رونمایی یک بریده مزدور نورسیده در سایتهای تابعه اطلاعات آخوندی با دعاوی ابلهانه و مضحک برای مقابله با جنبش دادخواهی و موقعیت مجاهدین در آلبانی جواد شفایى

وزارت اطلاعات

بدون شک قلم فرسایى و داستا ن سرایى که بریده مزدور نورسیده وزارت اطلاعات به نام سیامک نادرى براى اثبات خودش به وزارت اطلاعات میکند ناشی از وضعیت به هم ریخته رژیم دارد، موقعیکه احمدى نژاد علیه قوه فاسد قضائیه رژیم مدرک و سند رو میکند و آبروی رژیم را از بالا تا پائینش را میبرد نشان میدهد که وضعیت نظام چقدر خراب است و از طرفى اعتدال مقاومت ایران که روز به روز به سمت رسمیت و شناخته شدن آلترناتیو از طرف کشورهاى جهان به پیش میرود،البته  اینگونه مزخرفات شاید برای رژیم آب حیات باشد،بیخود نبود که یک هفته پیش تواب تشنه به خون مجاهدین آتش تهیه ریخت تا بریده مزدورى به نام سیامک نادرى را که به قول خودش کین توزبوده وارد صحنه کند و دروغ پشت دروغ علیه سازمان بگوید و علیه رهبرى آن لجن پراکنى کند، معلوم است که چرامزدور خودفروخته و کینه توز با عوامفریبی و وارونه ودروغگویی وشیوه اى نخ نما شده خوش رقصى میکند؟ اوهمچنان با چاشنی شیوه بازجویی  اربابش مصداقى که او هم کینه توز است، قلم زنی می کند تا ماموریت واگذارشده را انجام دهد  باید به او گفت این تاکتیک دیگر کسی را نمی فریبد، زیرا که عوامفریبانه جونمای گندم فروش شده اى و لجن پراکنى هایت ها نخ نما شده و کهنه شده است، باید به او گفت تو و رفیقت «مصداقى» که هر دو از یک جنس هستید، چند گرفتین که سینه چاک رژیم درمانده شده اید؟.د

در اواخر سال 67 و یا اوایل سال 68 بود که سیامک نادر را برای اولین بار در یکانى که در اشرف بود دیدم که یکی از بچه ها زندان گفت اسم او سیامک نادرى است و 7 سال در زندان بوده است، از آنجایى که من خود سالها در زندان رژیم آخوندى بودم خوشحال شدم که باز دوباره یکی از جان بدربردگان و یکى از زندانیان سیاسی توانسته است خودش را به سازمان وصل کند بخصوص که شنیدم اواز جمله کسانى بوده است که در قتل عام زندانیان سیاسى اعدام نشده است، تا توانستم با او تزدیک شدم و دنبال اخبار زندان و اینکه چه کسانى توانستند جان بدر ببرند بخصوص بچه هایى که سالها در یک بند و یا یک سلول بودیم،مدتها گدشت و بین من و سیامک دوستى خاصی برقرار شد، ولی یک چیز که زیاد توى ذهن میزد برخوردهاى سیامک نادرى بود که همواره یک حالت طلبکارى داشت، یک آدم عجیب و غریبی شده بود که بهتر بود به او نزدیک نشوى، بارها دیده بودم که او با فرماندهان خودش برخوردهاى خیلى بد و تندى داشت، یک بار قهر میکرد و چندین بار هم اعتصاب کرده بود و با کسى صحبت نمیکرد و بعد از مدتى باز به حالت اولش برمیگشت ولی دوستى ها بسیار پایدار نبودند و ناگهان سیامک عوض میشد طورى که بعضى از بچه ها می گفتند که خیلى ها جرات ندارند با او حتى سلام و علیک کنند چون برخوردش توی ذوق میزد، در صورتیکه تمامى بچه هاى یگان ما مثل همه رزمندگان عاشق یک دیگر بودند و یک شور و حال انقلابی در مناسباتشان حاکم بود، بعد از سازماندهى جدید و رفتن من از این یکان خیلى کمتر سیامک را میدیدم، فقط بعضى و قتها در شام جمعى و یا برنامه های نوروزى مى دیدمش که سلام و علیک میکردیم و گاها از بچه ها زندان صحبت میکردیم، راستش بادیدن گزارش کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران سند پی دی اف و خواندن آن به وضعیت اسفناک  سیامک نادرى، همواره دراین فکر بودم که این تا به حال  چه بلایى سر سازمان که نیاورده است؟ در اینجا لازم است که از تواب تشنه به خون مجاهدین سؤال شود که چرا همه کسانیکه بریدند و پشت به مقاومت و خون شهیدان کردند مطالب آنها در سایت او حشر و نشر میشود؟، بودن شک سایت پژواک ایران یکى از سایتهای وزارت اطلاعات رژیم است که برنامه ریزى آن و چاپ مقالات بریده مزدوران در اتاق نفاق وزارت اطلاعات برنامه ریزى میشود و تواب تشنه بخون مجاهدین تکلیف دارد که آن را نشر دهد.از همه دوستان مبارزم در فیس بوک دعوت میکنم که به اصطلاح افشاگرى بریده مزدور سیامک نادرى را در سایت پژواک آخونی ببینند که این پریشان حال چگونه آسمان وریسمان را به هم بافته تا به اصطلاح علیه مجاهدین افشاگرى کرده باشد. عین این مى ماند که از یک دیوانه زنجیرى درخواست شود که یک سناریو براى یک فیلم هیجان انگیز را بنویسد.