خانه / اخبار مهم روز / جهان / دستور اجرائی دونالد ترامپ و تکلیف ما ایرانیان حسن داعی،

دستور اجرائی دونالد ترامپ و تکلیف ما ایرانیان حسن داعی،

zarif_ba_iranihaبرخی اعتراض میکنند که چرا دولت های غربی بین مردم ایران با رژیم حاکم بر کشورمان تفاوتی قائل نمی شوند و همه را یکجا مجازات میکند. باید پرسید که چه کسانی در این سالها تلاش کرده اند تا مردم و رژیم را یکسان و هم جنس نشان دهند؟ چه کسانی تروریسم رژیم را انکار یا کمرنگ می کنند؟ مردم را مدافع سیاست های منطقه ای رژیم و کشتار مردم سوریه معرفی میکنند و قاسم سلیمانی را سردار عارف و محبوب مردم ایرانیان میخوانند؟ دستور اجرائی ترامپ، بخشی از ایرانیان مقیم آمریکا را به بطور بی سابقه ای فعال کرده که پدیده ای مثبت بویژه در میان آن بخش ار هموطنانی است که در مقابل نقض حقوق انسانی، مدنی، سیاسی و فرهنگی شان توسط رژیم همواره سکوت کرده و مصحلت را بی تفاوتی و اولویت دادن به سفرهای سالانه به وطن و ادامه بدون دردسر زندگی تشخیص داده اند. اما، نمی توان از یکطرف به دولت های غربی اعتراض کرد که چرا مردم ایران را با رژیم آخوندی در یک کفه قرار میدهند و از طرف دیگر، در برابر رفتار های رژیم که ناقض حقوق ایرانیان و تهدیدی برای منافع و امنیت کشورهای غربی است سکوت و در برخی از موارد از آنها حمایت کرد.

————————————————-

دستور اجرائی رئیس جمهور دونالد ترامپ در مورد تعلیق صدور ویزای آمریکا به اتباع هفت کشور منجمله ایرانیان، بازتاب گسترده ای در آمریکا و جهان داشته و یکبار دیگر، زندگی بسیاری از هموطنان را بطور منفی تحت تأثیر قرار میدهد. اگرچه اقدام ترامپ قبل از هرچیز بدلیل اهداف سیاسی و برای راضی کردن پایه سیاسی و هواداران اش طراحی شده است و علیرغم همه انتقاداتی که به این دستور اجرائی، بویژه در زمینه قطع پذیرش پناهندگان از سوریه وارد است اما در زمینه محدودیت های ویزائی برای ایرانیان، امر بی سابقه ای نیست و طی 38 سال گذشته، همه کشورهای غربی و بویژه آمریکا، شرائط ورود ایرانیان به کشور های خود را روز به روز دشوار تر کرده اند. طبیعتا، هموطنان بخوبی آگاهند که ریشه این مشکل، خصومت دولت های غربی با مردم ایران یا گرایشات نژاد پرستانه در اروپا و آمریکا نیست بلکه بیش از هرچیز، ناشی از رفتار و گفتار رژیم ایران است که از بدو تأسیس تاکنون، به اشاعه تروریسم در سراسر جهان کمک کرده است و بطور علنی نیز به آن افتخار میکند.

گروگانگیری دیپلمات های سفارت آمریکا در اوائل انقلاب، منجر به اخراج دانشجویان ایرانی از آمریکا و موج گسترده ای از فشار و قوانین سخت تر مهاجرتی برای ایرانیان بود. فرمان قتل سلمان رشدی توسط خمینی و عملیات تروریستی جمهوری اسلامی در اروپا و منجمله ترور رهبران کرد ایرانی و حکم دادگاه برلین که سران جمهوری اسلامی را مقصر شناخت، باعث کاهش روابط دیپلماتیک اروپا با ایران شد. اشغال سفارت بریتانیا توسط چماق کشان وابسته به سپاه، به قطع روابط دیپلماتیک با این کشور منجر شد. صدها عملیات تروریستی سپاه قدس، از کشتار یهودیان در مرکز فرهنگی بوئنوس آیرس تا انفجار خبار در عربستان و کشف دهها توطنه تروریستی منجمله طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن، بخش کوچکی از اقدامات تروریستی رژیم ایران در سراسر جهان است که امنیت جهانی را مورد تهدید قرار میدهد و بهمین دلیل نیز، کشورهای مختلف، برای پذیرش ایرانیان با دست بستگی های امنیتی و سیاسی بی شماری روبرو میشوند.

طبیعتا، اینگونه اقدامات قانونی و حتی تحریم های اقتصادی که عمدتا برای فشار به رژیم ایران طراحی شده اند، بطور ناگزیز، مردم عادی را نیز بطور منفی تحت تأثیر قرار میدهند. در عوض، دولت های غربی تلاش میکنند تا برخی از پیامدهای منفی اینگونه اقدامات برای ایرانیان را کاهش دهند. بطور مثال، در دوره اوباما که سخت ترین تحریم های اقتصادی از طرف آمریکا و اروپا علیه ایران اعمال میشد، طرح های ویژه ای مثل جدا کردن اقلام غذائی و داروئی در قوانین تحریم گنجانده شده بود.

پس از دستور اجرائی دونالد ترامپ، بسیاری از هموطنان بدرستی استدلال میکنند که دولت آمریکا بجای مجازات دهها هزار ایرانی که به تحصیل مشغولند و یا برای دیدار بستگان خود به آمریکا سفر میکنند، بایستی در گام نخست، دلالان و عوامل رژیم که در آمریکا به جولان مشغولند را اخراج کند و در گام های بعدی، با اتخاذ یک سیاست منسجم، در کنار مردم ایران، از حقوق بشر و دموکراسی در کشورمان دفاع کند و به مقابله با هژمونی طلبی رژیم در منطقه برخیزد.

دسته دیگری از هموطنان، ریشه مشکل را در این میدانند که دولت های غربی، بین مردم ایران با رژیم حاکم بر کشورمان تفاوتی قائل نمی شود و با اقدامات خود، همه را یکجا مجازات میکند. اگر این استدلال درست باشد، باید از هموطنان پرسید که چه کسانی در این سالها تلاش کرده اند تا مردم و رژیم را یکسان و هم جنس نشان دهند؟ چه کسانی جنایات تروریستی رژیم را انکار کرده یا کمرنگ می کنند؟ چه کسانی مردم ایران را مدافع برنامه هسته ای رژیم برای دستیابی به بمب، یا مدافع سیاست های منطقه ای رژیم و کشتار مردم سوریه معرفی میکنند و قاسم سلیمانی را سردار عارف و محبوب مردم ایران میخوانند؟

بسیاری از دلالان و مزدبگیران رژیم که در این چند روز اخیر به وکیل مدافعان مردم ایران و حقوق شان در کشورهای غربی تبدیل شده اند، همانهای هستند که همه تلاش خود را برای مردمی نشان دادن حکومت آخوندی صرف کرده اند و در تبلیغات خود، اکثریت مردم ایران را هوادار این حکومت و سیاست های کلان اش معرفی میکنند. وقتی جامعه بین المللی با همه قوا، در صدد توقف برنامه هسته ای رژیم و دستیابی یک رژیم واپسگرا به سلاح هسته ای بود، دلالانی مثل نایاک و دهها مزدبگیر دیگر، با صدها مقاله و طرح نظرسنجی های قلابی، اکثریت مطلق مردم ایران را سینه چاک برنامه هسته ای و همردیف رژیم آخوندی معرفی میکردند. وقتی در سال 2011 طرح توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن علنی شد، سازمان نایاک به انکار آن پرداخت و مانند دهها نمونه دیگر، تلاش کرد تا ماهیت و اقدامات تروریستی رژیم را کمرنگ کند. همین سازمان نایاک، تلاش موفقیت آمیزی برای جلوگیری از قرار گرفتن سپاه در لیست تروریستی آمریکا انجام داد.

سه سال پیش که حسن روحانی در نمایش انتخاباتی، رئیس جمهور رژیم شد، وزیر خارجه کانادا، انتخابات در ایران را غیردموکراتیک خواند و اعتبار حسن روحانی بعنوان نماینده واقعی مردم ایران را زیر علامت سوال برد. دلالان رژیم و اصلاح طلبان حکومتی مقیم کانادا، با ارسال طومار و با حمایت رسانه هایی مثل بی بی سی، کارزار بی سابقه ای علیه وزیر خارجه کانادا براه انداخته و خواهان عذرخواهی وی از مردم ایران شدند و استدلالشان این بود که ایشان به انتخاب مردم ایران و به رئیس جمهور مشروعشان توهین کرده است. وقتی در سال 2007، رئیس دانشگاه کلمبیا، در سخنرانی خود در حضور احمدی نژاد، بخش کوچکی از جنایات رژیم و ماهیت قرون وسطائی اش را بیان کرد، همین سازمان نایاک و کسانی مثل مسعود بهنود، برآشفته شدند که چرا وی، به رئیس جمهور قانونی ایران توهین کرده است.

از طرف دیگر، دستور اجرائی دونالد ترامپ، بخشی از ایرانیان مقیم آمریکا را بطور بی سابقه ای به صحنه کشانده است تا با اعتراضات رسانه ای و مدنی، از حقوق خود دفاع کنند. صدالبته که این تحرک در میان ایرانیان پدیده ای مثبت بویژه در میان آن بخش ار هموطنانی است که در مقابل نقض حقوق انسانی، مدنی، سیاسی و فرهنگی شان توسط رژیم همواره سکوت کرده و صلاح خود را بی تفاوتی و چشم پوشی در مقابل رفتار رژیم و اولویت دادن به سفرهای سالانه به وطن و ادامه بدون دردسر زندگی تشخیص داده اند. به این دسته از هموطنان باید گفت که نمی توان بطور هم زمان، از یکطرف به سیاستمداران غربی اعتراض کرد که چرا مردم ایران را با رژیم آخوندی در یک کفه قرار میدهد و از طرف دیگر، در برابر رفتار های رژیم که ناقض حقوق ایرانیان و تهدیدی برای منافع و امنیت کشورهای غربی است، سکوت و در برخی از موارد از آنها حمایت کرد.

در پایان باید گفت که ما ایرانیان خارج از کشور، برای دفاع از حقوق مان، باید در گام نخست، در عمل و در گفتار، تفاوت مان با رژیم حاکم بر کشورمان را به نمایش بگذاریم و هر جا و هر زمان که منافع کشورهای میزبان که کشور جدید و خانه ما است، مورد تهدید رژیم آخوند-پاسدار حاکم بر کشورمان قرار میگیرد، با صدای بلند صفوف خودمان را از دلالان رژیم جدا کرده و با رژیم مقابله کنیم.