تحلیلی در مورد دولت پزشکیان و امکان‌ناپذیری توسعه در ایران امروز: امیر ناظمی

علینقی عالیخانی را می‌توان مهم‌ترین تکنوکرات قرن ۲۰ ایران دانست. کسی که بیش از هر کس دیگری در توسعه صنعتی ایران در دهه ۱۳۴۰ نقش داشت و رهبری فکری بروکرات‌ها و تکنوکرات‌های ایرانی را بر عهده داشت. او در کنار رضا نیازمند، محمد یگانه، خداداد فرمانفرمائیان، صفی اصفیا، محمدمهدی سمیعی و انصاری توانست شگفت‌انگیزترین دوران رشد اقتصادی و صنعتی ایران را رقم بزند.

دکتر عالیخانی پس از انقلاب هم اموالش توقیف شد و در فهرست معروف ۵۳نفر در کنار صنعت‌گران برجسته‌ای همچون برادران خیامی (مالک ایران ناسیونال قبلی و ایران‌خودرو امروز)، برخوردار (مالک لوازم خانگی پارس)، ایروانی‌ها (مالک صنایع ملی) و … قرار گرفت. (البته با آن فهرست ۵۳نفر حزب توده اشتباه گرفته نشود)

عالیخانی که همواره تا انتهای عمر نیز توسعه ایران را پی‌گیری و تحلیل می‌کرد، در میانه دوره دولت روحانی مصاحبه زیر را انجام داده است. دیدگاه عالیخانی را نمی‌توان نادیده گرفت، او بیش از هر کس دیگری در توسعه سال‌های ۱۳۴۰ به بعد ایران موثر بود و تسلط‌اش بر جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی ایران غیرقابل صرف نظر کردن است. با این حساب، پرسش اصلی آن است که «چرا دولت روحانی که بیش از هر دولت دیگری در ج.ا. توانست تکنوکرات‌ها را جذب کند، ناموفق ماند؟»

کافی است به نمونه‌ی موردی کاوه مدنی توجه کنید. بسیاری دیگر مانند او بودند، که ماجرایشان رسانه‌ای نشد، یا بعد از آن از دولت خارج شدند. و به سادگی قابل شناسایی هستند. کاوه مدنی به دولت آمد، با سابقه تحصیلاتی و کاری قابل توجه.

باید توجه داشت که نوع پوشش او و حتی کروات زدن او هم مانع از این ورود نشد، چون روحانی و تیم‌اش آن‌قدری توان امنیتی داشتند که بتوانند تاییدیه‌های لازم را بگیرند.

اما چرا آن‌ها نتوانستند کاری از پیش ببرند؟
پاسخ به این پرسش است که می‌تواند نشان دهد، چرا پزشکیان هم موفق نخواهد شد.

چرا تکنوکرات‌ها کاری از پیش نبردند؟

در میان پاسخ‌های مختلف، دو مورد اهمیت بالایی دارند:
۱-فقدان سرمایه اجتماعی دولت
۲-امنیتی‌سازی امور
‏دولت سرمایه اجتماعی بالایی ندارد. و هیچ برنامه‌ی توسعه‌ای هم نمی‌تواند بدون مشارکت و سرمایه اجتماعی موفق شود.

حتی در نمونه‌های تاریخی «توسعه آمرانه» مانند نمونه ژنرال پارک در کره‌جنوبی در دهه ۱۹۸۰ نیز سرمایه اجتماعی بالا در میان نخبگان یک الزام است. نمونه ایرانی رضاشاه نیز نشان می‌دهد که توسعه آمرانه او با حمایت و بیش از آن، به وسیله نخبگان و روشنفکران ایرانی شکل گرفت و تا حدود ۱۳۱۴ نیز با حمایت آنان پیش رفت.

اگر دارندگان سرمایه‌های فکر (روشنفکران)، سرمایه‌های اقتصادی (صنعت‌گران و بازرگانان)، سرمایه اجتماعی (رهبران و کنش‌گران اجتماعی و قومی)و سرمایه نمادین (چهره‌های محبوب و شناخته‌شده) پشتیبان برنامه‌های توسعه‌ی دولت نباشند، آن برنامه‌ها، حتی اگر بهترین تیم‌ها را در اختیار داشته باشند، موفق نخواهند بود. هیچ نمونه‌ای در جهان نمی‌یابیم که توسعه‌ای بلندمدت و نسبتا پایداری بدون سرمایه‌ی اجتماعی رقم خورده باشد.
‏دومین مساله امنیتی‌سازی امور است.

آن چیزی که آقای جلیلی «دولت سایه» می‌نامد، چیزی جز لشکر بولتن‌نویسی نیست.

کافی است به بولتن‌هایی که پس از هک خبرگزاری فارس منتشر شد، نگاه کنید. بولتن‌ها در برابر همین تکنوکرات‌ها و بوروکرات‌هایی است که عالیخانی می‌گوید.

انبوهی از خبرسازی در خصوص این اشخاص و پیشینه آن‌ها و مخالفت با هر عملی که سر سوزنی توسعه‌گرایی در آن باشد.

امثال جلیلی‌ها هم قدرت دارند، و هم ضدتوسعه بودن‌شان را حتی پنهان هم نمی‌کنند. آنان به اتکا برچسب‌های امنیتی، مانند نفوذی و جاسوس بودن، هر توسعه‌خواهی را از صحنه بازیگری حذف می‌کنند.

‏پرسشی که خودش پاسخ هم هست:

چرا وقتی شرایط بهبودی نیافته است، حتی بدتر هم شده است، باید به پزشکیان و دولت او امید داشته باشیم؟

Print Friendly, PDF & Email