گاندی های ایران
جمشید آشوغ
خرعلی خامنه ای، میر الاغ موسوی و محمود انتری نژاد، در بیت ِ «وحوش»، از وحش، بیهوش شده اند و درک از یک « لحظه»، که یک « قدم » می باشد، ندارند.این افراد ِ بی هوش ، جریان فکری صدای آمریکا و روضه خوانهایش را نیز بدنبال دارند، تیم ِ همیشه در صحنۀ امامشان خامنه ای. تیم ِ صدای آمریکا یا وولله و روضه خوانهایش قبل از انتخابات زیر عبای مجتبی خامنه ای سینه میزدند و گلو پاره میکردند. بازیکنان اصلی تیم، مجتبی خامنه ای را در لباس جامعه مدنی بعنوان کاپیتان قبول داشتند. بازیکنان ذخیره از میر موسوی،گاندی ساخته و سبز پوش بودند. ماشین ِگاندی سازی و ماندلا سازی مخملباف ها، سازگارها و .....، بدون بنزین راه افتاد. زبان ِ آنها، به گاندی سازی زورکی مشغول شد. آنها میفهمند که موسوی نه گاندی است و نه گاندی میشود، چنین توانی در او نهفته نیست، اما عادت به دروغ و تحریف دارند.آنها دروغ و تحریف را به کمال در توان دارند، ودر تحریف، هیچ چیزی کم نمی آورند. میر موسوی نباید حتی برای لحظه ای فکر کند که میتواند نقش ِ بسزائی را درتاریخ ِ ایران «اشغال» کند. تاریخ،هیچ شباهتی به سفارت آمریکا ندارد و زورکی، زورکی هم، اشغال بشو نیست. از بخت ِ بد ِ این تحلیلگران، در لحظاتی که گاندی بودن میر الاغ موسوی را به رخ همدیگر می کشیدند، بر صفحه های تلویزیون جوانان غیور ایرانی ظاهر میشدند، تا ارازل و اوباشهای ولی فقیه را که بدام انداخته بودند، رها کنند. اگر تحلیگران ِ وولله دستهای بخون آغشته موسوی را به گاندی تشبیه میکنند، باید به دستهای آزادیبخش ،آزادی ستان و پرتوان جوانان ایرانی بنگرند تا گاندی را بیابند. میلیونها گاندی هر روزه در ایران « نه ِ» بزرگی به ولی فقیه و تمامی دستجات درونش می گویند.اما مجریان ِ ولی فقیه چشم ندارند تا ببینند، جوانان ِ غیور ایران «چگونه گاندی»هائی هستند. کسانی که بدنبال چهره سازی هستند باید بدانند که هر جوان ایرانی امروز به تنهائی هم گاندی است و هم ماندلا. اما این جوانان غیور نه بدنبال چهره سازی، نه چهره شدن هستند، آنها بدنبال ساختن چهرۀ ایران هستند. این چهره را خواهند ساخت. چهره آزادی و دموکراسی. چهره جدائی دین از سیاست. گذشته و کارنامۀ خونی موسوی بر علیه حقوق مردم ایران و منطقه و التزامش به ولی فقیه ، گویای سرشت و ذات اواست. دفاع وولله از موسوی، دفاع از دشنه بدستان ولی فقیه است. مردم با شعار میر حسین - یا حسین، برای او، آب هم گرم نمیکنند، و این مسئله را کاملا ولی فقیه درک کرده، که گفته بود: جنس ِ این مردم از جنس موسوی نیست. وولله بیخود زور میزند تا مردم و موسوی را از یک جنس تلقی کند. در ایام کودکی، بزرگترها نصیحت میکردند: اگر در حال عبور از کنار دیواری، صدای یا علی، یا علی از آنطرف ِ دیوار بگوش رسید، نزدیک نروید، چونکه یا باید ماشینی را هول دهید و یا اینکه کیسۀ آردی را از کامیون پائین آورید. اما اگر یا حسین، یا حسین را شنیدید ، باید نزدیک شوید چونکه یا شُله زرد،چای و یا شربت میدهند. مردم کاملا آگاه هستند که «یا حسین ِ» میر حسین، فقط شربت است. شربت ِ هلاکت ِ ولی فقیه. سرزمین ایران در التهاب و آتش مسیوزد. بیت «وحوش» تصمیم به سوزاندن خاک و جوانان غیور و مبارز ایران گرفته است، و گلۀ اوباشهای خود را در هر لباس و با هر گونه سلاح ِ سرد وگرم به جنگ جوانان عزیز و پاک سرزمینمان ایران فرستاده است. این نسل، تکرار ِ تاریخ را به چشم می بیند. کتاب ِ تاریخ ِ نسل ِ بشریت را بار دیگر، بر پوست و گوشت خود احساس می کند و ورق میزند. کتاب ِ تاریخ را هر بار که ورق زده ایم، پایانی یکسان داشته است. تاریخ ِ سرزمینها، با فاصله های جغرافیائی بسیار زیاد از یکدیگر،نتیجۀ متفاوتی باهم نداشته است و پایانی شبیه به هم دارند، عطر پیروزی دارد.

در آغاز ِ هر کتاب ِ تاریخ، دیکتاتورها با اراذل و اوباش هایش به مردم بی گناه حمله میکنند، همچون ولی فقیه، و در پایان ِ کتاب شکست خورده، از صحنۀ زندگی حذف میشوند و جشن مردم بپا میشود. اما در اواسط ِ کتاب که زرین ترین بخش تاریخ را در بر می گیرد «مقاومت» وجود دارد. ورقهای این صفحات مملو از شجاعتها، فداها، از خود گذشتگی ها و اتحادها می باشد. در هر سرزمینی، «جوانان»، قهرمانان بلامنازع این صفحات طلائی ِ غرور آفرین و آغشته بخون هستند. در همین صفحات ِ سخت و دشوار است که هیچگاه افسردگی، گریه،غم وجود نداشته و خوانده نشده است. این صفحات فقط سرشاراز«شهامت» میباشد. موتور خلاقیت انسان. جهش بسوی آینده وتکامل.جهان ِ جوانان.

لحظه و فضای آزاد شدۀ امروز که در ایران بوجود آمده، یک فضا برای «فکر ِ» آزاد می باشد، که در تفکر جوانان شکل گرفته است و هر روز این شکل متکاملترو زیباترمیشود. این فضای فکری ، دقیقا همان « فضای فکرئی» می باشد که همیشه و از دیر باز در انقلابیون و مبارزین وجود داشته است . تفکر ِ نداشتن ِ سکون و توان ِ« تغییر دادن» شرایط استبدادی و زور، برای بدست آوردن «حق»،در یک انقلابی از دیر باز شکل گرفته است. طبیعت ، سرشت و قدرت ِ آن برای تغییردادن شرایط و بدست آوردن آزادی، دقیقا شبیه به طبیعت ِ و خواستۀ جوانان بپا خاسته برای «تغییر» می باشد. درک و لمس کردن لحظاتی از آزادی، و لذت ِ آن هیچگاه اجازۀ «برگشت به عقب» را به مبارزین نمی دهد. وجود همین امر است که به مبارزان در رشد و گسترش ِ مقاومت، کمک شایانی می کند. شیرین بودن آزادی بر همۀ مصائب فائق میشود. اکنون جوانان ایرانی این فضای آزاد را لمس کرده و کاملا به آن واقف شد ه اند. «روزنۀ» آزادی در جوانان، تمامی سلولهای آنان را در بر گرفته است. نقطۀ مقابل آنها، «روزنۀ» وحشت در نظام است، که بند بند رژیم را در نوردیده است. رشد ِ روزنۀ آزادی در جوانان، به رشد ِ وحشت ِ نظام، دامن میزند و به نابودی رژیم راه می برد. جوانانی که در زیر تیغ ِ بی رحم ِ ولی فقیه، در زیر زمینها زندگی میکردند، بیرون آمده و خورشید ِ تابان آزادی را لمس کرده اند. آنها با قدمهای استوار خویش به پیش میروند و تنها برای «لحظه» ای در یک رویاروئی با صفوف ولی فقیه قرار میگیرند. جوانان آن «لحظه» را شکسته و به قلب صفوف دشمن حمله می کنند و ولی فقیه بایستی لحظه به لحظه قدم به عقب گذارد.نظام ولی فقیه، آنقدر به عقب میرود که در دریای خزر غرق شود، تا طعمۀ کوسه های خلیج فارس گردد. روضه خوانها بدانند که جوانان ایرانی در یک دستشان چیزی بالاتر از گاندی، در دست دیگر بیشتر از ماندلا دارند. در فکرشان، حذف ِ ولی فقیه جوانه زده است. بر زبانشان: ملت ایران زمین - دیکتاتور را بزن زمین، و در قلبشان آزادی « ایران» را رشد داده اند.


جمشید آشوغ 28.06.2008
ارسال به فیس بوک
  Aftabkaran. All rights reserved