خانه / اخبار مهم روز / روحانی؛ نمایان شدن بن‌بست اصلی نظام

روحانی؛ نمایان شدن بن‌بست اصلی نظام

در این هفته حسن روحانی 3روز متوالی (در روزهای 18، 19، 20دی) در صحنه ظاهر شد و درباره قیام سراسری مردم ایران صحبت کرد. او که تعادلش را با شوکی که قیام بر کل رژیم وارد آورده، از دست داده و خوب می‌داند کشتی نظام در آستانه غرق است، ابتدا تلاش کرد با ژست آزادیخواهی و مردم‌خواهی تقصیر را تماماً به‌گردن باند مقابل بیندازد و خودش را از این ورطه نجات دهد؛ هم‌چنان که باند مقابل نیز وضعیت اقتصادی و معیشتی و ناکارآمدی دولت را عامل نارضایتی و بحران معرفی‌ می‌کند. روحانی در این رابطه در برابر ادعای باند مقابل که سیاستهای اقتصادی دولت روحانی را عامل انفجار و قیام معرفی می‌کنند، توپ را به‌ زمین طرف مقابل انداخت و گفت:
«بعضیها فکر می‌کنند که مردم فقط اقتصاد می‌خواهند؛ یعنی آیا اگر الآن پول به‌اندازه کافی بدهیم دیگر تمام است و مردم چیز دیگری نمی‌خواهند؟!… اگر بگوییم پول می‌دهیم اما حق حرف زدن ندارید درست می‌شود؟ مگر آزادی و زندگی مردم را می‌شود با پول خرید؟ چرا آدرس غلط می‌دهیم و به‌ مردم توهین می‌کنیم؟ چرا می‌گوییم علت فریاد و اعتراض مردم وضع بد اقتصادی است؟». (1)

به این ترتیب دو باند رقیب اگر ‌چه هر کدام علت متفاوتی را به‌عنوان انگیزه و عامل محرک قیام‌کنندگان مطرح می‌کنند، یک هدف را پیش می‌برند؛ هر دو می‌خواهند با یک جداسازی شیادانه، مردم غارت شده را از جوانهای شورشی و قیامی، متفاوت جلوه دهند و در وهله اول صفوف مردم را تجزیه و سپس آنها را سرکوب کنند. این همان بازی مبتذل اصلاح‌طلب و اصول‌گراست که در این قیام به ‌اتم وجه افشا و رسوا شد. روحانی چنان حرف می‌زند که گویا مردم هیچ دغدغه معیشت و نان ندارند و مشکلشان به‌زعم او آزادیهاست و چنان هم خودش را شیفته و شیدای آزادی نشان می‌دهد که انگار نه انگار که خودش طی این 3روز هر بار، از نیروهای امنیتی و انتظامی و سپاه و بسیج که به‌خوبی به ‌وظایف خود عمل کردند (یعنی سرکوب کردند) تشکر کرده است.

همین دجالگری را در وجه معکوس باند خامنه‌ای می‌کند که گویا مردم هیچ خواسته‌یی جز معیشت ندارند، واقعیت این است که این دو مقوله قویاً به‌هم مربوطند و دو روی یک سکه‌اند. چرا که غارت‌شدگان و محرومان، همان قیام‌کنندگان هستند، کما این‌که غارتگران نیز همان سرکوبگران هستند و اینها در هر دو باند حضور دارند؛ به‌همین اصلاح‌طلبهای امروز نگاه کنید که همان جلادان دهه 60 و 70 هستند. سرکوب می‌کنند تا بتوانند هر چه بیشتر و راحت‌تر غارت کنند و غارت می‌کنند تا وسایل سرکوب خود را هر چه بیشتر و قویتر کنند.

اما اینها در رقابت با هم، همین ترفند و شیادی همدیگر را افشا می‌کنند. مثلاً شریعتمداری در کیهان خامنه‌ای (19دی) در رابطه با حرفهای روحانی خطاب به‌ او می‌نویسد: «آقای رئیس‌جمهور! کاش توضیح می‌دادید جوانان مورد نظر جنابعالی در سخنان دیروزتان چه کسانی هستند؟! آیا خیل انبوه جوانانی را می‌فرمایید که مانند بسیاری دیگر از اقشار مردم از بیکاری، تورم، گرانی لجام‌گسیخته کالا و خدمات ضروری، نداشتن مسکن، گرانی اجاره‌بها و… رنج می‌برند و در همان حال برخی از مسئولان را می‌بینند که در خانه‌های چند ده میلیارد تومانی زندگی می‌کنند».

روزنامه حکومتی وطن امروز (19دی) نیز نوشت: «حسن روحانی تلاش کرد بر حواشی مربوط به‌ اعتراضات اخیر تمرکز کند و تا جای ممکن دیگران را نیز در کنار دولت در مظان پاسخگویی قرار دهد. این رفتار یعنی فرار از اقتصاد به‌ سیاست، در مجموع این نگرانی را ایجاد می‌کند که مطالبه اصلی جامعه که بهبود وضعیت معیشتی و توجه به ‌طبقات فرودست است، مورد اغفال قرار گرفته و خدای ناکرده ماهیت اصلی اعتراضات اخیر تحریف شود».

همین روزنامه در جای دیگر عامل اصلی قیام سراسری در شهرهای ایران را فساد و سرقت اموال غارتگران دولتی معرفی کرد و نوشت: «تقریبا در همه شهرهایی که تجمعات اخیر در آن برپا شد تا این تجمعات به‌ ناآرامی کشانده شد؛ پیش از این در آن شهرها اعتراضاتی نسبت به ‌موسسات اعتباری یا وضعیت نابسامان کارگران یا مسأله آب برپا شده بود».

البته روحانی هر جا که دست دهد، ابایی ندارد که توپ بحران اقتصادی را به‌ زمین ولی‌فقیه ارتجاع برگرداند؛ او روز 20دی در جلسه هیأت دولت، مشکلات اقتصادی را که خامنه‌ای بستر اصلی قیام معرفی کرده بود به‌ دولتهای قبلی نسبت داد و با بل گرفتن از حرف روز قبل خامنه‌ای، پای خود او را به‌ میان کشید و گفت: «مشکلات اقتصادی یک شبه پدید نیامده و عمدتاً ناشی از مدیریت نادرست در گذشته است… وقتی رهبر معظم انقلاب متواضعانه خود را هم مخاطب مطالبات به‌حق مردم معرفی می‌کنند، یعنی همه باید مسئولیت مشکلات را بپذیرند». (2)

این ضد و نقیض‌گویی را نه تنها در حرفها و مواضع همه مقامها و رسانه‌های رژیم و در تناقض حرف این فرد با آن فرد و این رسانه با آن رسانه، بلکه در حرفهای یک فرد نیز به‌وضوح می‌توان دید؛ مثلاً روحانی هنگامی که (روز 18دی) در وزارت اقتصاد صحبت می‌کرد در اشاره به‌ وضعیت اقتصادی، با حالت اعتراض و کلافگی خطاب به‌ باند خامنه‌ای گفت: «می‌گویید اصلاح قیمت نکنیم (منظورش گران کردن بنزین بود) که نمی‌کنیم یعنی در آمد بالا نرود مالیات هم بیشتر نشود، پس درآمد را قفل کردید، اما بعد می‌گویی حقوق را هم کمی بیشتر کنید، به‌مردم و به‌ فقرا هم برسید! اینها شعر و شعار است! ما شعر و شعار نمی‌خواهیم! بیایید راه‌حل بدهید! راه‌حل درست بدهید!».

اما همین روحانی ببینید (روز 20دی) با شیادی خودش شعار پوشالی می‌داد که: «رویکرد اصلی دولت در لایحه بودجه سال ۹۷اشتغال‌زایی و حرکت به‌سمت ریشه‌کنی فقر مطلق است و پیرو تأکید رهبر انقلاب، مردم انتظار دارند که همه قوا و تمامی دستگاهها و نهادها با همدلی و همراهی به‌تحقق سریعتر این اهداف و تأمین مطالبات به‌حق مردم کمک کنند».

روحانی یادش رفته بود که خودش دو روز پیش گفته بود، با کدام پول؟! با کدام بودجه؟! این حرفهایی که می‌زنید شعر و شعار پوشالی است!

این ضد و نقیض‌گویی، محصول بن‌بست است؛ اما نه بن‌بست در این یا آن مسأله، بلکه بن‌بست در ذات و موجودیت این رژیم؛ دو باند حاکم سعی می‌کنند با مطرح کردن بحرانها و بن‌بستهای فرعی یا به‌قول خودشان «ابرچالشها» بن‌بست اصلی را و این حقیقت اصلی را که این کل نظام و دیکتاتوری ولایت فقیه است که در بن‌بست است از انظار مخفی کنند و بپوشانند. رژیم یک چند با جنگ ضدمیهنی و با وانمود کردن آن به‌عنوان دفاع مقدس برای خودش فرجه بقا خرید، یک چند با پروژه 2خرداد و خاتمی و ساز و نقاره زدن در اطراف «دولت اصلاحات» توانست عده‌یی را به‌دنبال خودش بکشاند و به ‌مدد سیاست مماشات برای خودش فرجه بخرد و پس از شکست پروژه یکدست سازی نظام با احمدی‌نژاد، تلاش کرد این فریب را با پروژه روحانی و افسانه اعتدال ادامه دهد، اما تشت این فریبکاریها از بام به‌زیر افتاده است. شعار بسیار هوشمندانه «اصلاح‌طلب اصول‌گرا دیگه تموم ماجرا» بیانگر همین واقعیت است. در داخل خود رژیم هم به‌ این واقعیت صراحتاً اعتراف می‌کنند. مثلاً یکی از عناصر طیف باند روحانی و از حامیان پر و پا قرص او به‌نام صادق زیبا کلام در مصاحبه‌یی با رادیو آلمان (دویچه وله ـ 21دی 96) می‌گوید: «اینهایی که این بار و در این قیام به‌میدان آمده‌اند اغلب جوانان دهه 70 هستند که هیچ آینده‌یی برای خود نمی‌بینند؛ اینها نه امیدی به ‌اصولگرایان و نه به ‌اصلاح‌طلبان دارند؛ معترضان سال 88 تا حدودی امیدی به‌اصلاح‌طلبان داشتند؛ اما تفاوت بارز معترضان امروز با 88 این است که اینها از کل چیزی که ساختار نظام ایران را تشکیل می‌دهند، سرخورده شده‌اند… و مشکلات اینها، هم اقتصادی است، هم سیاسی است، هم اجتماعی است و یک نارضایتی عمیق و گسترده است».

البته آن چه این آقای زیباکلام آن را یک پدیده جدید تصور می‌کند… واقعیت جامعه ایران، از 36سال پیش به‌ این طرف است؛ این واقعیت، تنها اکنون به‌ یمن قیام، از عمق به ‌سطح آمده و در معرض دید همگان قرار گرفته است؛ مثل خورشیدی که از زیر ابر بیرون آمده باشد.