دور عقب ماندگی :مصطفی مهرآیین

۱.بحران کلیدی این کشور ” دور عقب ماندگی” است.دور عقب ماندگی چه معنایی دارد؟ در کلیتی به نام نظام سیاسی “جمهوری اسلامی” زندگی میکنیم که ریشه عمده مشکلات و بحران های کشور است و در عین حال همین نظام سیاسی به طور دوره ای این ذهنیت را در شما ایجاد می کند که بیاید با انتخاب رئیس جمهور در حل مشکلات کشور سهیم شوید و آرام آرام و به طور تدریجی تغییرات را ممکن کنید.
ما می دانیم تا این کلیت تغییر نکند هیچ یک از ابعاد خرد این کشور تغییر نمی کند و در عین حال می دانیم تا جزییات و ابعاد خرد را تغییر ندهیم آن کلیت تغییر نمیکند.
به این وضعیت می توان گفت گرفتار شدن در وضعیت ” دور عقب ماندگی”:
تا کل درست نشود، اجزا درست نمی شوند و تا اجزا درست نشوند کل درست نمی شود.پرسش همه این است:
چگونه می توان این چرخه دور عقب ماندگی را شکست و اندکی در آرامش زندگی کرد؟

۲. مشکل وقتی جدی تر می شود که نظام سیاسی به دلیل ضعف کارآمدی و ستمی که بر مردم روا داشته از مشروعیت برخوردار نیست و مردم جامعه نیز به دلیل تنفری که از نظام سیاسی در وجود خود درونی ساخته اند، باوری به این نظام سیاسی نداشته و به کمتر از سقوط آن راضی نمی شوند.
باز پرسش آن است با چنین نظام سیاسی و مناسک آن چون انتخابات چگونه می توان برخورد کرد؟
اگر این مناسک تنها مکانیسم اصلاح جزء به جزء سیستم باشد چگونه باید با آن برخورد کرد؟
آیا راهی جز انتخابات در شکل شورای نگهبانی آن برای ایجاد تغییر در کلیت نظام سیاسی وجود ندارد؟
مهمترین پاسخ به این پرسش در مفهوم ” جامعه مدنی” یا ” قدرت جمعی مردم” نهفته است به خصوص آنکه می دانیم سیاست در معنای ” حکمرانی عقلانی” در کشور ما پایان یافته است.

۳. جامعه مدنی چه می تواند بکند؟ مردم چه می توانند بکنند؟
مردم در ابتدا باید اعتماد به نفس کاذب نظام سیاسی مبنی بر وجود حمایت همیشگی مردم را از نظام سیاسی بگیرند و وجود این حمایت را منوط به پاسخگویی حکومت در برابر خواسته هایشان سازند.
اینکار تنها با گفتن ” نه” دائمی به نظام سیاسی و مناسک های مختلف آن از قبیل انتخابات و شرکت در راهپیمایی و …ممکن می شود.

دوم، مردم باید دائما به بیان مسالمت آمیز مطالبات و خواسته های خود در فضای مدنی بپردازند تا “حکومت را به شکل خود درآورند”.

اینکار نیازمند مطالبه گری دائمی مردم در حوزه های متفاوت زندگی اجتماعی ست که خود نیازمند شورمندی و تلاش مستمر مردم است.
باید به سان یک عاشق برای دست یافتن به معشوق ” زندگی خوب” شور داشت و وفادار بود: تغییرات سیاسی جز با وجود سوژه وفادار شورمند در فضای مدنی ناممکن است.
اگر زندگی خوب می خواهید باید با وجود همه مشکلات تا بی نهایت خوب زندگی کنید.

۴. بنابراین، داشتن زندگی سیاسی شورمندانه تحول آفرین چندان کار سخت و پیچیده ای نیست:
اول با حکومت همکاری نمی کنید،
دوم از حکومت خواسته هایتان را به طور مستمر می خواهید..
برخورد اول به حکومت می گوید چون مردم با تو نیستند ضعیفی و چون مردم با هم هستند قوی اند.
برخورد دوم به حکومت می گوید خواسته های مردم را برآورده کن و گرنه از تو عبور می کنند.
در چنین وضعیت هیچ مدل از سرکوب نمی تواند به کمک یک نظام سیاسی بیاید و آن را از ایجاد تغییر در خود بازدارد:
نظام سیاسی یا به شکل مردم متحد خود در می آید یا مردم از آن عبور خواهند کرد.همه آنچه همچون مساله حجاب یا به استادیوم رفتن زنان یا تغییر برخی حکم های قضایی یا به عقب راندن گشت ارشاد و….در این سالها در جامعه ممکن شده است حاصل فعالیت های مردم،خصوصا زنان و جوانان در فضای مدنی است:
کاش همه مردم از زنان و جوانان بیاموزند که چگونه شورمندانه خواسته های خود را پیگیری کنند.
زنان و جوانان در یک چیز مشترکند: داشتن شور و داشتن ایده تغییر.تا احساس ظلم نکنی کاری نمیکنی.زنان و جوانان ما احساس ظلم داشتند.همه مردم باید احساس ظلم کنند تا تغییر ممکن شود.