راه باریک آزادی : علی مرادی


آیا راه باریک آزادی به ایران میرسد؟

راه باریک آزادی کتابیست ارزشمند، اثر  مشترک عجم‌ اوغلو اقتصاددان و استاد دانشگاه  MIT و همکار قدیمیش جیمز رابینسون، اندیشمند علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو و توسط چند مترجم به فارسی  ترجمه شده است.

از نظر نویسندگان راه باریک آزادی مسیری است به سمت توسعه (رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، حفظ واتقای کرامت انسانی،  نظم اجتماعی و امنیت ملی و حفظ محیط زيست پایدار) و خوشبختی یک ملت که از توازن قدرت بین جامعه و حکومت حاصل می‌شود.
در تقسیم بندی  رابطه دولت وجامعه چهار حالت اتفاق می‌افتد.
1⃣دولت ضعیف و جامعه ضعیف
2⃣دولت قوی و جامع ضعیف
3️⃣دولت ضعیف و جامعه قوی
4️⃣دولت قوی و جامعه قوی

فقط در حالت چهارم یعنی دولت قوی و جامعه قوی هست، که ملتی به سعادت و خوشبختی میرسد.
وقتی که جامعه به اندازه کافی قوی و نهادمند باشد که توان کنترل دولت را داشته، تا مانع از ورود دولت به حریم خصوصي جامعه شده و آزادی‌های قانونی و طبیعی شهروندان را سلب نکند و قانون برای اقویا و ضعفا کاملا یکسان اجرا شود. بطوریکه حاکم جامعه در دادگاه با ضعیف‌ترین شهروندان به صورت یکسان و همانند  محاکمه شوند.
همچنین دولت هم به اندازه کافی کارامد باشد که بتواند خدمات و کالاهای عمومی مانند امینت، نظم ،عدالت  و … را برای همه شهروندان تامین نماید.
با توجه به تجزیه و تحلیل  مؤلفه‌های قدرت، آیا می‌توان ادعا کرد که ایران در حال وارد شدن به  راه باریک آزادی است؟ (جامعه قوی و دولت قوی)

قدرت مولفه های مختلفی دارد.قدرت رسانه، قدرت نهادهای مدنی واحزاب، قدرت نظامی ، پول و ثروت، قدرت سازماندهی۸ طرفداران و قدرت سرمایه های نمادین ، قدرت اقناع افکار عمومی و قدرت علم و دانش و آگاهی و اندیشمندان   …
دولت قوی و جامعه ضعیف منجر به استبداد و زورگویی حکومت وتضییع حقوق شهروندان می‌گردد.
جامعه قوی و دولت ضعیف منجر به هرج و مرج ، عدم ارائه خدمات و کالاهای عمومی به شهروندان و ناکامی در اجرای قانون و عدالت میشود.
تنها جایی که قدرت جامعه و قدرت دولت مساوی و متعادل باشد، دالان باریک آزادی شکل می‌گیرد، که منجر به خوشبختی و توسعه یک ملت میشود.و نهایتا راه باریک آزادی به رفاه اقتصادی با ثبات ، عدالت اجتماعی، حفظ و اتقای کرامت انسانی،  نظم اجتماعی و امنیت ملی و حفظ محیط زيست پایدار منجر میشود.

یکی از مولفه‌های  مهم قدرت رسانه هست، که امروزه،  به برکت تکنولوژی و گسترش شبکه‌های اجتماعی از انحصار حاکمیت خارج شده است.
وقتی رسانه در اختیار و انحصار حاکمیت باشد، حاکمیت از آن در جهت سلطه به جامعه استفاده و از نشر فساد و ناکامی و ناکارآمدی خویش جلوگیری کرده و اطلاعات رو مطابق میل و در جهت تطهیر خود منتشر می‌کند.
بطور قطع و یقین میتوان گفت که علی رغم اختصاص بودجه‌های هنگفت و سرسام آور برای رسانه‌های حکومتی،  امروزه قدرت جامعه در این بخش از حاکمیت، هم در تولید و هم در نشر محتوا پیشی گرفته است.

یکی دیگر از مولفه‌های قدرت در غیاب احزاب و نهادهای مدنی، اندیشمندان جامعه هستند.
امروزه ، کمتر اندیشمند وطن دوستی می‌توان یافت که در کنار حاکمیت ایستاده باشد، و از سیاستهای مخرب آن حمایت و یا توجیه گر ناکارآمدی ها باشد. بنابراین در دومین مولفه قدرت هم جامعه از حاکمیت پیشی گرفته است.

مقبولیت اجتماعی و پشتوانه مردمی ، قدرت سازماندهی انبوه طرفداران و قدرت سرمایه های نمادین ، قدرت اقناع افکار عمومی و… از  مولفه‌های مهم دیگر قدرت هستند، که در چند سال گذشته اکثر این مؤلفه‌های قدرت حاکمیت رو به افول بوده اند.
چند انتخابات گذشته، بالاخص رای ۴ درصدی به حامیان وضع موجود در انتخابات ۱۴۰۲ نشان از افول شدید،  مولف‌های قدرت حاکمیت می‌باشد.
در حالی که در طرف مقابل جامعه با اکثریت قاطع  در عدم شرکت و دادسرای باطله   درانتخابات، قدرت خویش را نشان داد.

سیاست‌های غلط هم  روز بروز باعث افزایش فقر، نارضایتی حتی حامیان ایدئولوژیک حاکمیت  و باعث تردید آنها به کارآمدی حاکميت و نهایتا کاهش حمایت آنان می‌شود.
گرچه همچنان زور نظامی و انتظامی بعنوان مزیت برتر،  در دست حاکمیت است،  ولی کاربرد بیشتر از آن  تقریبا امکان پذیر نیست.

در صورتی که حاکمیت  قدرت جامعه را  به رسمیت شناخته، میتوان  امیدوار بود که ایران در دالان باریک آزادی و توسعه قرار گیرد ، وگرنه منازعه جامعه و حاکمیت در حالت صلح مسلح تا رسیدن به تعادل و توازن ادامه خواهد داشت.
در حالت منازعه، نه حاکمیت میتواند سیاستهای خویش را بدون پشتوانه و همراهی مردم به پیش ببرد و و مسائل فراوان کشور را حل کند و نه مردم می‌توانند بدون حاکمیت از میوه های  توسعه بهرمندگردند.