غول جهل: تورج عاطف

دانش‌آموز ١٠ ساله‌ای بودم که با اميركبير آشنا شدم. در آن روزگار زنده‌یاد علی حاتمی سریالی به نام “سلطان صاحب قِران” با حضور هنرمندی بسیاری از بزرگان سینمای  ایران ساخت.

مظلومیت و تنهائی امیرکبیر که نقش‌آفرین آن زنده‌یاد ناصر ملک‌مطیعی عزیز بود شعله‌ای در وجودم افروخت. آن روز  انشائی در موردش نوشتم و قصه آغاز شد و تا به امروز که ۴۷ سال از آن روز می‌گذرد نوشتم تا بیاموزم و آموزه‌ها را انتقال دهم شاید گوش شنوائی باشد…

سال‌ها است که امیرکبیر در هجر است. از حکایت آرامگاهش سخن نمی‌گویم که سال‌ها است چون غریبه‌ای در کربلا است. هجران امیرکبیر به سخنانش است و پندهائی که ما را کرد اما کسی گوش نمی‌دهد و نمی‌خواهد که از آن پیروی کند زیرا سخنان او بس ناممکن برای جامعه‌ای چون اجتماع ماست که سفله‌پروری اول وظیفه آن شده است. امیرکبیر از انسان‌سازی می‌گوید که یک‌صد سال طول می‌کشد تا به بار نشیند اما در روزگاران ما گندم و درختی را که امیرکبیر آنها را زود بازده‌تر می‌دانست هم به سختی پرورانده می‌شود چه کسی به جستجوی آدم‌پروری می‌رود؟

او راه انسان‌سازی را نشانمان داد وقتی گفت دوران افول و عقب‌ماندگی ملت‌ها زمانی شروع شد که؛

به جای اندیشیدن “تقلید”
جای تلاش و کوشش را “دعا”
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را “قناعت”
و جای اراده برای رفتن و رسیدن را “قسمت” گرفت…

درد امیرکبیر از ندانستن ملتی بود که می‌اندیشیدند واکسن آبله “جن” وارد خون‌شان می‌کند. او فریاد می‌کشید که این ملت است که اگر دانا باشد وزیر و پادشاهش هم دانا است و اگر پادشاه و وزیرش دزد نباشند، دزدی به پائین‌ترین بخش اجتماعی نمی‌رسد. اما سخنان امیرکبیر در هجران است. قطره‌های خون او که در حمام فین بر زمین ریخته شد سندی جاودانه برای همه آنهائی است که می‌دانند جرم دانستن و پاکی در این دیار نابخشودنی است…

حکیم فردوسی طوسی هزار سال پیش از خردورزی چنین سرود:

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای

ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست

ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند

او از خردورزی به‌عنوان بالاترین عطیه خداوند نام می‌برد اما خرد جای خود را به تقلید و قسمت و… داد تا بر ما سال‌ها غولِ جهل حکمرانی کند و فریاد خرد به هیچ جا نرسد…