تا خود ملت اراده نکند هیچوقت آزادی و مشروطیت در مملکتی مستقر نمی‌شود.

برگرفته از کتاب نفیس و تاریخی:«مقالات سید حسن تقی‌زاده » ( جلد ۱۸، صفحه ۴۹۹)

انگار زنده یاد تقی زاده درباره فترت مجلس و انتخابات (http://t.me/zistboommedia) امروز ایران سخن می گوید:

« من عقیده دارم کسانی که بر مردم حکومت می‌کنند باید راهی پیدا کنند تا وضع موجود به انقلاب منجر نشود.
وقتی نارضایتی به شدت خود رسید زمینه برای انقلاب آماده می‌گردد و آنوقت خشک و تر با هم خواهند سوخت.

اصولاً چه مانعی دارد که حق قانونی مردم را امروز با خوشروئی و با کمال میل به دست آنها بدهند تا مجبور نشوند که فردا آن را به زور از کف بدهند.

مگر انتخابات دوره اول و دوم مجلس شورای ملی که رأی دهندگان آن از حق خود استفاده کردند و وکلای برگزیده خود را به مجلس فرستادند چه عیب داشت که امروز از انجام انتخابی مشابه آن جلوگیری می‌کنند.

مگر مجلس سنای دوم که خود من رئیس آن بودم و در آن کوچکترین تقلبی نشد و فقط دولت مانند ناظر بر آن نگاه می‌کرد چه عیب داشت؟

اینکه می‌گویم دولت وقت در آن موقع فقط ناظر انتخابات بود سخن گزافی نگفته‌ام.

در تمام ممالک دنیا دولتها فقط ناظر بی‌طرف انتخابات هستند و هیچ نقش دیگر ندارند.

مثلاً وقتی در انگلستان انتخابات شروع می‌شود نخست‌وزیر فقط مانند یک متصدی در رأس امور مملکتی باقی می‌ماند و تمام دستگاههای تبلیغاتی از رادیو گرفته تا غیره به طور متساوی در اختیار احزاب قرار می‌گیرد تا از آن استفاده کنند ..
ولی در ایران نه دولت کنار می‌رود و نه اینکه دستگاههای تبلیغاتی را در اختیار مردم می‌گذارند.

هر دولتی که سرکار است برای خود تبلیغ می‌کند و مخالف خود را می‌کوبد و اگر احیاناً مخالف صدایش درآمد به او هزار وصله ناجور می‌بندند.

در قدیم بهائی‌گری را برای کوبیدن به کار می‌بردند و امروز تا کسی حق خود را خواست می‌گویند دین و ایمان ندارد.

انتخابات دوره دوم مجلس سنا که بنده هم رئیس آن بودم کاملاً آزاد بود.
در واقع آن مجلس چه ترسی داشت و چه نتیجه سوء و خطرناکی از آن گرفتند که امروز تا این درجه از دادن آزادی در امر انتخابات می‌ترسند؟

من از شما می‌پرسم اگر انتخابات در یک مملکتی آزاد نباشد پس به چه درد می‌خورد؟

اگر احتیاجی و نیازی به این مشروطه نیست چه لزومی داشت استبداد گذشته را به هم بزنیم و در راه استقرار مشروطیت آن همه کشته بدهیم؟

می‌گویند اگر انتخابات آزاد باشد جبهه ملی یا دیگران اکثریت خواهند آورد.
اگر کسی رأی طبیعی داشته باشد چه لزومی دارد که نگذارند به مجلس برود؟

مسئله این است که نمی‌دانیم چرا همه دولتها سعی می‌کنند که بدنام‌ترین و منفورترین افراد را به نام نماینده ملت به مجلس بفرستند.

برای نمونه باید بگویم که در یکی از ادوار گذشته، حکومت وقت، تلگرافی به یکی از شهرستانها کرد و از فرماندار پرسید که چند نفر در آن شهرستان خود را کاندیدای نمایندگی کرده‌اند؟
شنید هشت نفر.
باز پرسید چند نفر زمینه دارند و چند نفر ندارند؟
در جواب آن تلگرافی آمد که چهار نفر دارند و چهار نفر ندارند.
این نکته بسیار ناراحت کننده است که باز پرسید چند نفر از آنها خوشنام هستند و چند نفر بدنام؟
معلوم شد که دو نفر از آنها خوشنام هستند و دو نفر بدنام.
می‌دانید چه دستوری صادر شد؟
دستور این بود که یکی از آن دو نفر بدنام را از صندوق درآورید.
اصلاً مثل این است که تعمدی برای انتصاب ناباب‌ترین و معلوم‌الحال‌ترین افراد وجود دارد.

تا خود ملت اراده نکند هیچوقت آزادی و مشروطیت در مملکتی مستقر نمی‌شود.
تا مردمی نخواهند هیچوقت دولتی نمی‌تواند حق مسلم ایشان را غصب و انتصابات مضحکی به نام انتخابات انجام دهد.

به نظر من باید ملت زور داشته باشد و قدرت به کار ببرد و بخواهد تا حق قانونی خود را به دست آورد و گرنه تا قیام قیامت بر این چشمه، همان آب روانست که بود.»