کدام کنش را می‌پسندید؟ عشوه‌گری‌ِ دریوزگان، یا خروش دردمندان!: غلامرضا علیزاده


در آستانه انتخابات یا هر گونه کنش سیاسی دیگر، چند متفکر سیاسی یا اجتماعی، فی‌الفور خود را از گوشه‌ی عزلت به آگورای دولت-شهر رسانده و مدحی در وصف کنشگری‌های بی‌حاصل کرده و بادی به کالبد کاندیداهای تسخیری و بی‌برنامه دمیده و از مجسمه‌ی سامری که در میدان شهر کارگذاشته‌اند، صدایی آهنگین برون داده، به لطایف‌الحیل می‌کوشند باشندگان را مسحور شعبده‌ی خود کنند. در این نوشتار برآنم تا نقبی بزنم به این مواضعِ کنشگران مرزی (وسط‌بازان) و البته نقطه نظرات دو تن از متفکران دیگر‌اندیش.

محسن رنانی
رنانی مدرس و پژوهشگر دردآشنا، اما کم‌توقعی(!) است. اما وقتی پای به عرصه کنشگری می‌گذارد، کمیتش لنگ می‌زند. او خود می‌گوید:

«و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده‌ است،… با چشمی‌ گریان می‌گوید: برای ایران بی‌پرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد.
اما مهم‌ترین دستاورد مشارکت در این انتخابات را «خلق امکان» برای لحظه جانشینی می‌دانم. می‌توان احتمال داد که در سالهای آینده لحظه جانشینی فرا برسد.»

«از نظر من و با خط‌کش توسعه(!)، در هنگام کنش‌های ‌اجتماعی، میزان شرف هر کس (مردم یا حاکمان)  به اندازه فاصله‌ای است که از خشونت می‌گیرد. و دقیقا با همین خط‌کش است که می‌گویم پزشکیان گزینه‌ مناسب‌تری برای امروز ماست.»
«اگراصلاح‌طلبید، اگر اعتدال‌گرایید، اگر تحول‌خواهید، اگر گذارطلبید و حتی اگر رفراندوم یا انقلاب می‌خواهید، همه این اهداف با حضور پزشکیان در پاستور کم هزینه‌تر قابل تحقق است تا با حضور یک جزم‌اندیش تندرو. همین!»

او در پایان مدعی می‌شود:
هر تصمیمی که نتیجه آن ریختن قطره خونی بیشتر باشد، پیشاپیش ضدتوسعه و ضدملی است.

آیا رنانی مدعی اینست که تمامی دگردیسی‌ها یا رفرم‌های تاریخی بدون ریختن حتا قطره‌ای خون به ثمر رسیده است؟ وانگهی شاید در برخی مواقع انتخاب کاندیدایی که مقبول است و به پاک‌دستی و عزت نفس او هم ایمان داریم، به سبب خدعه‌ی نیروهای گریز از مرکز و الیگارش‌های منفعت‌طلب، ضد توسعه عمل کند و سبب بازدارندگی شده و مانع افق‌گشاییِ مدنظر جناب رنانی شود.

محمد فاضلی؛
درباره او زیاد گفته‌ام، او گمان می‌کند روزنه‌گشاست اما هر کجا که صندوقی را ابتناء کنند و سوراخی را در بالای آن تعبیه کنند، روزنه محمد ما را به سوی خود معطوف می‌کند. برای او تفاوتی نمی‌کند، کاندیدا همتی باشد یا پزشکیان؛ که خداوند انسان‌ را آفرید و ممد نیز توجیه را!!

گمان نکنید جناب رنانی فقط از ریخته‌شدن قطرک‌های خون بر روی سنگ‌فرش‌های خیابان می‌ترسد! در زبان تبری ضرب‌المثلی داریم با این عبارت که؛ طرف بِچا پِلا ره هم وا کِننه، خِینه؛ یعنی طرف برنج سرد شده رو هم فوت میکنه و میخوره.

رنانی نه تنها از ریخته‌شدنِ خون، بل‌که از امضاء نامه انذار‌دهنده چند ده اقتصاددان به سید ابراهیم رییسی، نسبت به وضعیت اسفناک اقتصادیِ کشور خودداری کرده بود، به این دلیل واهی که اگر من آن را امضاء کنم، دولت از افق‌گشاییِ مورد نظرش باز می‌ماند!!

وجه تشابه کنشگریِ رنانی و فاضلی، تقلیل‌انگاریِ کنش‌های سیاسی است، در حد به ابتذال‌کشاندن یا فروکاهیدنِ آن‌ها به فعالیت‌های موزون یا حتا تمیز‌پختن نان سنگک!

مقصود فراستخواه نیز از مسعود پزشکیان حمایت کرد اما با ادعاهای پرطمطراق ظاهر نشد و جانب انصاف را رعایت کرد و از ساده‌زیستی و عدم وجود تبختر در رفتارهای همشهری و همکار دانشگاهی سابق خود گفت که قابل درک است.

اما بیایید یک موضع دیگر را که از سوی مصطفی مهرآیین (جامعه‌شناس منتقد) عنوان شده مرور کنیم:

«بنده به عنوان فرزند این سرزمین، خاضعانه به شما پیشنهاد میکنم قدرت خود را به هیچ نیرویی از قبیل اصلاح‌طلبان واگذار نکنید….
با شرکت شما در انتخابات و پیروزی احتمالی نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، اقتدارگرایان بار دیگر  به پشت صحنه قدرت باز گردانده می‌شوند تا با پرهیز از رودرویی مستقیم با مردم و تکیه دوباره به همان مشروعیتی که شما با رای خود به آنها بخشیده اید، بار دیگر بتوانند منافع شما را در بازی های قدرت خود و  اصلاح طلبان گم سازند.»

به باور نگارنده (علیزاده) نقدی که بر اصلاح‌طلبان وارد است، اینست که به بی‌شمار پرسش‌هایی که سبب فشل‌شدنِ دولت‌شان پس از پیروزی می‌شود، پاسخ نداده‌اند و از سویی نامزد پیشنهادی آنها، تنها در حد یک گلایه‌مند به وضعیت موجود ظاهر شده، تو گویی دارد با دوستی در قهوه‌خانه بین راهیِ شبستر به مرند دردِ دل می‌کند!h