برگرفته از کتاب « احیاگر حوزه نجف،» ( ج2، ص۳۶۸تا۳۸۶ )
۲۷ مهر ۱۳۴۴ درست ۵۲ روز بعد از ورود آیت الله خمینی به نجف، تنها ملاقات بنیانگذار انقلاب اسلامی با آیت الله حکیم، طی ۱۳ سال تبعید در نجف اشرف انجام شد.
این ملاقات به گونهای تند بود که تا سال ۱۳۴۹ زمان فوت آیت الله العظمی حکیم هیچ دیداری بین این دو عالم صورت نگرفت.
برای اینکه امانتداری در بیان واژهها و گفتههای آیات حکیم و خمینی در آن ملاقات را حفظ کرده باشم، عیناً مطالب آقای سمامی که در آن دیدار حضور داشتهاند و در کتاب “احیاگر حوزه” منتشر شده به اطلاع خوانندگان میرسانم.
آیت الله حکیم ۵۸ سال قبل طی هشداری عجیب از وقوع انقلاب یا جابجایی نظام سیاسی در ایران بر حذر میدارد.
خط قرمز مرحوم حکیم در قیامِ آیت الله خمینی علیه محمد رضا شاه، مسئولیت خونهایی است که ریخته میشود.
نکته مهم دیگر اینکه آقای خمینی در پاسخ به اعتراض آقای حکیم میگوید:
امام حسین(ع) هم قیام کردند و عدهای شهید شدند، آیا باید به امام حسین(ع) اعتراض کرد؟
آقای حکیم از این جمله آقای خمینی بشدت عصبانی میشود و میگوید:
چرا خودتان را با امام حسین(ع) قیاس میکنید؟
امام حسین(ع) امام مفترضالطاعه و مامور از جانب خداوند بود.
شما چرا امام حسن(ع) را نمیگویید؟
اکنون بعد از گذشت شش دهه از آن ملاقات تاریخی در نجف، خیلی از متدینین و علما حق را به آقای حکیم میدهند.
گزارشی از گفتوگوی مرحوم آیتالله خمینی با آیتالله سید محسن حکیم و مخالفت ایشان با انقلاب؛ به نقل از حجتالاسلام شیخمحمد سمامی:
آیت الله خمینی به اتاق آقای حكیم راهنمایی شد و كنار مسند آقای حكیم نشستند.
حقیر در مقابل ایشان، پشت به کرسی قرار گرفتم.
لحظاتی نگذشته بود كه آقای حكیم تشریف آوردند.
تعارفات معمولی بین ایشان و آقای حكیم رد و بدل گردید.
مجلس كه مستقر گردید آقای خمینی به آقای حكیم فرمودند:
شنیدم كسالت دارید.
خوب است به ایران برای مداوا تشریف ببرید و در ضمن قضایای ایران را از نزدیك لمس كنید.
آقای حكیم در جواب گفت: من به تمام قضایا كاملاً واقف هستم.
آقای خمینی فرمودند: گمان نمیكنم كه از همه قضایا مطلع باشید؛ چه اگر مطلع بودید در قضایای اخیر ایران، شما كوتاه نمیآمدید.
آقای حكیم در جواب گفتند:
آنچه وظیفه شرعی بود بجا آوردم، و شما هنوز از اوضاع سیاسی جهان با خبر نیستید.
یك عده افراد سودجو این قضایا را ایجاد میكنند كه خود سود ببرند، و باید خیلی متوجه و بیدار باشیم.
آقای خمینی فرمودند: شاید مطلع نباشید كه آمریكا و انگلستان میخواهند دول اسلامی را محو و نابود كنند و فعلاً از ایران شروع كردند.
تمام منافع ایران را میبرند و میخواهند خون این ملتها را بمكند.
باید متوجه بود و بیدار شد و ما بدین جهت قیام كردیم، و محمد رضا شاه پهلوی اصلاً معتقد به اسلام نیست.
آقای حكیم فرمودند: بلی آن طور كه شما میگویید صحیح است، ولی راه ایستادگی و مقاومت با آنها آن طور كه شما اقدام كردید درست نبود.
چون ما كه سلاح و قدرت نداریم.
سلاح و قدرت ما همین مردم هستند.
اینها هم حركتشان از طرف باد است
(یعنی با باد میآیند و با باد میروند)
و ما تجاربی از انقلاب ۱۹۲۰ عراق داریم و میدانیم كه چگونه انگلیسیها با ما رفتار كردند و نتیجه قیام و انقلاب ما به كجا منتهی شد.
خیلی محتاطانه باید حركت كرد و به اندك غفلت ممكن است مسلمانها ذلیل و نابود گردند؛ و من خود را در مقابل این مسائل مسئول میدانم.
بعضی از قضایا را كه شما بیان كردید، ما تحقیق كردیم آن طور نیست.
آقای خمینی فرمودند: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نكردم و من مدارك مستدل دارم.
آقای حكیم فرمودند: شما جواب خدا را در این خون ریزی چه میدهید؟
آقای خمینی فرمودند: امام حسین (ع) كه قیام كرد و خود و عدهای شهید شدند برای چه بود؟
برای حفظ اسلام بود.
پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم.
در این بین آقای حكیم عصبانی شده و با عصبانیت فرمودند:
ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس میكنید؟
امام حسین (ع) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود.
شما چرا امام حسن (ع) را نمیگویید؟
هر كاری كه میخواهید بكنید و هر خونی كه میخواهید ریخته شود پای امام حسین (ع) را در میان میآورید.
ریختن یك قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسئولیت عظیم دارد.
و سپس سكوت كردند و آقای خمینی هم صحبت نكردند.
چند لحظه بعد آقای خمینی بلند شدند و آقای حكیم تا در اتاق از ایشان مشایعت كردند و از منزل خارج شدیم.