روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست/مِنَّت خاکِ درت بر بصری نیست که نیست ناظرِ روی تو صاحب نظرانند آری/سِرِّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشکِ غَمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب/خجل از کردهٔ خود پرده دری نیست که نیست تا به دامن ننشیند ز …
ادامه»شعر و ادبیات
بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایهبان دارد : حافظ
بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایهبان دارد بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد غبارِ خط بپوشانید خورشیدِ رُخَش یا رب کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان دارد چو دامِ طُرِّه افشاند ز گَردِ خاطرِ عشاق به غَمّازِ صبا گوید که راِزِ ما نهان دارد بیفشان …
ادامه»گرچه چرخ از جفا نمیماند: رضاموسوی طبری
این ابیات را تقدیم میکنم به جناب پیمان جبلی رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی که با جیببری از مردم مظلوم و تهیدست ایران و هزینۀ روزانه صد میلیارد تومان، این دستگاه انتشار کذب و کبر و کین را اداره میکند و اخیراً در واکنش به تعطیلی شبکۀ من و …
ادامه»بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت :حافظ
بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشتو اندر آن برگ و نوا خوش نالههایِ زار داشتگفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشتیار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشتدر نمیگیرد نیاز و نازِ …
ادامه»عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزهسرشت :حافظ
عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزهسرشتکه گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشتمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشهر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشتهمه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مستهمه جا خانهٔ عشق است چه مسجد چه کِنِشتسرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ …
ادامه»برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست :حافظ
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست : مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟ میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست به کام تا نرساند مرا لبش چون نای نصیحتِ همه عالم به گوش من بادست گدای کوی تو …
ادامه»منزل عشق از جهانی دیگر است: سعدی شیرازی
منزل عشق از جهانی دیگر استمرد عاشق را نشانی دیگر است بر سر بازار سربازان عشقزیر هر داری، جوانی دیگر است عقل میگوید که این رمز از کجاستکاین جماعت را نشانی دیگر است بر دل مسکین هر بیچارهایشاه را گنج نهانی دیگر است این گدایانی که این دم میزنندهر یکی صاحبقرانی دیگر …
ادامه»بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست: حافظ
بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروشِ عالَمِ غیبم چه مژدهها دادست که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین نشیمن …
ادامه»ملتی که تاریخ نخواند محکوم به تکرار آن تاریخ است…
. ملتی که تاریخ نخواند محکوم به تکرار آن تاریخ است… بریدههایی از داستان پادشاهی یزدگرد و پیشبینی امروز ایران، از زبان پیر خردمند توس حکیم ابوالقاسم فردوسی، در هزار سال پیش… بدانست رستم شمار سپهرستاره شمر بود و با داد و مهر همیگفت کاین رزم را روی نیستره آب …
ادامه»ریشه در خاک: فریدون مشیری
. سالها پیش یکی از دوستان استاد فریدون مشیری که قصد داشت با خانوادهاش به آمریکا کوچ کند به ایشان نیز پیشنهاد همراهی داد… استاد از دوستش یک شب وقت خواست تا در این باره فکر کند… این شعر جوابی است که استاد برای دوستشان خواندند… 〰〰〰〰〰〰〰〰 ریشه در خاکفریدون …
ادامه»