بازيگران ناشي وزارت اطلاعات
احمد اقدامي
ورود بازيگران ناشي به صحنه سفيد سازي خود از آنجا شروع شد كه يكي از دوستان سابق آنها وقتي پي برد كه اين بازيگران ,زنده نيستند , خودشان نيستند بلكه بازيگراني هستند كه بر دستها و پاهايشان طنابها و نخهائي كاملاً مرئي بسته شده و توسط سربازاني گمنام و ازسفارت خانه رژيم درفرانسه حركت داده مي شوند و آنها فقط حرفهاى مجريان اصلي را لب خواني مي كنند و كر هماهنگ وزارت اطلاعات را مينوازند , تصميم گرفت دست آنها را رو كند . او تصميم گرفت كه ابتدا طنابها و نخها را از دست ها و پاهاي خود باز كند و بعد بگويد كه در پشت صحنه اين نمايشات دفاع از ”حقوق بشر” و ”جداشدگان ازمجاهدين ” و ضديت با مجاهدين چه خوابيده و چه كساني صحنه گردان اين نمايشات هستند.

البته مثل روز روشن است كه وقتي چوب بالا مي رود, دزدها حساب كار خودشان را مي كنند, وقتي ملّتي را در تعقيب خود مي بينند فرياد آي دزد, آي دزد آنها خيلي بلند تر از مال به يغما رفته ها خواهد بود, آنها وقيحانه تلاش كردند كه چهره خود را رنگ آميزي كرده و براي خود آبرو دست و پا كنند تا بگويند اين آبروها عاريتي نيست و از آن خودمان است.
دركتاب عمارازگان يك ضرب المثل آفريقايي پدربه پسرميگويد :

- پدربيا وخلعت شريفان را به تن كنيم .

پدردرجواب پسرش ميگويد : پسرم به خود بستن عنوان شريف آسان است ميتوان شجرنامه خويش را زيب و فرداد و شريف زاده گرديد لكن براي اينكار بايد مدتي صبركرد تا آنها كه ما را ميشناسند سربرزمين بگذارند.

بايد گفت: ”روزگار غريبي است نازنين!”

آري روزگار غريبي است ! كه بازيگراني مثل بهزاد عليشاهي معروف به” بهي دلقك” و محمد رزاقي معروف به ”محمد رذل” و مجيد روحي معلوم الحال كه بسياري از پرنسيب ها اجازه نميدهد قلم را آلوده به سوابق ننگين او در تيف بنمايم امكان پيدا ميكنند كه اين عناصر فاسد , ادا و اطوار آدمهاي سياسي و اپوزيسيون را در آورند . درحالي كه اكنون با اسناد بدون انكار ثابت شده است كه در ساية عنايات وزارت اطلاعات و ازطريق اسكناسهاي رنگ وارنگ يورو, دلار, پوند, كوك ميشوند و سياسي جلوه داده ميشوند و آنها در ازاء ليسيدن ته كفش آخوندهاي جنايتكاربه خوش خدمتي براي آنها ميپردازند.

در روزگاري كه حجب و حيا و آن ارزشهائي كه اين عناصر از آن كاملاً عاري و بيگانه هستند نمي گذارد آدم لب گشوده و كارنامه سياه اين آقايان را رو كند. ميدان براي جُل جُل كردن آنها بازمي ماند ولي بايد گفت و بازهم گفت تا آنها كاملا رسوا بشوند .

آنها كساني بودند كه در همان تيف تحت سرپرستي وزارت اطلاعات بعنوان كارمند رسمي وزارت اطلاعات كار مي كردند و در همان چند ماهي كه من در خروجي آمريكا ئيها بودم از كساني كه با آنها ارتباط داشتم مستمر نام افراد فوق الذكر را بعنوان افرادي كه در ارتباط مستقيم با وزارت اطلاعات هستند مي شنيدم و هيچ پرده اي بين خودشان و رژيم حتي درظاهر را هم حفظ نميكردند.

آقايان و خانمهاي نامحترم و نامحترمه بگذاريد يك چيز را برايتان كاملاً روشن كنم و آن اينكه اين نجاستي را كه وزارت اطلاعات بر سر وروي شما ماليده است , ازفرسنگها بوي گند آن مشام ايرانيان آزاده را ميآزارد و شمارا طعن ولعن ميكنند.

مگر ميشود در دنيائي كه تمام دنيا يك صدا رژيم آخوندي را به نقض حقوق بشر و تروريست بودن و صدور ارتجاع محكوم مي كند كساني پيدا شوند كه در هيچكدام از نوشته هايشان به جنايات وحشيانه رژيم هيچ اشاره اي نكنند , راجع به جنايات روزانه رژيم حتي يك خبر هم منعكس ننمايند, بعد هم مدعي ”اپوزيسون رژيم” ,” فعال سياسي” ,”جداشده” , ” اعضاي سابق مجاهدين” , ”فعال وكنكاشگر حقوق زنان” و ...خودشان را جا بزنند!! هركس كه دردمردم ايران را ندارد , درد جوانان و دختران زنان اين ميهن را كه دركشورهاي خارجي به فروش ميرسند و مردمي كه از فشار فقر دست به خودكشي ميزنند را ندارد و در عوض تمام هم وغم خودش را ضديت بااصلي ترين دشمن همين رژيم يعني مجاهدين صرف ميكند و به آن تهمت دروغ و شكنجه واعدام و زندان و ... ميزند ,لاجرم ازجنس خود آخوند ها ميباشد كه هدفي جز تيز كردن دشنه آخوندها عليه مجاهدين ندارد.

مردم ايران ,نقاب دروغ وريا وتزوير آخوندي را ازچهره آنها مي درند وماهيت آنها را برملاميسازند زيرا مردم وتاريخ مبارزات آزاديخواهانه و پر شكوه مردم ايران بخوبي تفاوت خائن وخادم به مردم ايران را تشخيص ميدهد , تاريخ مبارزات ما هميشه سرداراني داشته ودارد كه در مقابل هيچ حكومت ظالمي سر خم نكرده است . تضمين اين مسير وراه شهدائي است كه با افتخار بر طناب دار بوسه زدند و در لحظة اعدام خود با افتخار فرياد برآوردند و خود فرمان آتش دادند تا مرز خود را با ظالم و كاسه ليسان بروشني ترسيم نمايند...

اكنون عصر آگاهي كبيرخلقها است و كسي گول حرفهائي كه از تك تك كلمات و حروفش مي توان فهميد كه نويسنده و حروف چين آنها سربازان بدنام وزارت اطلاعات آخوندي هستند , را نمي خورد . نميخواهد قسم و آيه بخوريد كه ما مستقل هستيم.

قطعا روزي فراخواهد رسيد كه درپيشگاه مردم ايران حساب اين همه خيانت را پس بدهيد روزي كه حاكميت ننگين آخوندها بر جان مال وناموس مردم ايران تمام شده باشد .

بيچاره ها به فكر آنروز باشيد. بهتر بود بجاي گرفتن كلاه رژيم كه آن را باد نبرد , كلاه خودتان را مي چسبيديد چون خيلي وقت است آنرا باد برده است .


احمد اقدامي مي 2009

ارسال به فیس بوک
  Aftabkaran. All rights reserved