نکته راهبردی مستند ثابتی: اصلاحات هم زمان دارد:.مجتبی نجفی

در مستند پرویز ثابتی، محمدرضا شاه متهم اصلی انقلاب پنجاه و هفت است.
ثابتی مدعی است به توصیه های او گوش داده نشده و به جای تانک و مسلسل علیه معترضان، تسلیم فشار کشورهای غربی و نهادهای حقوق بشری شده.

توصیه ثابتی «بکش و حکومت کن» است.
ثابتی البته نقل قولی دارد که نشان میدهد تا چه اندازه سیستم در بحران بوده.

میگوید وادادن و امتیاز دادن در آن سالهای پایانی از نقطه ضعف بوده و به بیماری محمدرضا شاه هم ربطش میدهد.

به اعتقاد او شاید ده سال قبل این اصلاحات نتیجه میداد.
این همان تاییدیه ای بر وجود یک بحران ساختاری در نظام سیاسی است بر خلاف تصویر گل و بلبلی که شبه رسانه « من و تو» از آن دوران میسازد.

به عبارتی ثابتی هم به صورت ضمنی تایید میکند که اصلاحات در نظام شاهنشاهی دیر رخ داده.
این شاید راهبردی ترین نکته مستند ثابتی است:
برای یک نظام سیاسی مهم است چه زمانی و چه حجمی از اصلاحات را اعمال کند.
به عبارتی اصلاحات هم زمان و مکان خاص خود را دارد.
فروپاشی بسیاری از نظام‌های دیکتاتوری، محصول عدم درک شرایط و انباشت بحرانها و لاپوشانی مسایل عمومی جامعه است.

این همان مسیری است که جمهوری اسلامی هم طی کرده:
انسداد اصلاحات.
معلوم نیست اگر جمهوری اسلامی هم روزی بفهمد که باید به مردم فضای تنفس دهد و از حکومت مطلقه فاصله بگیرد گوشی برای شنیدن باشد یا نه.

اما مسأله مهم زنده بودن خط ثابتی ساواک در واواک است.
ساواکی ها در ساختار امنیتی جمهوری اسلامی به روز شدند و توصیه هایی از این دست را اعمال می کنند:
برای بقا باید کشت،حاکم ضعف نشان ندهد و الا سرنوشتش میشود سرنوشت شاه.
این خط ساواکی با روایت ثابتی، همان سیاستی است که نهادهای امنیتی در جمهوری اسلامی به کار گرفته اند:
کنترل کن، سرکوب کن، کشتار کن و امتیاز نده‌..

در مستند ثابتی، خواهر شاه از خونسردی ثابتی در ضرورت استفاده از تانک و مسلسل و کشتار معترضان حیرت میکند.

اما آیا «بکش و حکومت کن؟» پاسخ می دهد؟

برای مدتی شاید ولی تضمینی برای بقا نیست‌.
چون سیستم هم مثل یک موجود زنده است.
برای تداوم حیات نیازمند نفس تازه است.

در کانتکست ایران در کشوری که انواع و اقسام تکانه های سیاسی از انقلاب تا جنبش های گوناگون را داشته، « بکش و حکومت کن»، مسکنی برای درد سرطان است و سرطان هم با مسکن درمان ناپذیر است هر چقدر هم کوتاه مدت التیام بخش باشد.

از این منظر واواک جمهوری اسلامی در بازی ساواک و نوساواکی ها افتاده.

صورت مسأله را اشتباه درک کرده و وقتی صورت مسأله بر پیش فرضهای غلط استوار باشد پاسخ‌ به بحران، فاجعه خواهد بود.

یک حکومت در وهله نخست باید از خود بپرسد، کجای مسیر را اشتباه آمده که نیاز به تانک و مسلسل و کشتار دارد؟

واواک جمهوری اسلامی، مدعی بود با سرکوب جنبش سبز نظام واکسینه شده.
آنقدر حجم احکام قضایی را وسیع و حبسها را طولانی مدت کردند تا هر  صدای اعتراضی را خاموش کنند.

اعتراض‌های نودوشش، نودوهشت، چهارصد و چهارصدویک با زمینه ها و دلایل مختلف علی رغم سرکوب سیستماتیک، نشان دادند واکسینه کردن نظام سیاسی در برابر حق اعتراض سرابی بیش نیست، خوابی است بی تعبیر.

نتیجه اش همان نتیجه مسکن است، التیام بخش درد است اما ریشه کنش نمی کند.

واواک هنوز نمی فهمد سیاست گشت ارشاد در مبارزه با بدحجابی نتیجه اش شده جسارت بیشتر زنان ایرانی در نمایش بی حجابی به عنوان شکلی از مقاومت مدنی.

« سیاست بکش و حکومت کن» در کانتکست ایران جواب نخواهد داد.

اندکی تامل در انبوه خیزش های مردمی از بیش از صد سال پیش تا اکنون، این گزاره را برای حاکم باید روشن کرده باشد که سرکوب راه حل پاسخ به خواست تاریخی مردم ایران از مشروطیت تا کنون مبنی بر مهار قدرت مطلقه و حاکمیت قانون نیست.

اما واواکی ها، تحت تاثیر ساواکی ها، اصرار دارند خط ثابتی را پیش ببرند:
بکش و حکومت کن.
برای همین جمهوری اسلامی از ارتقای چهره ثابتی ها خشنود است، چون این سیاست « من و تویی» تاکید دارد هر ابزاری برای بقا، از شکنجه تا کشتن شهروندان، از تفنگ تا تانک و مسلسل مشروع است.

واواک از ساواک استقبال می‌کند چون منطق مشابهی دارند و نوساواکی ها خواسته یا ناخواسته در خدمت جمهوری اسلامی اند‌:
مشروعیت بخش شکنجه و کشتارند.