«نه مذاکره نه جنگ!» یا «سندروم خر ژان بوریدان» :نعمت فیروزی

در حالیکه منطقه خلیج فارس در التهاب شدید سیاسی فرو رفته و هر لحظه امکان شعله کشیدن لهیب سوزان جنگ بیشتر میشود. و درحالیکه هر روز شرایط خاورمیانه علیه رژیم آخوندی ملتهب‌تر می‌شود، وترس مرگ سرتا پای نظام را در بر گرفته است و نفس های پاسداران و بسیجی های درحال ریزش درسینه حبس شده است که چه خواهد شد؟ و مقامات تصمیم گیرنده رژیم بین جنگ و مذاکره کدام را برمی گزینند؟ بالاترین نقطه تصمیم گیری نظام علی خامنه‌ای روز سه‌شنبه ۲۴ اردیبهشت به صحنه آمد تا ترس افتاده به جان مقامات و نیروهایش را بر طرف کند. او طی سخنانی که در دیدار با مقامات کشوری و لشکری نظام بیان کرد مذاکره با آمریکا را «سم» خواند.و گفت: «جنگی به وقوع نمی ‌پیوندد و مذاکره ایی هم در میان نخواهد بود !»
قبل از اینکه به شق «نه جنگ و نه مذاکره » بپردازیم که چه میزان واقعی است و در صورت فرض تحقق چنین شقی چه کسی بازنده و چه کسی برنده آن خواهد بود ؟ خالی از لطف نیست که داستان «خر ژان بوریدان» را نقل کنم.
ژان بوریدان ۱۳۰۰-۱۳۵۸ فیلسوف تاثیرگذار فرانسوی و از متکلمان قرون وسطی است که در سده چهاردهم می‌زیست. تمثیل خر ژان بوریدان در مباحث مربوط به «انگیزهٔ عمل» به کار می‌رفت، داستان از این قرار است که: خری تشنه و گرسنه را بین دو کپه علف و آب می‌گذارند که هر دو یکسان ودارای یک کیفیت است و هر دو به یک اندازه از خر فاصله دارد.خر نمی‌تواند از میان دو گزینه با جذابیتِ یکسان یکی را انتخاب کند. به همین دلیل حیوان مردد و درحالت عدم تصمیم گیری سرانجام از تشنگی و گرسنگی تلف می‌شود. ژان بوریدان گفته بود: «میل و اراده وقتی با امری که دارای دو شق است روبه رو می‌شود آن چیز را که عقل ارجح می‌داند انتخاب می‌کند. به عبارت دیگر انسان در مواجهه با دو خط مشی آنرا اختیار می‌کند که به نظر او برای وی متضمن خیر برتر است. اما وقتی دو چیز یکسان باشد نخواهد توانست یکی را بر دیگری ترجیح دهد واین تردید و دو دلی رهنمون او به مرگ است.با استفاده از این مسئله می‌گویند ترجیح بلامرجح محال است.یعنی انتخاب بین دو چیز یکسان که بر هم برتری ندارد محال است.
کارل مارکس فیلسوف آلمانی نیز در کتاب «هیجدهم برومر ناپلئون بناپارت»؛ گوشه‌ای به مثال خر ژان بوریدان زده‌است و تفسیر دیگری از آن بدین مضمون میدهد: «نه خری که میان دو دسته علف گیر کرده باشد و نداند کدام لذیذتر است، بلکه حالت خری که میان دو چماق مانده و می‌خواهد بداند کدام یک از آن دو دردناک‌تر است.» (نقل از منابع اینترنتی)
نه مذاکره نه جنگ!
حالت ولی فقیه نظام دقیقا به حالت خر ژان بوریدان البته به تفسیر مارکس! می ماند که در دو راهی مرگ به تردید است که کدام را انتخاب کند. با این تفاوت که اگر خر ژان بوریدان عقلانیت به خرج می داد! و به تصادف هم که شده یکی از دو گزینه را انتخاب میکرد زنده ماندنش حتمی بود! در حالیکه برای ولی فقیه نظام تهدید مضاعف مرگ در انتخاب هریک از گزینه ها است.و عدم انتخابش هم یعنی همین گزینه نه مذاکره و نه جنگ نیز به ضعیف شدن و مرگ تدریجی اش راه میبرد . البته او در محاسبات خود با انتخاب نکردن یکی از دو گزینه جنگ یا مذاکره که به یک اندازه او را به سقوط نزدیک میکند خواسته است همچنان زمان بخرد تا شاید در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا از جانب جریان استمالت برایش فرجی حاصل شود. اما با توجه به شرایط تحریم ها و در لیست تروریستی قرار گرفتن اهرم اصلی بقایش یعنی سپاه و به صفر نزدیک شدن صدور نفت؛ دیگر رمقی برایش نمی ماند که خود را تا انتخابات آمریکا بکشاند. زیرا اگر غیر از این می بود و رژیم در خود توانایی عبور از این بحران را می دید نیازی به این شاخ و شانه کشیدن و الدروم های بزرگتر از دهانش مثل خروج تدریجی و تعیین ضرب الاجل دوماهه برای اتحادیه اروپا نداشت و بطریق اولی با تهدید به بستن تنگه هرمز نیروی نظامی مهیب امریکا را به خلیج فارس نمی کشاند همچنانکه نیازی به ایجاد تشنج و انفجار در نفتکش های آب های بحرین نداشت.
واقعیت این است که با استمرار شرایط پسا تحریم حاضر؛ و نیز در شرایطی که نیروی نظامی آمریکا بر بالای سر رژیم حضور دارد دو مولفه بلافصل زیر که تا همین امروز هم خود را نشان داده است ؛ میتوان به خوبی دید:
1-رژیم روز به روز از نظر درآمد ارزی لاغرتر و تکیده تر میشود و این معنایی جز خالی شدن خزانه و درنتیجه بسته شدن منابع و منافذش در تامین مالی نیروهای سرکوبگرش در داخل و نیروهای تروریستی اش در منطقه نیست. به عبارت دیگر هزینه ایی برای سرکوب داخلی و تروریزم وتوسعه طلبی خارجی نخواهد داشت یا به حداقل ممکن می رسد. به اعتراف خود روحانی درمراسم افطار 21 اردیبهشت توجه کنید: «من در زمان جنگ تحمیلی هم مسولیت داشتم ولی مشکلات کنونی کشور با آن زمان قابل مقایسه نیست. زیرا در زمان جنگ تحمیلی ما مشکل مراودات بانکی با جهان نداشتیم و با مشکلی در فروش نفت به دنیا روبرو نبودیم. ولی الان هر دو مشکل دست ‌و پای اقتصاد کشور را بسته است.» (نقل از حمید رضا جلایی پور روزنامه نگارنظام .)
2- ترس و رعب بسیار شدیدی ناشی ازحضور نیروهای نظامی آمریکایی در دل نیروها و کارگزاران و مقامات رژیم ایجاد شده است . به جای توضیح اضافه کافی است به اعترافات امامان جمعه و دیگر آخوندها و مقامات ریز و درشت توجه کنید تا این مفهوم بخوبی روشن شود: «هیچکس نباید از هیبت ظاهری، تشرها و هیاهوهای امریکا بترسد! ولی فقیه نظام در دیدار با مقامات کشوری و لشکری 24 اردیبهشت » «آی امت اسلامی نترسید، آی مسئولان نترسید قوه مجریه نترسید، آی مجلسی‌ها نترسید!» (آخوند ماندگاری-۲۰ اردیبهشت۹۸) . «آقای روحانی! اجازه دهید بدون تعارف بگویم؛ برخی وزرای شما بریده‌اند!» (نقوی حسینی نماینده مجلس -۱۷ اردیبهشت).
نتیجه :
برآیند این دو مولفه البته برای مردم ایران و میهن در زنجیر بسیار میمون و مبارک است وآن ریزش گسترده و ضعیف شدن کیفی سپاه (اگر فرونپاشد) و دیگر نیروهای سرکوبگر رژیم است . (به اعتراف آخوند حسینی-۲۰ اردیبهشت)توجه کنید: «فضای سنگین تهاجم دشمن اثر گذاشته و عده‌ای با ایجاد شایعات دشمن ریزش می‌کنند. »
استمرار فشار حداکثری و خرد کننده بر رژیم جبهه مردم و مقاومت ایران، یعنی قیام و کانونهای شورشی را در تعادل‌قوای بسا بالاتری قرار میدهد و بیش از پیش قیام و انفجار اجتماعی ملت ایران را در پی خواهد داشت .
فرین و کانونهای شورشی، برای جارو کردن نظام را طلب می‌کند.
نعمت فیروزی