این شِرکِ تقوا نام…!محمدباقر تاج‌الدین

.

این‌گونه به‌نظر می‌رسد که یکی از مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین اصول دینداری تولید “معنویت” و “ایمان” و “اخلاق”  باشد و هر نتیجۀ دیگری غیر از این سه، گویی که آدمی را به وادی‌های بسیار دهشتناک و خطرناک سوق داده و بدتر این که او را به موجودی بدل می‌سازد که وظیفه‌اش دفاع کورکورانه و البته خشونت‌بار از مشتی باورها و اعتقادات نادرست باشد و در این مسیر غیرمنطقی و غیرانسانی دست به هر کاری هم خواهد زد چرا که از نظر وی هدف وسیله را توجیه می‌کند…!

برخی انسان‌های دیندار گمان می‌کنند همین که دینی داشته باشند و عبادتی به پای دارند و مناسک دینی را به‌جای آورند کار تمام است و همه چیز روبه‌راه است و دیگر هیچ ملال و غمی نیست و طرفه این که فقط خود را دیندار واقعی می‌دانند و بقیه را نه…!!

از سوی دیگر و با تأسف فراوان چنین دیندارانی نسبت به برخی امور مانند پوشش بانوان، رفتن بانوان به ورزشگاه، دوچرخه‌سواری زنان و دختران و سایر موارد مشابه چنان حساسیت دینی نشان می‌دهند و برمی‌آشوبند که تو گویی فقط اینان‌اَند که از ناب‌ترین جنبه‌های دینداری برخورداراَند. اما همین افراد دیندار نسبت به بسیاری از ستم‌ها، تبعیض‌ها، خشونت‌ها، تضییع حقوق افراد، درماندگی‌ها، فقر و محرومیت‌ها، بی‌پناهی‌ها، شکاف‌های طبقاتی، اختلاس‌ها و دزدی‌های کلان و سایر موارد مشابه‌ای که در جامعه یافت می‌شود هیچ‌گونه حساسیتی نشان نمی‌دهند و تو گویی که اصلا این موارد را حتی نمی‌بینند…!

جالب این است که برخی از همین دینداران چند آتشه بارها و بارها دعاهایی چون زیارت وارث را نیز خوانده‌اند که در آن آمده اسـت: “وَلَعَنَ اللهُ اُمَةً سَمِعت بـِذلك فَرَضِيَت بِه”. یعنی: “اعلام برائت از آنانی که در کربلا نبودند، اما وقتی قصّۀ ظلم بر امام حسین(ع) را شنیدند قلباً راضی بودند”. اما اکنون خود نیز همانند همان جماعت قصّه‌های ستم فراوانی را در این جامعه شنیده و می‌شنوند اما هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند و با سکوت معنادار خویش در واقع اعلام رضایت نیز می‌کنند…!

چگونه می‌توان چنین افرادی را دیندار واقعی نامید که این‌گونه فقط به ظواهر دینداری تکیه زده‌اند و در برابر امور بنیادین مانند عدالت و انسانیت و اخلاق ساکت و بی‌تفاوت مانده‌اند؟! به راستی کدام متن و توصیۀ دینی این چنین دینداری‌ای را ترویج کرده و بر آن پافشاری می‌کند؟! غور و بررسی حتی سطحی در متون دینی مانند قرآن کریم به خوبی نشان می‌دهد که دست‌کم یکی از اصول اساسی و بنیادین در چنین متنی رفع بی‌عدالتی و تبعیض و ستم از جامعه است و نه اِعمال فشار بیهوده بر شهروندان جامعه به نام دین…!! به این دسته از دینداران باید گفت که مطابق با معیارهای دینی، شما دچار شرک شده‌اید چرا که فقط پوسته‌ی ظاهری دین و دینداری را با خود دارید و از این نظر باید دست به توبه‌ای اساسی بزنید چرا که امور اساسی دین یعنی رفع ستم و تبعیض و تضییع حقوق را به‌طور کامل فراموش کرده و به کناری نهاده‌اید!! شما از آن جا که دچار “جهل مقدّس” شده‌اید توان تشخیص دینداری مطابق با ایمان و معنویت و انسانیت و اخلاق را از دینداری ظاهری، اعتقادی، مناسکی و تهی از ایمان و معنویت و اخلاق را ندارید…

دین ناشناسی این دینداران و ساده‌اندیشی و دچار “جهل مرکّب” و “جهل مقدّس” بودن‌شان بلای جان خودشان و بلکه بلای جان دیگران هم شده است و می‌رود که آتشی خانمان‌سوز بر جسم و جان زنان و مردان این دیار افکند و لهیب این آتش تمام تار و پود زندگی مردمان این سرزمین را در خود بسوزاند و تلّی از خاکستر بر جای نهد. مشفقانه به این جماعت اندک -چرا که در سال‌های اخیر خوشبختانه رو به اقلیت نهاده‌اند- باید گفت دست از این دینداری‌ای که بوی شرک و بی‌تقوایی می‌دهد بردارید و معنویت و اخلاق و ایمان را جستجو کنید و نه دینداری ظاهری و مناسکی که نتیجه‌ای به جز سخت‌گیری و خشونت به همراه نخواهد داشت…

از قول سعدی شیرازی به این جماعت باید چنین گفت که:

برخیز تا یک سو نهیم این دَلْقِ اَزْرَق فام را/
بر باد قَلّاشی دهیم این شرکِ تقوا نام را

هر ساعت از نو قبله‌ای با بت‌پرستی می‌رود/
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اَصنام را

.