گپ های مردم در خیابان!
نشریه دانشجویی بذر
گزارش ارسالی برای نشریه دانشجویی بذر – 9 تیر 1388



خبر پيچيده بود كه امروز چون مهلت 5 روزه شورای نگهبان برای بررسی انتخابات بسر می رسد در شهر خبرهايی خواهد بود. فكر كردم امروز را نمی شود از كف داد.

تهران پر از نيروهای نظامی امنيتی بود. اما مردم به خيابان آمده بودند و بصورت فشرده در چهار راهها، پياده رو ها و پارك ها حضور داشتند. می گفتند قرار است از راه آهن تا تجريش راهپيمايی باشد. اما بنظر نامحتمل می آمد. به دليل تعداد فوق العاده زياد نيروهای سركوب. آنها علاوه بر اينكه تمام ميدان ها و چهار راهها را اشغال كرده بودند، در وسط خيابان طولانی وليعصر نيز به صف ايستاده بودند.

مردم خودی را از غيرخودی (يعنی جاسوس ها و خبرچين ها) تشخيص می دادند و با هم گفتگو می كردند. آنها خبر سوزانده شدن بيلبوردهايی با تصوير خامنه ای كه جديدا نصب شده و چنگ و دندان برای مردم نشان می دهد را به يكديگر می دادند و راههای مبارزه را به هم می آموختند.

«اين بيلبوردها بطورمعمولی آتش نمی گيره. بايد اول الكل روش ريخت بعد كبريت زد».

مادران در كنار دختران خود كه زخمی و باتوم خورده بودند، با هم تبادل تجربه و نظر می كردند. «ما اون لباس شخصی ای كه اينكارو با دخترم كرد شناسايی كرديم. بزودی حسابش را خواهيم رسيد. همه بايد اينكارو بكنند».

فرصت نسبتا زيادی بود که مردم با هم صحبت کنند. بر سر اسلام و حكومت اسلامی و اينكه اينها كی بودند و چگونه در سازش با امپرياليستها به قدرت رسيدند. بر سر موسوی و اينكه چرا او بخشی از همين نظام است و در دهه 60 چه اتفاقاتی افتاد. بر سر اينكه ما جامعه ای نوين می خواهيم كه مردم مثل امروز با صفا و مهربانی و بدون ترس كنار يكديگر بنشينند و با اينكه همديگر را نمی شناسند، اما می دانند از يك جنس هستند، به راحتی دغدغه های فكری خود را برای هم بازگو كنند. بر سر اينكه در محلات خود حركتی ديگر را با شعار "مرگ بر ديكتاتور"، «مرگ بر جمهوری اسلامی" براه بيندازيم.

صحبت بر سر "ندا آقا سلطانی" همه جا به وسط می آمد. كسی با اندوهی عميق گفت كه «ندا را در بهشت زهرا و بی سر و صدا به خاك سپرده اند» ديگری پاسخ داد:
«غصه نخوريد. گستره ی خاوران بيكران است. همه اينها به ضد خودشان تبديل خواهد شد».

هر كسی هر چيزی كه می دانست يا شنيده بود را برای ديگری بازگو می كرد:

«ميگن رفسنجانی در حال سازشه. معلومه. مگه اون كيه؟ پادشاه همين نظامه.»

«خاك بر سر موسوی هم تكليف مارو معلوم نميكنه. يكروز ميگه بياين يكروز ميگه نيان"

جواب: «توهم را دور اندازيد. موسوی آدم همين نظامه. تعيين تكليف ما با اين رژيم به دست خودمان خواهد بود و نه موسوی كه در هيچ شرايطی يادش نميره ما را محدود به قانون اساسی و خمينی و نظام جنايتكاری كند كه او پايه گذارش بود.».

بحث بر سر همه اينها زياد بود.

نمی دانم هم اكنون در شهر چه خبر است. ما بايد محل را ترك می كرديم. اما در برخی مناطق شهر درگيری با نيروی سركوب توسط جوانان زياد بوده است.
ارسال به فیس بوک
  Aftabkaran. All rights reserved