آیا هنوز هم تفکر نمی‌کنید؟! :مرضیه حاجی هاشمی

حیات جسمانی‌اش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی می‌کند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتی‌هایش به قطار پیشرفت نظام -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.

⬅️ از ویژگی‌های اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی می‌شد»، هیچکس اجازه نداشت، گونه‌ای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام می‌شد با هر کسی که غیر آنچه ما می‌گوییم و می‌خواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» می‌گفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام می‌دادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه می‌توانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینی‌های بی‌نظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهواره‌ای و شبکه‌های گسترده اجتماعی بر می‌آمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکه‌های اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکه‌های ملی خود درآورد.

⬅️ حال که چنین موفقیت‌های گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه‌ اسم سازی‌های تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطه‌های ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکه‌های اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان‌، مغازه‌ها و عمومی‌ترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاه‌ها و تخصصی‌ترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را می‌بینند و با همه وجود لمس می‌کنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتاب‌های درسی دستکاری شده، تزریق طلبه‌ها به آموزش و پرورش و …، از حضور به شدت تنش‌زای گشت ارشاد در خیابان‌ها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شده‌شان از گوشت و لبنیات و انواع میوه‌های رنگارنگ فصلی با قیمت‌های نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینه‌هایشان آوار کرده، این‌ها همه گوشه‌هایی از خدمت‌های دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومی‌ترین سطوح جامعه، روزانه تجربه می‌شود.

⬅️ هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده می‌شود، عده‌ای عزادار شهید هستند و عده‌ای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کرده‌اند؛ چون می‌دانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغ‌های دلشان آتش زدند و بر اشک‌هایشان هلهله کردند، بر زخم‌هایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کرده‌اند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هم‌وطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هم‌وطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.

⬅️ آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملی‌شان کرده‌اند که نابسامان‌ترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دست‌هایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمی‌کنید!؟