پادگان شهرهای شیعی؟

!

(چطور با عرف می‌ستیزیم؟)

شهر پر از بنرهای سیاه است. تندترین جملات از باورهای شیعه. تبلیغ حضور مداحان و واعظان شیعه که از تهران و قم آمده‌اند…

تقریباً هر پنجاه متر یک بنر بزرگ و هر بیست متر، پارچه نوشته‌هایی کوچک‌تر، هر چند صد متر، یک موکب با صدای بلند، تندترین نوحه‌ها را پخش می‌کند. بر در و دیوار اکثریت ساختمان‌های عمومی و دولتی، پارچه نوشته‌های سیاه با مضامین شیعی…

اینها همه اما فاطمیه در کاشان و یزد و قم نیست، در زاهدان است. اما حجم و شیوه‌ی تبلیغات، کم از تبلیغات این روزهای قم نیست، شهری با اکثریت مطلق شهروندان اهل سنت و اقلیت کوچک شیعه، اما اقلیتی در قدرت…

فقط زاهدان و فاطمیه نیست. چند ماه قبل به کردستان سفر کرده بودم. و چند سال قبل‌تر، به بندر ترکمن، اسامی خیابان‌ها و مکان‌ها، تبلیغات شهری، بنرها، نام و موقعیت برتر و اندازه‌ی مساجد بزرگ و اصلی، غالبا شیعی. آن هم از نوع معنادار و پر گوشه و کنایه. کمتر نشانی از عرف و فرهنگ اهل سنت. گویی که در شهری شیعه…

گفتم “شهروند” اهل سنت؟! کدام شهروند؟! شهروندی که نه در شهرهای شیعه‌نشین و در موقعیت اقلیت، که در شهر و دیار خویشتن، در موقعیت اکثریت هم نام‌هایش، باورهایش، محترمین‌ش و آداب و رسوم‌ش را نمی‌بیند.. و بالعکس، در خیابان‌های خودش، باورها و محبوبینش را طرد شده و گاه توهین شده می‌یابد…!!

⚜️ این هم صورتی دیگر از همان گزاره کلی است که گفته‌ام و نوشته‌ام: عرف‌ستیزی. گونه‌ای از مدیریت جامعه که عرف را به رسمیت نمی‌شناسد. گونه‌ای از سیاستگذاری که با اتکای به قدرت سخت، منطق عرف را در هم می‌شکند…

⚜️ من این شهرهای اهل سنت‌نشین را “پادگان-شهرهای شیعه” دیدم. جایی که شهروندان اهل سنت، کمترین سهمی در شکل دادن به فضای زیستن عمومی‌شان ندارند. از چنین سیاستی، توقع تولید همزیستی و مدارا داریم؟! یا هر روز، کینه می‌کاریم…؟!