دیروز ابراهیم، امروز اسماعیل: عبدالله ناصری

.
رهبر باید قبل از جام نوش هسته‌ای، زهر توّهُم محو اسرائیل را بنوشد…

برای هر انسان خردمندی، مرگ و ترور آدمی، ناخوشایند است و محکوم، مگر در میدان جنگ آشکار و نیز به شرطی که “انسان معدوم” خون‌های بی‌گناهان را ریخته باشد.

این‌جا است که احساس انسان بر او مسلط
می‌شود. به‌عبارت دیگر “شادمانی” انسان‌ها در این هنگام، توجیه‌پذیر است. نکتهٔ مهم در این حوادث عاملیت پدیدار است.

هنوز حادثه مرگ ابراهیم رئیسی در پس هاله‌ای پر ابهام است و حداقل خانوادهٔ او، نقش حکومت را در آن منتفی ندانسته است.

مرگ رئیسی که یکی از عوامل اصلی اعدام‌های سال ۶۷ است برای بعضی از ایرانیان بهجت‌آور و صد البته مشروع بود و نگارنده و با استناد به تفأل یک عالم ربانی زنده آن را “استدراج” الهی می‌داند.

مرگ “هنیه” متفاوت است، ضمن قوی دانستن این گمان که ترورش، عامل کاملا داخلی داشته باشد ولی او عضو ملتی است که بیش از هفتاد سال در برابر یک تجاوز تاریخی مقاومت می‌کند.

بارها نوشته‌ام که حمله هفتم اکتبر حماس یک بی‌تدبیری مطلق و آلبومی از جنایت غیراخلاقی بود، ولی تاریخ، شهادت می‌دهد که جنایات ده ماههٔ اسرائیل بسی سیاه‌تر است.

آن‌چه قابل درنگ است “بد بیاری” متناوب رهبر است که باید هزینه مکرر دهد.

پول مردم فقیر ایران را یک‌بار برای تسلیح حماس می‌پردازد و بار دیگر و در پی قتل رهبر آن، آبرو می‌فروشد.

در ذهنم خلجان می‌کند که احتمالا رهبر پرهزینه حکومت ایران، باید قبل از “جام نوش” هسته‌ای، زهر توهّم “محو اسراییل” را بنوشد تا هر چه زودتر، ملت ایران را شاد کرده و مردم فلسطین و رهبرانش راه درست “دو خاک، دو دولت” را پیگیری کنند.

.