یک اندیشکده آمریکایی به دولت این کشور پیشنهاد داده از فرصت اعتراضات اخیر در ایران برای ضربه زدن و تغییر حکومت در این کشور استفاده کند.
به گزارش فارس، اندیشکده «بلفر» در پیشنهاد خود به دولت آمریکا، از درآمدهای نفتی ایران به عنوان آسیبپذیرترین بخش حکومت یاد کرده و خواسته راهبردهایی در این زمینه در نظر گرفته شوند.
این منبع نوشت: از آنجا که ۸۰ درصد بودجه حکومت ایران از صادرات نفتی تامین میشود، فوریترین و مطمئنترین روش برای تغییر رژیم در تهران، کارزاری وسیع در این زمینه است.
اندیشکده «بلفر» نوشت: همچنین از آنجا که تنها امید رژیم تهران برای دسترسی به بازارهای مالی دنیا، بانکهای اروپایی، و در سطحی پایینتر به بانکهای آسیایی است، دولت ترامپ بایستی قاطعانه به بانکهای اروپایی و آسیایی پیام بدهد در صورت اعطای اعتبار به هر شکل به حکومت ایران، دسترسی آنها به بازارهای سرمایه آمریکا با خطر مواجه خواهد شد.
حکومت دینی ایران در حال فروپاشی است
اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسی ها» ، در مقاله ای پیرامون وقایع اخیر ایران، می نویسد که اعتراضات مردم این کشور، به خاطر بالا رفتن قیمت تخم مرغ نیست؛ بلکه ما شاهد فرو ریختن حکومت دینی ایران هستیم که برای رهبران آن، منظور واقعی از انقلاب اسلامی بوده است.
به گزارش ایران اینترنشنال، برای نخستین بار، گزارشگر روزنامه نیویورک تایمز در ایران، موضوع و ریشه تظاهرات اعتراضی در ایران را اقتصادی معرفی کرد؛ چون هر لحظه انتظار می رفت او و همسر ایرانی اش، دستگیر و یا از ایران اخراج شوند. در واشنگتن هم هواداران پروپا قرص توافق هسته ای باراک اوباما با رژیم ایران، این تعبیر نیویورک تایمز را در همه جا فریاد زدند. زیاد سخت نیست که بفهمیم چرا آن ها این کار را کرده اند.
از دید آن ها، منافع اقتصادی این توافق قرار است به « آدم های خوب» داخل حکومت ایران برسد و آن ها با استفاده از درآمدهای نفتی، به تقویت مواضع پراگماتیستی و میانه روی حکومت ایران، یاری برسانند.
اما وقتی تظاهرکنندگان ایرانی فریادهای «مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر داده اند، هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوان امیدوار بود تا پولی که درپی توافق هسته ای، به دست روحانی و دولتش می رسد، به جای صدمه زدن به ملت ایران، به آن ها یاری برساند.
اکنون بقیه ایران هم شبیه تهران شده است. روند شهروندسازی و گسترش زندگی و فرهنگ شهری که در دوران پهلوی دوم، محمدرضاشاه آغاز شده بود، تحت حکومت روحانیان، سرعت بی سابقه ای گرفته است. شهرهای بزرگ ایران، دلیل بزرگ تری برای مخالفت با حکومت دارند. آن ها به اندازه ی تهران، بودجه ی تسهیلات شهری دریافت نمی کنند.
میلیون ها نفر از ساکنان این شهرهای بزرگ، اکنون به پایتخت نقل مکان کرده اند. تهران، شهر آذری ها، کردها، ترک ها، بلوچ ها و همه ی اقوام و مذاهب کشور ایران است. ازسوی دیگر، گسترش دانشگاه ها در شهرستان ها و به وجود آمدن طبقاتی که خواستار زندگی شهری مدرن اند، با توجه به بودجه های دولتی پایین و بی کاری جوانان، آن ها را به انبار باروت تبدیل کرده است.
درصورتی که حکومت مذهبی دیکتاتوری حاکم بر ایران، در برخورد با این واقعیات، اشتباه محاسباتی بکند، پشیمان خواهد شد. طبقات پایینی و محروم جامعه ی شهرستانی ایران، از طبقات متوسط شهری در تهران، برای گرفتن خواسته های خود سرسخت تر و سمج ترند.
شکی نیست که خامنه ای با بهت و حیرت، واکنشی کند به این حوادث نشان داده است. در نهایت، روحانی طرف او را خواهد گرفت. اما حوادث اخیر، دو واقعیت را تثبیت کرد: «قدیس بودن خامنه ای فرو ریخت، و ریاست جمهوری روحانی نیز به بن بست رسید».