در جهان پیدا کرد و مورد تحلیل و تفسیرهای گسترده قرار گرفت.

اهمیت این مسأله نه به‌خاطر القاعده و در لیست تحریم قرارگرفتن چند تن از اعضای آن است، بلکه به‌دلیل این است که برای اولین بار دولت آمریکا به‌طور رسمی رژیم ایران را به‌حمایت مالی از القاعده متهم کرد و این مسأله یک‌بار دیگر نشان داد که به‌گفته دیوید کوهن، معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی، اولاً رژیم ایران حامی اصلی دولتی تروریسم در دنیای امروزاست، ثانیاً جنبه دیگری از حمایت بی‌همتای ایران از تروریسم را آشکار کرد.

اهمیت سیاسی این قضیه را در سرمقاله روزنامه واشنگتن‌تایمز به‌خوبی می‌توان دید. واشنگتن‌تایمز می‌نویسد:
دولت اوباما با این افشاگری در مورد رژیم ایران به‌جایی می‌رود که هیچ‌یک از رؤسای جمهور آمریکا قبلاً نرفته است، چون همان‌طورکه می‌دانید کاخ سفید مستقیماً اعلام کرد که ایران از القاعده حمایت می‌کند و این تشدید خیلی آشکار موضع آمریکا نسبت به رژیم است.

سوابق روابط رژیم ایران و القاعده
رابطه رژیم و القاعده از دیرباز یکی از سوژه‌های رسانه‌ها بوده است. روزنامه نیویورک‌سان طی مقاله‌یی در خرداد 86 به‌نقل از متخصصان ضدتروریسم آمریکا نوشت: «بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵، ایران، محل استقرار «سیف‌العدل» فرد سوم القاعده و فرمانده عملیات نظامی آن بوده است. کماکان احتمال دارد وی امروز هم در ایران باشد.

نیویورک‌سان می‌افزاید: اطلاعات جدید نشان می‌دهد که رژیم ایران از سالها قبل درگیر تماس با القاعده بوده که به‌این موارد می‌توان اشاره کرد:
- به‌دنبال جلسه فعالان القاعده در ایران در سال ۲۰۰۲، سیف‌العدل از داخل ایران به طراحی یک حمله به مرکز مذهبی یهودیان در تونس کمک کرده است.

منابع امنیتی آمریکا و سعودی تأیید می‌کنند که در سال ۲۰۰۳ سیف‌العدل با هسته‌های القاعده در سعودی تماس گرفته و درگیر یک‌سری حملات علیه اهداف آمریکایی بوده است.

حضور سیف‌العدل فرمانده نظامی القاعده در ایران را بعداً خود رژیم هم بروز داد. به این‌ترتیب که در سال ۲۰۰۳ (برابر با ۱۳۸۲)، آمریکا از رژیم ایران خواسته بود تا سیف‌العدل و دیگر اعضای القاعده در ایران را به‌این کشور تحویل دهد اما رژیم اعلام کرد که حاضر است این افراد را با مسئولان سازمان مجاهدین خلق در عراق مبادله کند، اما این پیشنهاد در همان زمان از سوی رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا رد شد.

اما این تنها سیف‌العدل نفر سوم القاعده نبود که در ایران حضور داشت.

از یک‌سو روزنامه فرانسوی فیگارو همزمان با کشته‌شدن بن‌لادن، نوشت: علاوه‌بر سیف‌العدل، سلیمان ابوغیث در سالهای گذشته در ایران بوده و سال گذشته ایران را ترک کرده و به افغانستان یا یمن رفته است. هم‌چنین ابومحمد المصری که مصری‌الاصل است پس‌از سوءقصدهای 11سپتامبر به ایران گریخته بود. او از طراحان اصلی دو حمله علیه سفارتخانه‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا در سال ۱۹۹۸ بوده است.

ازسوی‌دیگر، آسوشیتدپرس در 24اردیبهشت ۱۳۸۹ گزارش داد: برخی از اعضای القاعده، ”بی‌سروصدا به داخل و خارج از ایران رفت‌وآمد دارند“. از جمله، صدها نفر از اعضاء القاعده به‌همراه اعضای خانواده‌های افراد رهبری این شبکه و از جمله تعدادی از اعضای خانواده اسامه بن‌لادن، پس‌از حملات آمریکا به حکومت طالبان در افغانستان در سال ۲۰۰۱ به خاک ایران پناه بردند. پیش از این، عمر بن‌لادن، یکی از فرزندان بن‌لادن، از حضور 20تن از اعضای خانواده خود در تهران خبر داده بود.

هم‌چنین به گزارش العربیه، یکی از همسران بن‌لادن به‌نام ”خیره صابر“ و پسرانش سعد، عثمان، محمد، حمزه و نیز یکی از دختران بن‌لادن به‌نام فاطمه به‌همراه همسر و فرزندانش برای سالها در ایران به‌سر می‌برده‌اند.

به‌این‌ترتیب، روابط رژیم و القاعده حداقل از سال ۲۰۰۲، چیز ناشناخته‌یی نبوده. درنتیجه این سؤال مطرح می‌شود که پس چرا آمریکا چندسال این مسأله را تحمل کرد و حداقل علناً و رسماً به‌روی خودش نیاورد.

در پاسخ باید گفت که این نکات و این اطلاعات، جزء ناچیزی از واقعیتهایی است که به بیرون و به رسانه‌ها درز کرده. حتماً که رفت‌وآمد سران القاعده به ایران و از ایران به پاکستان و افغانستان و حمایتهای کلان مالی و تسلیحاتی رژیم از القاعده چیزی نبود که از چشم سرویسهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا پوشیده مانده باشد. اما وقتی که سیاست مماشات حاکم است، سر این اطلاعات توی گل می‌رود و یا با توجیهات مسخره‌یی تفسیرهای انحرافی یا وارونه از آن می‌شود. مثلاً در سال 84، سناتور مک‌کین کاندیدای ریاست‌جمهوری از حزب جمهوریخواه، در یکی از مصاحبه‌های خودش هشدار داد که رژیم ایران جنگجویان القاعده را آموزش می‌دهد. جناح مقابل او را به باد تمسخر گرفت که آقای مک‌کین نمی‌داند که رژیم ایران شیعی مذهب است و القاعده سنی‌مذهب. و اینها به‌لحاظ ایدئولوژیک، رقیب و دشمن همدیگر هستند و امکان ندارد که رژیم به القاعده کمک کند.

سؤال این است که آن‌چه که اینها می‌گفتند یک تحلیل بود، و یک تحلیل که نمی‌تواند یک واقعیت عینی را پوشانده و خنثی کند. در تقابل و تضاد این دو، قطعاً باید در آن تحلیل تجدیدنظر کرد. آیا می‌شود باور کرد که این مسأله ساده را استراتژیستها و سیاست‌سازان آمریکایی نفهمند؟

جواب خیلی ساده است: فراموش نکنید که رژیم بر روی ثروت عظیم مردم ایران چنگ انداخته که تنها عایدات نفت آن، سالانه به حدود 100میلیارد دلار می‌رسد. با این پول می‌تواند خیلی چیزها را خریده و خیلی چشمها را بسته و خیلی دهانها و قلمها را به‌خدمت خودش بگیرد. لابی‌های قدرتمندی را در آمریکا و سایر کشورها به‌نفع خودش فعال بکند و این‌همه، بر بستر یک سیاست و استراتژی مماشات‌گرانه می‌تواند همین نتایج را به‌بار بیاورد که به‌کلی خلاف ساده‌ترین و بدیهی‌ترین واقعیتهاست. مثلاً ببینید همین مسأله شیعه و سنی را چطور به‌صورت یک اصل و یک دگم جلوه می‌دهد و با کمک همان دلارهای نفتی و شبکه عریض و طویل لابی‌های خودش، آن‌را جا می‌اندازد.

ولف بلیتزر تحلیلگر و برنامه‌ساز مشهور تلویزیون سی.ان.ان روز 29مه ۲۰۱۱ ـ هشتم خرداد ۱۳۹۰ ارتباط ایران با القاعده در حملات 11سپتامبر به آمریکا را برملا کرد و گفت: 3روز پس‌از قتل اسامه بن‌لادن، رهبر گروه القاعده، کمیته ضدتروریسم کنگره آمریکا، در گزارشی که منتشر شد، اعلام کرد: رژیم ایران برای مقابله با نفوذ آمریکا در خاورمیانه و جنوب آسیا ”روابط کاری قدرتمندی“ را با شبکه القاعده‌ ایجاد کرده است.

این گزارش در ادامه تأکید کرد: روابط سپاه قدس و سازمان القاعده تاکنون به اندازۀ کافی مورد توجه قرار نگرفته، زیرا معمولاً این پیشداوری وجود دارد که ایرانیان شیعه و غیرعرب هیچ‌گاه با اعضاء عرب و سنی‌مذهب سازمان القاعده همکاری نخواهند کرد.

این گزارش می‌افزاید: ”از 11سپتامبر به بعد، همکاری {سپاه و القاعده} تقویت شده و صد‌ها عضو این سازمان به ایران پناهنده شده‌اند“.

هرکس که کمترین آشنایی با رژیم آخوندی داشته باشد این را خیلی خوب می‌داند که این رژیم به غیر از قدرت و حکومت، به هیچ دگم و ارزشی اعتقاد ندارد و کمترین بهایی برایش قائل نیست. ما این را هشت سال است که در عراق دیدیم و می‌بینیم که این دولت به‌اصطلاح شیعه برای ناامن‌کردن و بی‌ثبات‌کردن اوضاع عراق، در آن واحد هم به گروههای تروریستی به‌اصطلاح شیعه پول و اسلحه می‌داد که مردم سنی را بکشند و آنها را وادار به کوچ به‌مناطق دیگر بکنند و هم به گروههای تروریستی به‌اصطلاح سنی سلاح و پول و بمب می‌داد که با آن، مردم شیعه را بکشند. این رژیم برمبنای همین سیاست، گنبد حرم مطهر دو امام شیعیان را در سامرا منفجر کرد (درست عین بمب‌گذاری در حرم امام‌رضا) تا جنگ فرقه‌یی در عراق راه بیندازد. این واقعیت آن‌قدر روشن است که در عراق کسی نیست که از آن خبر نداشته باشد و حتی بعضی مقامهای آمریکایی هم باهمه احتیاطی که در برابر رژیم داشتند، آن‌را بارها به‌زبان آوردند. اما تا آن‌جا که به مجاهدین برمی‌گردد صدها و هزاران سند و مدرک از این ارتباط در عراق در دست دارند، و هم‌چنان‌که رهبر مقاومت بارها تأکید کردند در عراق، القاعده و تکفیری و سلفی و غیره، یک‌سری اسم و اساساً پوششهایی برای رژیم هستند. آن‌چه که هست، رژیم است! رژیم است! و رژیم، بارها این تروریستها را برای ضربه‌زدن به مجاهدین به‌کار گرفته است:
«در همان‌زمان که آمریکائیها هم بودند، یکی از همین افراد که با مزدوران بدر همکاری می‌کرده و هم‌چنین تحت نام القاعده مواد و تسلیحات به اینها می‌رساندند برای منفجرکردن لوله‌های آبرسانی‌اشرف، می‌آید و زمانی که آمریکائیها مسئول حفاظت بودند، در تحقیقاتی که آنها می‌کردند، می‌آید و در مورد اینها اطلاعاتی به آمریکا می‌دهد و دست رژیم را رو می‌کند. که در هر دادگاهی قابل ارائه است. نامه خطی است به عربی است، خلاصه‌اش را من برایتان می‌خوانم و می‌گویم:
می گوید که در روستای فلان، خانه فلان، یکی از مسئولان دفتر مجلس اعلای انقلاب اسلامی شعبه خالص بود، مخاطب را میگه، این آشنایی از یک‌سال‌ونیم پیش ازطریق یک واسطه انجام شد. هرچند که اینها تشکیلات شیعیان را کافر می‌دانستند و بدریها را هم دشمن خودشان اما یک کسی آمد به‌نام کمال هادی جراب، مقادیری بسته انفجاری آماده ساخت ایران و مواد منفجره، تی.ان.تی، چاشنیهای انفجاری و یک ماده انفجاری که من ندیده بودم و یادم نمی‌آید چی بود دقیق، و چیزهایی از این قبیل داد. بعد هم امیر شرعی این گروه، آن گروهی که تحت نام القاعده کار می‌کرد، فتوایی داد که الآن همکاری با اینها و سلاح گرفتن از اینها اشکالی نداره هم‌چنانکه در سیره نبوی هم آمده…». از تماس مسعود رجوی با اشرف - کارزارپیروزی-۸۹۰۸۱۸

ببینید، رژیم چقدر ساده، این گروه القاعده‌ی به‌اصطلاح سنی را به‌خدمت می‌گیرد. آنها هم توجیه شرعی‌اش را که چرا از رژیم شیعی، پول می‌گیرند، در آستین دارند. بعد جالب است که رژیم، خود همین مجاهدین را متهم می‌کرد که با القاعده ارتباط دارند، حتی قبر ابومصعب زرقاوی سرکرده نظامی القاعده در اشرف قرار دارد یا مجاهدین 60تن از زنان بمب‌گذار انتحاری را در اشرف آموزش داده و آنها را به نجف فرستاده است. و جالبتر و مسخره‌تر این‌که همین حرف سخیف، یکی از اسناد محرمانه وزارت‌خارجه برای نگه‌داشتن نام مجاهدین در لیست تروریستی است.

اقدامات تروریستی رژیم تحت پوش القاعده در افغانستان و عراق

سؤال این است که آیا مقامهای آمریکایی از واقعیت این قضایا خبر داشتند؟

وزارت دفاع آمریکا طی بیانیه‌یی به تاریخ 24/شهریور/86 اعلام کرد یک فرمانده القاعده را که در ایران فعالیت می‌کرد و به‌منظور هدایت عملیات تروریستی وارد افغانستان شده بود، دستگیر کرده است. ، پنتاگون گفت: این فرمانده افغانی که عنایت‌الله نام دارد اعتراف کرده است که در زاهدان ایران مستقر بوده و وی را امیر القاعده در این منطقه می‌نامیدند. جفری گوردون سخنگوی پنتاگون اعلام کرد به‌علت خطرناک‌بودن این فرد، وی را به زندان گوانتانامو منتقل‌کردند.

خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز در تاریخ 24اردیبهشت ۱۳۸۹ گزارش داد: احمد وحیدی، وزیر دفاع ایران و فرمانده پیشین نیروی قدس متهم است برای رهبران القاعده هم‌چون ابومصعب زرقاوی در داخل کشور پناهگاه فراهم می‌کرده و این گروه با این حمایتها توانسته حملات خود از جمله بمب‌گذاری سال ۲۰۰۷ در عربستان‌سعودی را انجام دهد.

در ادامه همین گزارش آمده بود: رضا ذاکری، یکی از اعضای ریزشی دستگاه اطلاعاتی ایران به مقامهای آمریکایی گفته: ایران دو ماه پیش از حملات یازده سپتامبر به رمزی بن‌الشیبه، از اعضای کلیدی این عملیات، کمک کرد که برای ملاقات نهایی با محمد عطا، عامل آن عملیات، به اسپانیا برود.

در تاریخ 21اردیبهشت 89 هم یک سیاستمدار برجسته شیعه عراقی فاش ساخت: روابط میان سپاه پاسداران و القاعده توسعه یافته است. وی گفت: ”دو مرکز آموزشی برای القاعده در جاده تهران به قم وجود دارد که نام یکی از آنها قرارگاه بدر و نام دیگری قراگاه الهادی است“. وی تأکید کرد که در این دو قرارگاه، آموزشهای مستمری به اعضای القاعده که از کشورهای مختلفی آمده‌اند داده می‌شود.

بنابراین، روابط رژیم با القاعده حتی به‌ ماجرای 11سپتامبر و قبل از آن‌هم برمی‌گردد و این واقعیتی است که کمیته تحقیق 11سپتامبر هم برآن گواهی داده و فاش کرده که بعضی عواملی که ماجرای 11سپتامبر را آفریدند از ایران و با کمک و همکاری دستگاههای اطلاعاتی رژیم به آمریکا رفتند.

رژیم نیز در این رابطه بسته به‌موقعیت، شرایط خودش و اوضاع منطقه‌یی، مواضع مختلفی گرفته، یک‌جا سکوت کرده، یک‌جا با قبول برخی چیزها، قدرت‌نمایی کرده و یک‌جا هم انکار کرده! در مورد افشاگریهای اخیر هم، اساساً سکوت کرده و حتی تکذیب هم نکرده است.

حال ببینیم که آیا از افشاگریهای اخیر می‌شود نتیجه گرفت که اینها علائم تغییر سیاست آمریکا در قبال رژیم آخوندهاست؟

طبعاً پاسخ منفی است. تغییر سیاست آمریکا، یک شاخص روشن دارد، آن‌هم نحوه تنظیم آمریکا با تنها آلترناتیو این رژیم است، یعنی این‌که آیا نام شورا و مجاهدین را از لیست خارج می‌کند یا نه؟

این اقدام جدید که در حد خودش، البته خیلی هم مهم است، در ادامه همان مواضع وزیر دفاع جدید آمریکا پانتا، در قبال رژیم و تأکید بر نقش رژیم در عراق است که حاکی از یک تغییر لحن جدی از طرف آمریکاست.

اما درعین‌حال، این، البته یک تناقض جدی سیاست آمریکا هم هست که از یک طرف اذعان می‌کند که رژیم ایران پشتیبان اصلی خطرناکترین دشمن اعلام‌نشده آمریکا، یعنی القاعده است و از طرف دیگر بزرگترین هدیه و لطف را در حق همین رژیم با در لیست‌نگه‌داشتن مجاهدین می‌کند. حالا آمریکا تا کی می‌تواند این تناقض را در سیستم خود و در دستگاه سیاسی و دیپلوماسی خودش تحمل کند؟ باید صبر کرد و دید.
ارسال به فیس بوک
  Aftabkaran. All rights reserved