در نقد توهم و وابستگی : مجتبی نجفی

وقتی حمید نوری به اتهام مشارکت در  اعدامهای شصت و هفت محاکمه و محکوم شد، انتظار گروگانگیری می‌رفت. یوهان فلودروس کارمند اتحادیه اروپا و یکی از اتباع دیگر سوئد از قربانیان بودند. این نخستین بار نیست. پرونده ها در این مورد فراوانند. پیش از این، اسداللهی دیپلمات به اتهام تلاش برای ببمگذاری محکوم شده بود اما در نهایت از سوی دولت بلژیک مبادله شد. حمید نوری هم بعد از محکومیت به حبس ابد با یوهان فلودروس و یک شهروند دیگر سوئدی تبادل شد.

مسأله اینجا  سرزنش دولتهای غربی نیست، اینها از قاعده تامین حداکثری منافع خود پیروی می‌کنند. هر کس گمان کند دولتها به حقوق و اخلاق ارجحیت  می‌دهند، یکسره از عالم سیاست و زندگی پرت است. تا بوده همین بوده. اما در کوران جنبش زن، زندگی، آزادی به رغم این همه تجربه، از ایران تا افغانستان، بخشی از اپوزیسیون سفره گدایی در این سفارت و آن سفارت در این کاخ و آن کاخ پهن کرده بود. آنقدر آنها را عاجز و درمانده می یافتم که قابل ترحم بودند اما مسأله این بود این دریوزگی ها به نام آن همه جانباختگی و فداکاری، با انگیزه های بعضا شخصی یا گروهی انجام می‌شدند. دولتها منطق خاص خود را دارند. من انتظاری از آنها  ندارم چون ماهیتشان را می‌شناسم و شدت تاکید بر یک مولفه باید متناسب با کانتکست خود باشد. کسب حمایت از جوامع مدنی کشورهای خارجی، کنشی معقول و مدنی است اما برجسته کردن دولتهای خارجی و درخواست های عجیب از آنها ( از حمله نظامی تا تشدید تحریم تا  بستن سفارتها) در خوشبینانه ترین حالت از سر سادگی است به خصوص اینکه در کانتکستی که ایران و عربستان در سازمان ملل ریاست مجامعی مانند حقوق بشر و زنان را بر عهده می‌گیرند تاکید بیش از اندازه بر اینکه«جهان مدرن صدای ما را بشنوید»اگر بحث شغل و رانت نباشد،نشانی از زیست در عالم هپروت است. جنبش زیبای ما را بسیاری اینجا ملعبه کمپین های انتخاباتی و شغلی خود کرده بودند.
افرادی که اندک اطلاعاتی از سیاست خارجی کشورهای غربی داشتند به راهی درک می کردند بخش بزرگی از اپوزیسیون در حالت خوشبینانه پرت است و در حالت بدبینانه،شیاد.

حقوق بشر به مثابه آرمان موج آفرین است اما همینکه سوژه آیین و جایزه شود آرمان به شیی تبدیل و ابزار بازی دولتها و بازیگران حرفه ای این گفتمان می‌شود. برای همین، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی یک اعتقاد برآمده از یک آرمان انسانی و ملی است و نمی‌تواند یک شغل باشد. گره کور ماجرا اینجاست و تاکید من هم بر ضرورت مرزبندی با اپوزیسیون وابسته، متکی به دولتهای خارجی به این دلیل است که این اپوزیسیون وابسته، کمک کار جمهوری اسلامی و خود مانعی بر راه دموکراسی‌خواهی در ایران است.

علاج کار این است آگاهی افکار عمومی بالا برود. تا زمانی که شهروندان مخالف، مشتری این اپوزیسیون نشوند، آنها هم بازاری نخواهند داشت. هر گفتمانی از مخالفت که دیدید بر نقش دولتهای غربی اغراق می‌کند، تلویحا یا صریحا اقدام نظامی را توصیه می‌کند، انتظار از  خارج از ایران را غیر واقعی می‌کند بر نامش قلم قرمز بکشید چرا که هراس اصلی جمهوری اسلامی از عاملیت سوژه های داخل است، از شهروندان شجاعی که نظم مستقر ناعادلانه را به چالش کشیده اند و طبیعتا ایرانیان خارج از کشور هم پتانسیلهای زیادی برای همراهی با شهروندان داخل دارند اما توجه کنیم چگونه اپوزیسیون فاسد وابسته تلاش کرد جنبش زن، زندگی، آزادی را با سهم خواهی،توهم، گدایی در برابر دولتهای خارجی، طرح انتظارات غیر واقعی از دولت‌هایی که خودشان با بحرانهای عمده داخلی  روبرو هستند، منحرف کند. از تجربه ها درس بیاموزیم و بر معیار مدنی جنبش های اعتراضی شهروندی که استقلال از نهاد قدرت و تکیه بر جوامع مدنی است، تاکید کنیم تا راه بر سواستفاده ها بسته شود. اگر جنبش های مدنی در ایران آنقدر قدرتمند شوند که توازن سیاسی را به هم بزنند، این دولتهای غربی هستند که برای پیوستن و همراهی صف خواهند کشید، نیازی به دریوزگی نیست!!!