حماسه اي، مافوق تصور عاشوراي مجاهدين :محمود نيشابوري

اشرف و موسي

سوز و برف و سرما، نشو و نماي دژخيمان و گرگان گرسنه كه طاقت ديدن نو ر را ندارند به گوش مي رسد.گرگان خبر از پيروزي مي دهند:« همه را از بين برديم»!.
اجساد مظهر اشرف و موسي را در بيرون محوطه زندان كشان كشان آوردند تا لاجوري خائن سرمست از پيروزي! زندانيان مجاهد را دسته دسته بياورد و تابزعم خواب و خيالهاي هراس آلودش به اين مجاهدين بي بديل بي احترامي ! كنند.
اما، حقيقت را نمي شود پنهان كرد، برق مقاومت، وجدان انساني ، عاطفه ها، سرما و گرما نمي شناسد.
گروه ها، كه آمد، به احترام شهداي والاقدر ايستادند ، و تعظيم كردند، نگاه در نگاه شهيدان و اعلام بودن در مسير و راهشان، چه بسا از اين دلاوران به شهادت رسيدند و جاودانه شدند.
رژيم كه مي خواست بساط دجالگري ديگري درست كند روي سرش همه چيز آوار شد.
ايستادگي، درخشش يك آرمان انقلابي، در مقابل پليدي و ستمگوي ايستادند، و آن چه پيروز شد مجاهدين بودند و همه بر سردارانشان سوكند وفاداري خواندند.
بلي عاشوراي مجاهدين تابلويي بس بالابلندي از اوج قدا و ايثار شد، ماندگاري يك مقاومت سرخ فام.
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷

اما ،اي مزدوران و پست فطرتان تاريخ
دزدان انقلاب
سارقين، جنايتكاران، غارتگران بردند، خوردند و كشتند

خباثت، تزوير و ريا و دو رويي
را به اوج رساندند.
شيطان در روح و جسمشان
آشيانه كرده است، اصلاً
خود شيطانند.
اما،
جدال و جنگ با اين ناپاكان
چه زيباست.
زيباست زماني كه اين بت ها
با ياري مردم و مجاهدين نابود شوند
تكه تكه، ذره ذره شوند.
آيا،
بايد براي اين جانيان، به خاطر ظلم
به بشريت و انسانيت و…

واژ ه ها و ومعاني و فرهنگ جديدي را
ابداع كرد كه بتواند:
دجاليت، ظلم و ستم، كينه ورزي، زشت خويي، فريب
نيرنگ، را در قالب آخوند به درستي بيان كند
من بر اين باورم، هزاران فرهنگ، لغات بايد
تا سقف جنايت و دنائت و پليدي، اين جانيان را
باز گو كند.
بلي، موسي و اشرف جاودان شدند و در خورشيدذوب شدند.