«مجاهدین ازمقاومت، سازندگی و ایجاد حیات جدا شدنی نیستند»:شهرزاد احسانی ناطق

در طول مبارزه پر افتخار مجاهدین آنچه همیشه ملموس و پرتکرار است، همان استقامت بی مثال و سازندگی است.

در 50 سال مبارزه مجاهدین با دو دیکتاتوری شیخ و شاه بارها و بارها هر دو دیکتاتور برای نابودی این مقاومت تمام هم و غم خود را صرف کردند و در ادامه با غروری احمقانه در رسانه های میلی خود، نابودی سازمان مجاهدین را اعلام کردند. ازدستگیری و اعدام مجاهدین و کادرمرکزی وضربه اپورتینیستی در دوران شاه تا اعدام های 60 و 67 و تبعید در لیبرتی در دوران آخوندها. هر بار شیخ و شاه به خیال واهی خود کار مجاهدین را یکسره کردند،اما خلق قهرمان دوباره پر قدرت تر برخواستند تا هر دو دیکتاتور انگشت به دهان بمانند.

 چه زیبا گفت سردار موسی خیابانی:”ممکن است ما را بکشید، اما این راه نابود شدنی نیست، چون حقه، اگر این پرچم امروز از دست من هم بیفتد حتما فرد دیگری آن را بلند می کند و خواد افراشت”.

چه کسی تصور می کردکه بعد از ضربه های ناجوانمردانه شاه ملعون بر مجاهدین و تحویل مملکت به خمینی دجال، مجاهدین به آن سرعت تشکیلات خود را سازماندهی کند، که برادر مسعود در رابطه با آن این جور تعریف می کند.” در اول انقلاب چند ده نفر بودیم و وقتی از زندان آزاد شدیم جایی حتی برای سکونت نداشتیم، به همین خاطر به منزل شهدایمان رفتیم. اما پس از چند ماه همگان بر قدرت کلام و تشکیلات ما اذعان نمودند، حالا هم هیچ چیز جز آزادی برای خودمان و خلقمان نمی خواهیم، چون مجاهد خلقیم. ما اپوزوسیون بودیم، هستیم و خواهیم بود. اگر حرفمان حق باشد که هست، پس راهش را باز می کند، آن موقع چند ده نفر بیشتر نبودیم، حالا که تشکیلات چند هزار نفری فقط از مجاهدین داریم”. درست به همین خاطر است که شاه و شیخ تاب و تحمل مجاهدین را ندارند، چون آنها آزادی را برای خود و خلقشان می خواهند.

چندی قبل برای دیدن خواهر و برادر مجاهدم به آلبانی رفته بودم و در آنجا  شکوه اشرف جدید در آلبانی را به چشم دیدم. دیدم که این خلق قهرمان خستگی ناپذیر چگونه بدون انفعال و با تلاش در حال ساخت اشرفی دیگر هستند. این است واقعیت مجاهدین به هر جا که بروند تاثیرات مثبت از خود به جای می گذارند. و چقدر حقیر است حکومت آخوندی که در حال نابودی ایران عزیز با آن همه ثروت و زیبایی است. رژیم آخوندی وسایبریش هم درست به همین خاطر است که همیشه در حال ناله و گلایه از مجاهدین است. در آنجا همچنین به چشم دیدم که عوامل رژیم چه جور در سوز و گداز هستند و تلاش می کنند تا به مجاهدین و خانوادهایشان آسیب برسانند که شرح آن در این مقال نمی گنجد.

از سفاهت و نادانی نیست که هزاران بار تکرار می کنند، مجاهدین هوادار ندارند. بلکه از درد و ناتوانی است که چنین به جفنگ افتاده اند. بدبخت ها حقیقت برایشان از روز هم واضح تر است. آیا ما خانواده های مجاهدین که شاهد  ظلم و جوراین رژیم پلید بر عزیزانمان بوده ایم، از آن ها طرفداری نمی کنیم؟ صد البته که رژیم و عواملش پاسخ این سوال را میدانند و برای همین هم هر ستمی را بر خانواده های مجاهدین روا میدارند.

ما خانواده های مجاهدین که شاهد اعدام، شکنجه، تعرز و تجاوز به عزیزانمان بودیم، هرگز فراموش نکرده و منتظر روز پاسخیم. در اینجا یاد صحبت آقا منتظری افتادم که گفته بود:”شما نمی توانید یک تفکر را با اعدام از بین ببرید و با این کار منفور تاریخ می شوید”.

آری ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم، فقط  برای یادآوری می گویم و شما خود محاسبه کنید،  120000 هزار اعدامی یعنی 240000 هزاز پدر و مادر، یعنی 480000 هزاز پدر بزرگ و مادر بزرگ و بطور میانگین 500000 خواهر و برادر، حالا خودتان محاسبه کنید باقی بستگان نزدیک یک اعدامی مجاهد را، آنهایی که بهترین فرزندانشان توسط رژیم آخوندی و فقط به جرم اندیشه به مسلخ فرستاده شدند، هرگز آن درد را فراموش نکرده اند، اگر سکوت کرده اند به خود غره نشوید، چون در پس هر سکوتی، فریادیست. به زودی صدای فریادمان را خواهید شنید، و به همین خاطر است هرگز ما را به حال خود نگذاشته اید و از هیچ ظلمی بر خانواده های مجاهدین فرو گذار نبوده اید.

و در آخر می خواهم از مجاهدین سپاسگزاری کنم که چون کوه ایستاده اند و در مقابل تمامی مصايب و طوفان ها استوار ایستاده اند، و هر جا که بودند، تاثیر مثبت داشته و سازندگی انجام داده اند، ازشهر اشرف تا ساختن گلستان از سنگستان لیبرتی، و امروز در آلبانی.

به امید حضور هر چه زودتراین دست های سازنده و مهربان در کشور عزیزمان ایران.

زنده باد ارتش آزادی

شهرزاد احسانی ناطق 2018/11/08