درگیری شدید میان پلیس ایران و دراویش گنابادی، معضل جمهوری اسلامی با دراویش را به کانون توجه افکار عمومی کشانده است. بخشی از حکومت دراویش را “فرقه” مینامد. آنها که هستند، چه میگویند و مشکل حکومت با آنها چیست؟
نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی، ابتدا به جبهه ملی و نهضت آزادی نزدیک بود و پس از انقلاب نیز مدتی به زندان افتاد
نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی
درگیری شدید میان پلیس ایران و دراویش گنابادی در روز دوشنبه (۳۰ بهمن/ ۱۹ فوریه) و کشته شدن مجموعا پنج تن از مأموران نیروی انتظامی و بسیج در جریان این درگیریها، موضوع دراویش و معضل حکومت جمهوری اسلامی با آنان را به کانون توجه افکار عمومی کشانده است.
دراویش گنابادی که هستند، چه میگویند و مشکل حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای مذهبی رسمی ایران با آنها چیست؟
تاریخ دراویش سلسله موسوم به نعمتاللهی سلطانعلیشاهی گنابادی به قرن هشتم هجری برمیگردد. شاه نعمتالله ولی بنیانگذار این طریقت است. دراویش نحلهها و سلسلههای گوناگونی داشته و دارند که دراویش گنابادی یکی از مهمترین آنها هستند.
دو خوانش از یک مذهب
دراویش گنابادی شیعه دوازدهامامیاند و تمام شعائر شیعیان همچون نماز و روزه را به جا میآورند. خوانش آنها از اسلام شیعی اما با قرائت فقهی، و در حال حاضر حکومتی، از اسلام متفاوت است. در حالی که شیعیان سنتی به تقلید از یک “مرجع” معتقدند و شیعیان حکومتی سخن “ولی فقیه” را حجت میدانند، قداست برای دراویش گنابادی در “دوران غیبت” در وجود “قطب” آنها متجلی میشود؛ مقامی که در حال حاضر از آن نورعلی تابنده است.
دراویش گنابادی تفاوتی میان خود و شیعیان نمیبینند، اما معتقدند که اسلام یا درویشی آنها نه بر مدار “فقه”، بلکه بر مدار “عشق” میگردد. مفهوم عشق نیز برای آنها نشانگر رویکردشان به انسان و جهان بر مبنای محبت، مدارا و صلح است. باور درویشی به حوزه سیاست نزدیک نمیشود، اما این بدان معنا نیست که درویش نمیتواند سیاسی باشد.
نورعلی تابنده ملقب به “مجذوبعلیشاه” خود پیش از قطبیت به جبهه ملی و نهضت آزادی ایران نزدیک بود و پس از انقلاب نیز مدتی معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان حج و زیارت و معاون وزیر دادگستری بود. آقای تابنده پس از این مدتی هم به زندان افتاد. او همچنین در مقام حقوقدان وکالت برخی چهرههای مغضوب جمهوری اسلامی همچون عباس امیرانتظام را پذیرفته بود.
آقای تابنده گرچه پس از آنکه در سال ۱۳۷۵ قطب دراویش گنابادی شد، از فعالیتهای چشمگیر سیاسی پیشین خود کناره گرفت، اما گاه مواضع آشکار سیاسی نیز اتخاذ کرد؛ همچون حمایت از مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، به دلیل به گفتهی خودش “شرایط استثنایی”. او در این حمایت از کروبی به عنوان “فریادرس” درویشان نام برد.
یکی از موضوعات بحثبرانگیز و مورد مناقشهای که باعث حملاتی هم به درویشان شده، مراسم “پابوسی” قطب توسط پیروان سلسله نعمتاللهی گنابادی است. درویشان اما این مراسم “در خفا” را نه نشانه “تعبد” و “آدمپرستی”، بلکه نماد اوج محبت و صمیمیت و رابطه “عاشق و معشوقی” مرید و قطب میدانند؛ حرکتی که به باور آنها محصول جذبهای است که به جوشش ایمانی سالک میانجامد. درویشان میگویند، خضوع آنها در مقابل قطبشان، به عنوان قدیسی در دوران غیبت، چیزی از جنس به خاک افتادن یک شیعه در برابر امام خود است.
گذشته از تاریخ ایران پس از اسلام که انباشته از جدال عارف و زاهد است، در دوران معاصر نیز فقها همواره صوفیها را خطری برای گستره قدرت خود انگاشتهاند. اما پس از انقلاب بهمن ۵۷، جدال اسلام شیعی حکومتی نیز بر جدال اسلام سنتی شیعی با دراویش افزوده شد.
منابع فکری مخالفت با دراویش
اندکزمانی پس از پیروزی انقلاب ۵۷ حمله به حسینیهها و خانقاههای دراویش شدت گرفت. کرمان نخستین شهر بود؛ سپس حمله به مراکز دراویش به بسیاری از دیگر شهرهای ایران از جمله قم، کرج، تهران و بروجرد نیز کشیده شد و در این میان مقبرههای بزرگان سلسله نعمتاللهی گنابادی در ناحیه شاهعبدالعظیم ویران گردید.
عاملان این حملات عمدتا از باورهای سنتی و بعضا حکومتی مراجعی همچون صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، نوری همدانی، فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی تغذیه میشدند. انگیزه این حملات هم عمدتا “منحرف کردن جوانان و حزباللهیها” توسط دراویش عنوان میشد.
یکی از هدفهای اصلی برخی نهادهای حکومتی همچون “مؤسسه فرق و ادیان” و “دانشگاه باقرالعلوم” در جمهوری اسلامی نیز از جمله مقابله با نفوذ رو به افزایش شمار پیروان دراویش گنابادی بوده است.
سعید امامی، از عاملان اصلی قتلهای سیاسی موسوم به قتلهای زنجیرهای و از معاونان علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات ایران، در یکی از سخنرانیهای خود در سال ۱۳۷۵، سوءظن حکومت به دراویش و قصد نهادهای اطلاعاتی برای برخورد با آنان را نشان داده بود. او از دراویش به عنوان یکی از “گروهکهای” چهارگانهی خطرناک برای نظام نام برده بود که “تفکرات وحشتناک” دارند، “دارند رشد میکنند” و وزارت اطلاعات عدهای از آنان را به همین دلیل دستگیر کرده است.
حجتالاسلام محمد مدنی گنابادی، رئیس حوزه علمیه گناباد نیز در سال ۱۳۸۹ دراویش گنابادی را “موش خانگی” نامیده بود که باید با سم نابود شوند، زیرا به گفته او “جوانها را فریب میدهند”. محمد مدنی در زمان حیات روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، از معتمدان او بود. او به دلیل مبارزهاش با دراویش، از سوی محمود هاشمی شاهرودی، رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ملقب به “ناشرالاسلام گنابادی” شده است.
علل احتمالی هراس حکومت از دراویش گنابادی
دراویش گنابادی طی سالهای پس از انقلاب و بهویژه در دهه اخیر بارها به زندان هم افکنده شده و با اتهامهایی نظیر “تبلیغ علیه نظام”، اقدام علیه امنیت ملی” و یا “عضویت در گروه انحرافی مجذوبان نور” روبهرو بودهاند. آنان همچنین بارها در جریان حبس، با درخواست رفع فشار از قطب و همراهان خود، دست به اعتصاب غذا زدهاند.
جمهوری اسلامی همواره ادعا میکند که کسی را به دلیل باورهایش به زندان نمیاندازد. طبق اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد». اما کارکرد مؤسسات مختلف جمهوری اسلامی برای مقابله با آنچه آن را “فرقههای انحرافی” میخوانند و یا رفتار حکومت با درویشان، بهائیان و یا وابستگان به جریانهایی مانند “عرفان حلقه” و حتی اعمال تبعیض علیه سنیمذهبان در ایران، چیز دیگری را نشان میدهد.
جمهوری اسلامی و به تبع آن روحانیت نزدیک به حکومت نشان داده است که از دو مسئله در ارتباط با هر جریان فکری یا عقیدتی هراس دارد. نخست، از قدرت تبدیل شدن چنین جریاناتی به تشکیلاتی متمرکز و دیگر، از ورود جریانی به حوزههای معنوی مردم؛ همان حوزههایی که روحانیت شیعه به شکل سنتی آن را منحصر به خود میداند. مراجع سنتی شیعه در این هراس دوم با حکومت دینی ایران شریکاند. دراویش گنابادی نیز در این میان از هر دوی این مشخصهها برخوردار هستند.