دزد – قاتلان و زخم مردم ایران
جمشید آشوغ
فقط اینکه، از دیوار ِ منزل ِ مردم بالا رفتن و یا دست در جیب ِ دیگران کردن، دزدی محسوب نمیشود.

حالا وقت آن رسیده که گردانندگان وولله و افراد روضه خوانی، که در برنامه ها به اسم تحلیلگر معرفی میشوند امثال سازگارها، نوریزاده ها، زیباکلام ها، خزعلی ها، پاسدار مخملباف که از یک جامعه مدنی( که حاصل ِ یک نظام تثبیت شده می باشد) صحبت میکردند، بیایند و پاسخگو جامعه و گفتگوی مدنی «خامنه ای پسند» باشند. ببینند جامعه مدنی ولی فقیه، چگونه جوانان ایران زمین را پَر پَر می کند. شکسپیر میگوید: میخواهند که با چشم دیگران ببینیم. این مجریان، بیخودی زور میزنند تا تثبیت بودن و «مدنی بودن» ولی فقیه را به مردم بقبولانند .
مردم هیچگاه با چشم ِ وولله، به ولی فقیه نگاه نکردند و نمی کنند. در چشم ِ مردم حافظه ای تاریخی وجود دارد، که همچون گروه خونی بطور «ارثی» از پدران و مادران قهرمانشان از روز 30 خرداد 60 به ارث رسیده است. مگر این «تحلیلروضه ایها» حافظۀ تاریخی ندارند؟ مگر آثار ظلم ِ این حکومت را هر روزه بر زندگی تمامی ایرانی ها نمی دیدند؟ قبل از نمایش انتخابات در مورد جامعه مدنی!! ولایت فقیه چه ها که نگفتند ؟ مگر آنها 30 خرداد سال 1360را بیاد ندارند و یادشان رفته است؟ مگر آنها بیاد ندارند 28 سال پیش خط ِ سرخی بین مردم و ولی فقیه کشیده شده ؟ نمیدانند این خط ِ سرخ به درازا و به عمقِ 28 سال ِ گذشته می باشد؟ که تنها و فقط مردم، قدرت و توان پاک کردن این خط ِ سرخ را دارا می باشند، با به گور فرستادن نظام ولی فقیه و بر قراری دموکراسی؟ وولله نمیداند چنین توانی در هیچ جائی نهفته نیست، نه در روضه خوانی های تلویزیونی وولله و نه در روضه های نماز جمعه ولی فقیه و گریه کردن بر جسم رنجورش؟ آنها نمیدانند چنین توانی فقط در مردم و قدرت خلاقیت و کوشش آنها نهفته است؟
آنها نمیدانند که نظام ولی فقیه هیچگونه مشروعیتی از روز 30 خرداد 60 تا به امروز نداشته و بدون مشروعیت نمی توان انتخاباتی !! گذاشت که در جهت منافع مردم باشد؟

حقوق بگیرانی که هنوز از احمدی نژادها و دیگران، دعوت میکنند که در برنامه های تلویزیونی حضور بهم رسانند و «حق» دارند که «حق» داشته باشند به نا«حق»ی هائی که در «حق»شان گفته شده، «حق»انه، ادعای « حق» کنند وهیچکس هم «حق» ندارد«حق» کسی را، بدون«حق»، «حق» مالی کند. به «حق» میتوان به «حق ِ» دموکراسی!!! وولله «حق» نداد.اما «حق»انه باید اذعان داشت که نا«حق» ی های وولله ، شعبان بی مخ را بیاد می آورد. وولله و شعبان یک فرق بزرگ و یک شباهت بزرگ با یکدیگر دارند. فرقشان با هم، در محل کارشان می باشد، یکی از زور ِخانه، خواهان دموکراسی!! بود ، دیگری از بیرون ِ خانه. شباهت آنها در «مُخ» شان است، مُخ ِ نداشته.

وولله بی مُخ = شعبان بی مُخ+ شاه . یه کمی کمتر، یه کمی بیشتر.





21.06.2009
ارسال به فیس بوک
  Aftabkaran. All rights reserved