پس از اینکه فهم کنیم که “شرایط عینی” انقلاب یعنی چه ( به طور نظری و نسبی ) ، میبایست ذهن را به سمت تفکر در مورد شناسایی ضرورت های اجتناب ناپذیر ” شرایط ذهنی ” متناسب با ان “شرایط عینی” سوق دهیم. به صورت یک قاعده سیستماتیک ( نه استثنا ) اگر شرایط ” عینی” انقلابی است و این ” مجموعه بحران اجتماعی – اقتصادی” واقعی است ، هر آنچه در سطح سیاسی اتفاق میوفتد واقعی است و ناشی از همان شرایط عینی انقلابی است . به عنوان مثال ، اگر افرادی از مجاهدین میبرند و به ” مبارزه آزادیخواهانه ” با مجاهدین میپردازند ، تولیدشان ناشی از ضرورت شرایط ذهنی است که به وسیله رژیم از شرایط عینی انقلاب حس میشود وگرنه کارخانه و دستگاه عریض و طویل مزدور سازی به وسیله رژیم ، با خرج های سرسام آور ، هرگز تشکیل نمیشد و هیچ بریده و خسته شده ایی از مبارزه ، به صورت گوشت طعمه وارد کارخانه مزدورسازی رژیم نمیشد که از ان به صورت “سوسیس و کالباس آزادیخواهی ” در بیاید . همین قانون مندی در همه مناسبات سیاسی ، چه داخلی ، چه خارجی حاکم است . مثال دیگر : وجود خط سیاسی “اصلاحات” و محو این خط در مناسبات سیاسی به طور مبنایی ، ناشی از درجه حدت و شدت بحران در شرایط عینی جامعه بود هر چند که وجود عنصر ذهنی انقلابی از یکطرف و افول شرایط ذهنی در نیروهای رژیم شرط وجود گرفتن خط اصلاحات بود جهت کمک به بقا رژیم از یکطرف و محدود کردن رویکرد مردم به ” عنصر ذهنی ” انقلابی از طرف دیگر . شیطان سازی از مجاهدین فقط به فقط در چنین فازی امکان پذیر بود … از این رو بزرگترین خیانت جریان اصلاحات ، نه درخیانت در رهبری مردم ( که اصلا چنین رسالتی را در ماهیت و تاریخچه وجودی خود نداشت ) ، بلکه در خاک پاشیدن به روح و چشم مردم بود که رهبری انقلابی خود را نشناسند ولو اینکه این رهبری ذیصلاح به صورت فیزیکی در داخل ایران نبود . اما اکنون ما با فاز نوینی از تکامل شرایط عینی و ذهنی انقلاب در بعد داخلی و بین المللی روبرو هستیم که در هر قلمرویی ویژه گی های برجسته خود را ، متکی بر تاریخی دردناک و خونین و پر رنج در پرتاب مجاهدین اشرفی در جایگاه رهبری ذهنی انقلاب ، سیلی و تف خلق بر صورت اصلاحات طلبان ، بهت و بوری در چشمان فرصت طلبان و ترس و وحشت دریاوه گویی های هراسناک رژیم بارز میکند . در بعد بین المللی نیز هارمونی با این فاز نوین از شرایط انقلابی داخلی در ویژه گی های بعد از روی کار آمدن ترامپ در صحنه بین المللی، بارز است .
هدف از این نوشته کوتاه بیان این نکته است که تا آنجا که به فرایندهای سیاسی موجود در برهه قیام اخیر بر میگردد ، باید توجه کرد که ما شاهد بلوغ فرایندهای پیچیده گذشته هستیم که اکنون خود را به صورت ساده ، روشن ، سازگار شکل و محتوا ، در یک دستگاه به هم پیوسته تظاهر و تعریف میکنند. آنچه که رژیم در دخالت مجاهدین در قیام میگوید واقعی است . نمیتواند ان را کتمان کند . ضرورت دارد که بگوید : در ادامه همان شیطان سازی ها از مجاهدین ، در آماده باش به نیروهایش ، در تقاضا از دول خارجی برای فشار بر مجاهدین …… اما آیا در این فاز میتواند بهره ان را همچون فاز های گذشته ببرد ؟ هرگز . این نوع اعترافات وحشت آلود رژیم ، همه کارکردهای گذشته خودش را در شیطان سازی مجاهدین نفی میکند و مجاهدین را به لحاظ ذهنی به جایگاه واقعی آنها یعنی نقش رهبری قیام پرتاب میکند. آیا میتواند از مجاهدین صحبت نکند وقتی حضور آنزیمی آنها را در ماهیت انقلابی و فداکار دادن به قیام و جرقه های حریق قیام کشف میکند .پس میبینیم که “ضرورت” خود را در این فاز تحمیل کرده و سیاست کهنه و همیشگی رژیم ، کاملا در خدمت مجاهدین است . فرایند دیگر سازگار با این دستگاه ، خصیصه های خود قیام است که همه در سرعت و سازماندهی و جان بر کف بودن ان مشهود است. فرایند دیگر سازگار با این دستگاه ، واکنش اصلاحات طلبان خاین است که مردم را از مجاهدین میترسانند و با دهان کثیف خود شهادت میدهند که ضرورت وجودشان از اول جز زالو صفتی و خوردن خون انقلابیون و به جان بردن رژیم از دست مردم نبوده است .آیا میتوانند وقتی حرارت گدازان انقلاب را به علت زایده کثیف رژیم بودن حس میکنند ، سکوت کنند ؟ اما اصلیترین خصوصیت همساز با این دستگاه وجود عنصر آنزیمی ” حاضر” ، و “جان بر کف ” بر بالاترین حلقه فرایند های شرایط ذهنی است. واقعیت این است که برای کسی که کمی و فقط کمی صداقت و آگاهی داشته باشد و عناصر فرایند های برجسته را در دستگاه ذهنی اش جایگزین کند ، به روشنی آفتاب حضور رهبری ذیصلاح را بر تارک این منظومه شکوهمند میبیند و خدا را شکر میکند که آرزوی موسی خیابانی پس از عبور از ۱۰۰۰ دریا آتش و خون محقق میشود و خدا مسعود را برای آزادی خلق ما نگاه داشته است تا شاهد انقلاب ” حاضر” برای سرنگونی باشیم . و این قیامی است ” حاضر” نه ” خودبخودی”.
مهرداد امینی