نگاه تو،
بشارت پایان زخم تازیانه ها ،
برداغ ننگ چهره ها ،درزهرخنده ها
Ùˆ نوید آغازمرگ ØŒ اÙریته ها وابلیسها
بشارتی
به پژواک کبودی رنگ زنهایی
درهنگامه ناقوس مرگ تلخ
پایان بی عدالتی
درنبرد نابرابری .
درجدال بی امان
تاپای مرک
لبخند ت
خبرهیبت سواران
وگریزهراسان دژخیمان
چشمانت
بی تاب Ù„Øظه ها
درانتظارمهرروشنی
که درشب سیاه
تورابه میهمانی سپیده برد
وبرچشمان درانتظار دانه گندم بتابد
زنجیر
ازعظمتی ناباورانه
برمبهوتی نظار
Ù‚ÙÙ„ÛŒ زد Ùˆ
ناقوس مرگ دیورا
بصدادرآورد
سکوتت
Øر٠آخر خلق شد Ùˆ
Ùریاد" ØÙ‚ مسلم آزادی â€
بدرودت
تداوم انقلاب و
بشارت رهایی
تمسخرت
دشنه ای برقلب پلید کاÙرا
Ùˆ
زهری، درجام Øرام شرکا
صلابت، وشهامتت
مصداق کلام
"بهتراست ایستاده برپاهایمان مردن
تا
برروی زانوهایمان زندگی کردن "
آزادیت
درگروبوسه ای، برطناب دار
Ùˆ
پیامت
دربازکردن وآوازیار
2007-08-11