راستي« بهار »چيست و كجاست!؟ محمود نيشابوري

 بهار
بهار و سبزينگي راز و رمز ماندگاري طبيعت است، مسير و سير، افت و خيز هاي جامعه راگويي باز گو مي كند. شادي و نشاط، خوشحالي، حركات خود به خودي و بي سر و ته نيست، بلكه جريان پويايي يك انقلاب را هم نشان مي دهد.

« بهار» به ما مي آموزد، كه بايد سرشار بود از محبت، عشق و علايق به مردم، طريق و روش خوب زيستن در يك جامعه و اجتماع، را آموخت، نه فردي و سكون، پويايي و تغيير در همه زمينه ها، براي همين است كه بهار و نوروز به عنوان فصل تغيير و تحول آمده است.
آنان كه با مجاهدين بنحويي سرو كار دارند اين سرشاري، شاد بودن، اجتماعي نگريستن، بي چشمداشت كار كردن، منافع جمع را ديدن، از خود گذشتگي و… را مي بينند.
آيا اين بهار نيست!؟
پس، بهار نمود عيني اش را در اجتماع دارد، انسان آن موقع بها ر را واقعاً بهار مي داند، كه تغيير و تحولي و يا انتخاب شايسته اي صورت گيرد ، راه و مسيري را برگزيند و بهايش را بدهد، آن موقع بهار است.

بهار اصلي همان سرنگوني آخوند ها ست. چون از شادي مردم، طبيعت هم همنوا بهار مي شود.
بهار درآزادگي، انسانيت و مردم داري و… تبين مي شود، همانجايي كه خانه اميد خودمي شود و به آن افتخار ميكند.

بهار و اميد و خانه آنهايي كه دل در گرو آزادي دارند بدون شك مجاهدين است! باور كنيد.
چون آنها سازندگان «بهار» واقعي براي خلقشان هستند.