چرا رأی نمی‌دهم :رحیم قمیشی

این یادداشت را برای دوستان اصلاح‌طلب نمی‌نویسم.
آنها وابستگی حزبی‌شان نمی‌گذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شده‌ام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامه‌های سابق آنها باشد به فال نیک می‌گیرند و برای او هورا می‌کشند؛

  • چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
    من می‌نویسم برای افرادی که هنوز نتوانسته‌اند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایده‌ای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمی‌شود فاجعه‌های بیشتری در انتظارمان باشد!

ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کم‌خطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمی‌دهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمی‌شود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمی‌دیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیگزاکی نمی‌شود به نتیجه رسید. هر روز نمی‌شود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس می‌کنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که می‌گویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاست‌جمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.

اگر یکی از داوطلبان ریاست‌جمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا می‌دهم، و صداقت در او ببینم ترغیب می‌شوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکی‌شان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا می‌دهم. اگر یکی‌شان بگوید من پاسدار حقوق و آزادی‌های ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر می‌کنم، گر چه بارها فریب خورده‌ام! اما امروز کدام‌شان چنین جملاتی گفته؟
چرا هیچ کدام‌شان واقعیت را نمی‌گوید، چه بر سر فروش نفت‌مان آمده؟ چه کسانی نفت را می‌فروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمی‌شود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمی‌گویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را می‌دانم و رأی نمی‌دهم.

من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدی‌ها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قله‌اند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بی‌ارزش و بی‌ارزش‌تر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذره‌ای رفاه برای ما بسازد.
مسبب آن‌همه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینه‌ای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلط‌شان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمی‌گذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازی‌های موش و گربه‌ای.
نه! من با افتخار این ریاست‌جمهوری را تقدیم می‌کنم به مقام ولایت، هر که را می‌داند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بی‌خود می‌دانم. خودشان می‌دانند و جهانی که با سرعت متحول می‌شود و به‌سرعت پیشرفت می‌کند.
خودشان می‌دانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه می‌دانیم از چه کسی حساب بخواهیم.

من حرف درمانی نمی‌خواهم، ۴۵ سال شده‌ام. من قرص مسکّن نمی‌خواهم، زیاد خورده‌ام، من از بازی‌های بی‌حاصل خسته شده‌ام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق می‌کند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم می‌آید، به‌خاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی داده‌ام!
من متوجه شده‌ام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمی‌کند، همه‌شان می‌خواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی‌ و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحت‌ها نمی‌کنم.

من رأی نمی‌دهم و مسئولیت رأی ندادم را می‌پذیرم. در این کشور انتخابات بی‌معنا شده، دزدها قوی شده‌اند، سازمان پیدا کرده‌اند، حامی‌های بسیار قوی دارند…
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی می‌شود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمی‌پذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
رأی نمی‌دهم تا بگویم من هستم.
من زنده‌ام. هستم.
در نمایشنامه‌ای که می‌دانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمی‌کنم.
من رأی نمی‌دهم
و به رأی ندادنم افتخار می‌کنم
به آرامی و محکم جلو می‌روم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.