خانه / شعر و ادبیات (صفحه 13)

شعر و ادبیات

هادی خرسندی: گفتگوی دِروُن با عمّامه

آن دِروُن می‌رفت در اوج فضادید یک عمّامه ای را از قضا تندتر می‌رفت عمّامه از اوداد زد: آهسته‌تر ران ای عمو از کجا پرواز کردی‌ای جناب؟تا کجا خواهی روی با این شتاب؟ گفت عمّامه: چه می‌پرسی دِروُن؟ور بگویم تو برایم گریه کن! گر مرا این وضع غیرعادی استبابت «زن، …

ادامه»

آتـش و عـشق : فـرامـرز خـازنـی

آتـش و عـشقبـه فــریـاد دارنـد این جـوانـانِ وطـن قصّـه ی تلخِ زمـان رابی غُصّـه و بُغـض می خواننـد ایـن جـوانـانچـه صفایـی دارنـدرقـص راآتـشِ ? عشـق می داننـد نَـه گلولـه نَـه تفنـگنَـه اِفـاده در رَزمنَـه بهــانه بـه فــرارنَـه بـه آغــوش دو ســوی ایـن مــرز نَـه به وعــدهدستِ دوستیِ بـا دشمــن نه …

ادامه»

الا دختر خیابان‌ها شلوغه : هادی خرسندی

خامنه‌ای در سخنرانی اخیر خود٬ بدون ذکر نام٬ به مسیح علی نژاد اشاره مستقیم کرد. «وقتی شما می‌بینید که عنصر سیاسیِ آمریکایی (مسیح علی نژاد) این قضایا را به دیوار برلین تشبیه میکنه باید بفهمید که غرض چیست ….» فرمایش اخیر مقام معظم رهبری.دوبیتی‌های بیت رهبریالا دختر ز ما دلخور …

ادامه»

خانـه ی اَبـری :فرامرزخازنی

قلـبِ ❤️ یک ملّـتِ آزادمنـش ریشـه ی آزادیدر رگ و نبضـش تـپـش سرنـوشتفـردا را با جـانِ آنـان نـوشت رو در رو به جُـرثومـه ی زشت گفتـه بودنـد : هـر کسی با نَـفَسَـشساختـه خِـشت مـا نمی خـواهیـم بهـشت بایـد از نـو درخُـورِ ایـران سِـرِشت

ادامه»

دختـرانِ آزادی :فرامـرز خازنی

دخترانِ رقص آزادیهنـر شادیدر خیابان های ایرانـمپایکـوبی جشن آزادی هـر گلـوله که به آغـوش می گیـردگربـه ی ایـران است که موش می گیـرد با صـدای رسا می خـوانند آزادیدشمن زبـونلـرزه بر زیرِ تـن پوش می گیـرد فرصت دیـن به نهـایتِ جـان رسیدسیلیِ دُخت ایـران به جمـاران رسید جمـع کنید بساط …

ادامه»

بهزاد بهره بر : سرزمین خیزش

بهزاد بهره بر

از هردو دیده اشکم چو سیل بی امان استزین بی عدالتیها ، کندر وطن عیان است بازار ِ کار ِ کودک ، گرم است و پُر هیاهوهر شهربازی اکنون خالی ز کودکان است دُخت وطن به زنجیر از هر طرف به تحقیرتیغ ِ حُکام ِ سالوس ، بر گردن ِ …

ادامه»

قَهقَهه :فرامرز خازنی

دید آن قَهقَهه یجانِ به خاکِ دَم گُور رقصِ مرگسَرزده تا سَرحد نور پرسشی از سَر کُنجکاوی و شُورنابَلد بود هواخواهبه رَهِ کُوهِ نَمور عاشقانه به بهانهجان بخشید به زمیننه به مَنظورِ حَقیر باغبانشُخم زَدش از رَهِ کِینبَذر پاشید به یقین خُوشه در بُهت و کمینحاصلش آردُیک مُشتِ خمیر آتش …

ادامه»

قتاله :فرامرز خازنی

سکوت قتاله ی جان هاستبیان کردن نوشتنشکُفتن از نگاه هاست چه تَن هایی که گفتند یا شِنُفتَنداز آنها رَدی ناپیداست چقدر این زندگی زیباستسپیدی و سیاهی اش ز فقر ماست کشاکش های در تاریخ سازیکشیده مرز ناراضیحصارش تا اَبد اینجاست بیان از جِنس و جان مافقط فریاد می داندو این …

ادامه»

امام خمینی: ما خواب در اتوبوس را برای شما مجانی خواهیم کرد : هادی خرسندی

خواب‌های طلایی در اتوبوس بی خانمان‌اند. شب‌ها از سرما در اتوبوس‌های شهری می‌خوابند. بعد از ۴۵ دقیقه در آخر خط بیدارشان می‌کنند و از اتوبوس بیرونشان می‌اندازند. اگر هنوز پولی داشته باشند باقی خواب قسطی را در اتوبوس بعدی ادامه می‌دهند.خواب در اتوبوسدر اتوبوس خواب می‌بیند:صاحب ثروت زیاد شدهبعد یک …

ادامه»

واقعه :فرامرز خازنی

در وقتِ قیام و جانفشانیفریاد ز شکایت و فغانی آن کینه رها شد از کمانیاز بام فتادند عاشقانی جنگی به راه فتاد در آن سوگردن زدندلاله ها نهانی شیطان و بُتان شِکستگانیآوازه ی صحنه ی رهاییبا جان بِدادند مُژدگانی هر جمله به گویش و سخن شدناگفته عبث هَوس چرانی این …

ادامه»