دیگر مگر
سخن از کالبد پرتوان عمل
برآید و فراز گیرد
تا اثر کند.
دیگر زمانهٌ سیلابهٌ سخن هاست
و بیم غرق شدن
در کارگاه های روی آب
یاوه گویان مدعی .
و بیزاری از بوریا بافان
کم مشتری .
دیگر ز جان خود سیرند واژگان
از اینهمه تجاوزات راحت و آسوده
از اینهمه به مصرف رفتن های
زشت تر از فاحشگی های بی اختیار .
ای بخت کژ مدار !
مرا اقبالی ارزانی کن
که صبحی برخیزم
نه به آیین سخنکاران کم مایه اعتبارجوی
بل به همت مجاهدان و مبارزان خلق .