در سوگ خواهر مجاهد Ùروغ Øسنی |
||
علی اصغر بهروزیان | ||
تقديم به اØمد Ùˆ سارای عزيز Ùˆ مجاهد دلير علی Øسنی با آرزوی صبر در اين غم جانکاه برايشان.
در سوگ خواهر مجاهد قروغ Øسنی، Ú©Ù‡ نگاهش انگيزه Ù…ÛŒ Ø¢Ùريد. چگونه نگريد آسمان چگونه نگريد اين چرخ پير؟ چگونه نبارد اين ابر سرخ آنگاه Ú©Ù‡ کبوتر تشنه قبيله ام با بال آتشين پر Ùروغ Ùˆ پر شرار همراه با ندايش به سوی بيکران پرواز Ù…ÛŒ کند تا با ندای خود صد ها هزار ندا در پای Ùروغ تابنده Ùردا Ùدا کند تا پيمان خود با ندا ادا کند. ياران مقاومت ØŒ دوستان گرامی Ùروغ هم به جاودانه Ùروغ ها پيوست پروازش غمی جانکاه بر دلهامان نشاند. شير زنی بی بديل Ú©Ù‡ در شعله های پر شرار جان پاک دخترش نه سوخت Ùˆ نه شکست. بلکه کوه شد Ùˆ ماند. پرچم شد Ùˆ به سوی Ùردا های روشن ايران زمين بر بال باد نشست Ùˆ راند. Ùروغ با عزم Ùˆ اراده پولادين خود دستی شد به Ùراخنای ايران زمين ØŒ سرودی بود Ú©Ù‡ در هر کناره Ùˆ کرانه بر لبها Ùˆ دلهای عاشقان تکرار Ù…ÛŒ شود. سرود ماندن. سرود اراده ای پولادين. سرودی از آن دست Ú©Ù‡ پژواکش تاريخ انسان – انسان ايرانی – انسان مبارز Ùˆ آزاده را سرشار از غرور Ùˆ شر٠می کند. "نامت سپيده دمی است Ú©Ù‡ بر پيشانی آسمان Ù…ÛŒ گذرد متبرک باد نام تو." (اØمد شاملو) Ùروغ کبوتر بود از جنس همان کبوتران سپيد بالی Ú©Ù‡ دلی بی قرار ØŒ روØÛŒ پر شرار Ùˆ عزمی استوار دارند. کبوتری Ú©Ù‡ عشق را عزت Ùˆ آدمی را شر٠می بخشيد. آنان Ú©Ù‡ در سخت ترين Ù„Øظه ها – تاريک ترين Ùˆ درد آور ترين Ù„Øظه ها در کنار او بودند، از او جان Ù…ÛŒ گرÙتند Ùˆ از او زاده Ù…ÛŒ شدند. Ùروغش به جان Ù…ÛŒ نشست Ùˆ از پرتو او توانی صد چندان Ù…ÛŒ گرÙتی. Ùروغ مادر بود. مادر همه ياران مقاومت. مادری Ú©Ù‡ راه Ùˆ رسم Ùدا را از او Ù…ÛŒ توانستی آموخت. چشمان پر Ùروغش داغ گران از دست دادن Ùرزند را اخگری کرد آتشين! Ú©Ù‡ بر دل Ùˆ جان سياهی Ùˆ تباهی برخواسته از رژيم خونخوار Ùˆ دد منش آخوند ها بی امان هجوم Ù…ÛŒ آورد. با درد جانگدازی Ú©Ù‡ بر قلب هر مادر داغدار Ù…ÛŒ نشيند نه تنها خم نشد بل چونان عاشقان سرمست به سماع عشق پروانه شد بر گرد شمع پر شرار عشق به آزادی. يادمان هست آن روز آن روز شوم. Ú©Ù‡ تن جگر گوشه شهيدش اش – "ندايش" را به خاک Ù…ÛŒ سپرد سر به آسمان Ù…ÛŒ زد از غرور. کبوتر سÙيدی را Ú©Ù‡ در دستان مهربانش داشت به آسمان سپرد. گويی خوب Ù…ÛŒ دانست Ú©Ù‡ آن کبوتر سپيد بال پيام ندا Ùˆ داستان سرÙرازی مادر ÙŠÚ© شهيد - را به ايران Ù…ÛŒ برد Ùˆ در هزاران ندای ديگر تکرار Ù…ÛŒ شود. امروز Ùروغ، آن عاشق ايران- آزادی Ùˆ عاشق سازمان پر اÙتخار مجاهدين خلق ايران Ùˆ رهبری پاکبازش به جاودانه Ùروغ ها پيوست. در سوگش نمی توان اشک را در چشم Ùˆ بÙض را در گلو پنهان کرد. نمی توان به چشمان اØمد يار ديرينه Ùˆ Ùرزندان قهرمانش نگاه نکرد. نمی توان به رهبری پاکبازمان – به خواهر مريم Ùˆ رهبر Ùˆ معلم کبيرمان مسعود تسليت Ù†Ú¯Ùت. اما Ù…ÛŒ دانم Ùˆ Ù…ÛŒ دانيم Ú©Ù‡ Ùروغ از ما نمی خواهد Ú©Ù‡ غمگين بمانيم. برعکس Ùروغ همين الان. در همين Ù„Øظه با خنده های دل نشين Ùˆ چشمان پر Ùروغش به ما Ù…ÛŒ نگرد Ùˆ از ما Ù…ÛŒ خواهد تا از او، Øتی در سوگش – هر جند جانگداز- بياموزيم. پرچمش را از زمين برداريم . عزم جزم کنيم، اراده هامان را باز هم بيشتر صيقل بزنيم Ùˆ پا در رکاب رهبری قهرمانمان. همراه Ùˆ هم پيمان با دلاورانمان در اشر٠و جوانان دلير اشر٠نشانمان در ايران، پر Ùروغ Ùˆ پر ندا تا پيروزی نهايی Ùˆ سرنگونی تام Ùˆ تمام رژيم دژخيم ملايان غاصب ايران زمين دمی از پا ننشينيم. امروز Ùروغ به جاودانه Ùروغها پيوست: بخواب Ùروع جان آرام Ùˆ آسوده بخواب خواهرم دل نگران نباش همانگونه Ú©Ù‡ آرزويت بود در کنار ندايت بخواب به او بگو غم به دل راه ندهد بگو ايران يکپارچه آتش است بگو ندا ها از او Ùˆ با او جان گرÙته اند Ùˆ دور نيست آن روز Ú©Ù‡ همانگونه Ú©Ù‡ آرزوی تو Ùˆ او بود مريم مهر تابان به ايران Ù…ÛŒ رسد بگو ايران پر ندا شده است ايران پر Ùروغ Ù…ÛŒ شود. بخواب Ùروغ جان آرام Ùˆ آسوده بخواب دل نگران نباش ما بر سر پيمان مانده ايم Ùˆ Ù…ÛŒ مانيم تا رزم آخرين. بخواب Ùروغ جان... |
||
ارسال به فیس بوک | ||
Aftabkaran. All rights reserved |