بازی که برای ما نفعی ندارد را بر هم می زنیم : مانا نیستانی

روی سخنم این بار با دوستان تحصیلکرده، اندیشمند، هنرمند و از طبقه‌ی فرهیخته جامعه‌ی ایران است، افرادی که آنها را در طیف متوسط فرهنگی و اجتماعی به شمار می‌آوریم.

با یک سوال شروع میکنم:

«وقتی واژه انتخابات در ایران از معنا تهی شده است چرا بعضی همچنان به کارکرد آن امیدوار و مترصد به تکرار حضور پای صندوق رأیید؟»

هرقدر موضوع انتخابات در ایران را به واسطه ساختار از مفهوم تهی شده اش بی اهمیت بپنداریم، نمی‌توانیم منکر موج ها و بحث هایی شویم که برمی‌انگیزد. حداقل فایده‌ی انتخابات(انتصابات) ۸ تیر ۱۴۰۳ برای همه‌ی ما این است که فرصت گفتگوی عمیق دست می‌دهد، یعنی ورای احساسات و هیجانات منفی و دردناکی که داریم، تصاویر خونینی که در سالهای اخیر از کف خیابانها در آبان ۹۸ تا آسمان ایران با هواپیمای اوکراینی دیده‌ایم، از ایذه و جنازه‌ی در یخ کیان  تا آخرین سخنان مجیدرضا رهنورد در مشهد، می توانیم بدون پیش کشیدن خون کشته هایمان با زبان منطق به مرور، تجزیه و تحلیل و رد و بدل کردن نظرات و بررسی دیدگاه‌های یکدیگر بپردازیم.

اصل مشترک گفتگو را بر این اساس می‌گذاریم، تمام مبارزان، کشته شدگان، بازجویی شدگان، زندانی‌ها، چشم از دست داده‌ها، تبعیدی و آواره شده‌ها با یک نیت و برای رسیدن به یک هدف به خیابان رفتند و فریاد بر آوردند: مطالبه آزادی و رفاه که حق خود می‌دانند.

وقتی همه‌ی ما بر این اصل مشترک هم‌باوریم پس باید سخن آنانی که از طبقه الیت جامعه امروز درون ایران هستند و معتقدند باید روزنه‌گشایی کرد و با حمایت از نامزدی معتدل چون دکتر پزشکیان حداقل قوه مجریه را در ریل عقلانیت برای گذار از فروپاشی ایران هل داد را بشنویم.

از این نقطه به بعد اختلاف‌نظر میان ما و برخی از اصلاح‌طلبان آغاز می‌شود، آنها امیدوارند با حضور عقلانیت در قوه مجربه می توان تاثیر و تاثراتی بر روند فلاکت افزایی ایران امروز داشت.
و ما بر این باوریم که از دوم خرداد ۱۳۷۶ وقتی اقتدارگرایان رای بیست میلیونی مردم به معنای «نه» بزرگ به ارمانها و اهداف انقلابی‌گری انحصارگرا را دیدند دولتی در سایه تشکیل شد که با ابزار سپاه و حضور تمامیت خواهانه در قوه قضاییه و مقننه اجازه‌ی تحرک و پیش‌روی به ایده‌های اصلاح‌گرانه را نداد.
هر قانون و تغییری که رخ داد در سالهای بعد به شکل سرکوبگرانه به عقب رانده شد. در واقع وقتی ریل‌چینی در ایران مستقیم توسط شخص رهبر از درون بیت با قدرت سپاه اعمال می‌شود، آنگونه که سازو کار بدون پاسخگویی و فراقانونی دارند، برای خود حراست و اطلاعات و زندان و بازجو دارند چگونه قوه مجریه می‌تواند از سایه این انحصار قدرت و جنایت بیرون آمده و روزنه‌ای بگشاید؟ این امر محال است، قوه مجریه به هیچوجه قادر به تغییر یا حتی تعدیل مسیر مقرر توسط اراده صاحبان اصلی قدرت نخواهد بود، چنانکه در دوران روحانی با وجود تبلیغات فراوان اصلاح‌طلبان این اتفاق نیفتاد و به فقر بیشتر ملت و جنایتهای بی سابقه – اسقاط هواپیمای اوکراینی، کشتار آبان ۹۸، کشتار مردم کرونا زده با امتناع خامنه ای از ورود واکسن، انجامید که تماما با حمایت و لاپوشانی و تدارکات دولت وقت همراه بود.

همان سوال ساده در خطوط آغازین این نوشتار را می‌پرسم آیا انتخابات با گزینه‌های تایید صلاحیت شده شورای نگهبان (که حتی اگر ماندلا و گاندی را هم تایید می‌کردند) در ساختاری که رای، نظر و نیاز مردم تهی از معناست کارکردی دارد؟

بسیاری از اصلاح طلبان در دوره سه ساله حضور رئیسی و تیم او از حضور فعالانه در عرصه های اجتماعی حذف شدند، اساتید دانشگاه تا روزنامه‌نگاران، هنرمندان و کار آفرینان و … حالا به دنبال فرصتی هستند تا دوباره به بازی گرفته شوند و مطالبه حداقلی خود را حضور افراد باهوش و عاقل در عرصه سیاست می‌دانند، افرادی چون ظریف در سمت وزیر تا حداقل ثباتی در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی شکل گیرد، اما این حقیقت را معلق می‌کنند که وزیری چون ظریف در دوره روحانی از هوش خود برای سفیدشویی جنایات حکومت در مقابل مردم عاصی از فقر و ماجراجویی با امریکا و اسراییل بهره می‌برد. ان جمله ظریف را در نشستی خصوصی به یاد داریم که : «اگر هواپیما را زده‌اید بگویید تا درمانش کنیم!»
بله در ساختاری که ریل گذاری توسط نهادهای بالادست به سمت شر و جنایت است از تخصص و بهره هوشی افراد نه برای خدمت به ملت که برای توجیه شر و خونشویی استفاده خواهد شد.  باهوش بسیار بهتر و سریعتر «شر» را توجیه می کنند
.
حالا دوستان اصلاح‌طلب سوال قدیمی و بسیار مهم خود را خواهند پرسید:
«اگر رای ندهیم پس چه کار کنیم؟»
پاسخ کوتاه است: لااقل در این مقطع «هیچ»

پیام روشن عدم مشارکت مردم در بازی ساختار تمامیت‌خواه و فاسد که خودش زمین را انتخاب، مهره‌ها را چیده و قانون را وضع کرده این است: بازی که برای ما نفعی ندارد را بر هم می زنیم.