خانه / تحریمها و سرنگونی / حزب خائن کیانوری نمی تواند خادم توده باشد : رحمان کریمی

حزب خائن کیانوری نمی تواند خادم توده باشد : رحمان کریمی

رحمان کریمی2

ـــ نمی دانم خارج کشور چه خاصیتی دارد که
خائنان وقیح را وقیح تر می کند و فرصت
طلبان را فرصت طلب تر .
ـــ درست است که در خارج کشور سر هر
دیگ و دیگچه و قابلمه و کاسه باز است
اما دیگر قرار نیست که پالوده هم هوس
شکستن خرطوم فیل را کند .
ـــ یارو از بدنامی و بد سابقه یی به ده
راه نمی دادند ، احوال خانه کدخدای
میهمانواز را می گرفت .

شعبه خارج کشور « بنگاه » آدم فروش و خیانتکار کیانوری ، با عنوان جعلی و تصرف عدوانی « حزب توده ایران » اعلامیه یی به تاریخ 17 بهمن 1396 با تیتری دهان پرکن سر قلم یا قدم رفته است : « اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت سی و نهمین سالگرد انقلاب ملی و دموکراتیک بهمن 57 » .
نگارنده پیش از پرداختن به این اعلامیه سراپا رسوا و دروغ و به شدت وقیحانه ، برای اطلاع اعضای جوان و میانسال کمیته مرکزی و اعضا و هواداران دیگرشان ( اگر غیر از خودشان ، اعضا و هوادارانی داشته باشند ) ناچارم برخلاف شئون اخلاقی خود کمی از سوابق خود بگویم تا گمان نبرند یک مبتدی در خارج سیاسی شده علیه شان قلم برداشته است . من قدیمی ترین عضو سازمان جوانان حزب توده هستم که از سال 1329 ( نخست وزیری رزم آرا ) تا به امروز به قدر توانایی ناچیز خود بدون فترت و وقفه علیه دو استبداد صغیر و کبیر مبارزه کرده ام و اکنون مفتخرم که به عنوان یک هوادار ساده سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ، شمایان را محکوم می کنم زیرا از تبار اردشیر آوانسیان ، خسرو روزبه ، مهندس عُلُوی ، علی اکبر شاندرمنی ، سرهنگ سیامک و مبشری و عطارد و سروان محقق زاده دوانی ، ناوی انوشه و امثالهم نبوده و نیستید . از تیره مرتضا یزدی ، محمد بهرامی ، نادر شرمینی ، امان الله قریشی ، دکتر دانشور و نادری و برتارک این ضعیفان اپورتونیست خائن ، نورالدین کیانوری نوه برحق شیخ فضل الله نوری ( یک صلوات بلند !) هستید . بنابراین لاف در غربت به شمایان نمی آید چون کارنامه سیاسی تان سراسر صفر و صفر است ( ماشاءالله به استعداد ! ) . در اعلامیه مضحک خود اشاره و خطاب دارید به نیروهای مترقی . وقتی من هشتاد ساله هنوز خرفت نکرده ام ، فکر نمی کنم که شما کرده باشید . آدم وقتی رویش به ضخامت پوست کرگدن رسید ناچار است اینگونه سخن پراکنی کند که شمایان می کنید . یادتان رفته که پشت به « امام ضد امپریالیسم » تان چه آسان نیروهای مترقی را لو و به کشتن دادید ؟ یک مشاهده دردناک و جگرخراش خود را در شیراز به عنوان مشت نمونه خروار ذکر می کنم . دوستم آقای احراری سرپرست خانه شماره یک فرهنگ و هنر شیراز را در خیابان رودکی دیدم . سر برشانه ام گذاشت و زار زار با صدای بلند گریه کرد . احوالش گرفتم ، گفت : دخترم و شوهرش را که هوادار مجاهدین خلق بودند دیروز اعدام کردند . بعد آمد روبرویم ایستاد ، دو شانه ام را تکان داد و پرسید : می دانی چه کسانی عزیزانم را لو دادند ؟ گفتم نه . نزدیک به فریاد جواب داد : توده ای ها و اضافه کرد : رحمان ! یادت هست چه فعالیت ها و دوندگی ها و کتک خوردن ها و در کلانتری و زندان خوابیدن ها داشتیم برای این حزب لعنتی . احراری از فعالان سازمان جوانان بود که مدت ها با هم در کمیته بخش سازمان بودیم . حالا حساب کنید داغداران دیگر را در سراسر ایران . توده یی هایی که دانش آموز خود من بودند تا آنجا که اطلاع پیدا کردم ، همکلاسی های مجاهد و فدایی خود را معرفی کردند که چهارتای آنان اعدام شدند . این حزب توده با آنهمه ضعف ها ، اشتباهات و خیانت هایی که در گذشته داشت قابل قیاس با بنگاه ننگین کیانوری نیست که حزب کمونیست اتحاد شوروی کاغذ به دست غلام یحیا دانشیان داد تا مناسب وقت یعنی خمینی ، به جای دبیرکل ایرج اسکندری ؛ کیانوری دبیرکل شود که نوه شیخ فضل الله نوری بود . کیا نامه یی می نویسد برای خمینی تا محمد رضا قدوه آن را در نوفل لوشاتو به خمینی بدهد . چه حقارتی ! خمینی ، حاضر نمی شود قدوه را به حضور بپذیرد ولی نامه را می گیرد . قدوه گویا نوه آخوندی بوده که با خمینی دوستی داشته . دارید نعل را وارونه می زنید . خمینی برای هرکس و هر جریانی سارق انقلاب بود برای تشکیلات شما نبود . استقبال کردید و تحت عنوان « اتحاد و انتقاد » به خدمتش درآمدید . واقعا چه خادمان وفاداری تا به امروز.
و اما دریدگی سیاسی اپورتونیستی بدانجا رسیده است که به عنوان طلبکار و مدعی ، تنها اپوزیسیونی را که طی سی و هفت سال ؛ ایران دربند بخود دیده که با تمامی سرمایه انسانی و مادی خود در برابر هیولای خونخوار خمینی و خمینیسم ایستاده برای آزادی و دموکراسی و رفاه عمومی خاصه اقشار و طبقات زحمتکش ، نفی و متهم می کنید . در حالیکه بنگاه سیاسی کیانوری اتهامش سبک تر از خود خمینی نبوده و نیست . مزدوری زشت ترین سیمای سیاسی حاضر در صحنه است و این عمومیت جهانی دارد . سالار بانوی بی نظیر پیکار و مقاومت ، مریم قهرمان برگزیده شورای ملی مقاومت ایران است که به دلیل ایستادگی و تلاش های خستگی ناپذیرش در سطح ملی و جهانی از محبوبیت درخشانی برخوردار است . هر تشکل سیاسی می تواند کاندیدای خود را داشته باشد . این مسئله روشن و طبیعی در همین جوامع غرب هم قابل رؤیت است . در وقت انتخابات ریاست جمهوری و یا نخست وزیری هر حزب کاندیدای خود را دارد . شمایان و چون شمایان شعورتان را به حس حسادت و دشمنی تاق زده اید . اگر خودتان ندیده اید حتما همپالگی هایتان به اطلاع رسانده اند که بنرها و تصاویر مریم قهرمان چگونه در ایران تحت اختناق و سرکوب و سانسور ، بر دیوارها و پل ها دیدگان رژیم را کور می کند . کوردلی هم خود نوعی از کوربینی ست . پاسخ دهید که آماج و سمت و سوی قیام شکوهمند دیماه همخوانی با کدامین اپوزیسیون داشته و دارد ؟ ایرانیانی که هر سال در اجتماع بزرگ ویلپنت شرکت می کنند با شور و شوق و اشتیاق فریاد برمی دارند که مریم قهرمان را به تهران خواهند رساند . دیگران هم اگر می توانند مال خودشان را ( اگر مال بدرد خوری برای احیا و رشد و سازندگی ایران داشته باشند ) برسانند . ما حسود نیستیم !
در پایان یادآور می شوم که وقتی شبانه با فرشته و سه فرزند از ایران بیرون زدیم و از طریق دبی خود را به استانبول رساندیم ، این سر پل بنگاه شما بود با نام مهندس حکمت که آمد از طرف « رفقا در لایپزیک » پیشنهاد داد که اگر با حزب کارکنم از همانجا مرا می فرستند به مسکو یا لایپزیک تا با تأمین زندگی و حقوق برای حزب قلم بزنم و من نپذیرفتم چون عقلم را اگر به کیانوری فروخته بودم در همان شیراز پیشنهاد « حسن اسمنی » را که با هیئت کیانوری به ایران آمده بود و سمت دبیراول حزب را در شیراز داشت ؛ می پذیرفتم . کو تا مجاهدین خلق را آنچنان که هستند بشناسید . مصدق بزرگ را که یک بوروژوا ملی میهن پرست بود نشناختید دیگر چه توقع که انقلابیون جان برکف صدیق و تحت هزاران تهدید را بشناسید . در خارج جا خوش کرده اید و بهتر که کشکتان را بسایید و خود را داخل مقولاتی که هیچ ربطی به ماهیت سیاسی تان ندارد ، نکنید .