خانه / اخبار مهم روز / نامه سرگشاده محبوبه حسین پور خواهر اردشیر حسین پور( دانشمند فیزیک اتمی ترورشده توسط جمهوری اسلامی ) به شیرین عبادی

نامه سرگشاده محبوبه حسین پور خواهر اردشیر حسین پور( دانشمند فیزیک اتمی ترورشده توسط جمهوری اسلامی ) به شیرین عبادی


خانم شیرین عبادی ! مصاحبه اخیر شما را با خبرگزاری بلومبرگ ( 20 فروردین 97 برابربا 9 آوریل 2018 ) شنیدم . گفته اید ازمواضع اصلاح طلبانهء خود پشیمانید … شرکت شما در نشستهای لابی جمهوری اسلامی ( نایاک ) اشتباه بوده …رژیم اصلاح پذیر نیست و باید عوض شود … غرب باید با تحریمهای هوشمند حکومت را تضعیف کند و …

بیشک واکنشهای مثبت و منفی بسیاری پس از این مصاحبه دریافت داشته اید . در آن میان هستند افرادی که بر فرصتهای سوخته ای دریغ برده اند که خود شما را بدین مصاحبه سوق داده است .همچنین بسیارانی اعتماد بنفسی توام با حیرت را تجربه کرده اند از اینکه بعنوان افراد عادی – که نه قاضی بوده اند و نه وکیل و نه برنده جایزه صلح نوبل – سالها قبل بدین اشراف رسیده بودند که اینک شما …
اما شاید کمتر کسی در جایگاه امروزین من نظاره گرمواضع جدید تان باشد. بعنوان کسیکه از روز اهدای جایزه صلح نوبل بشما در تابستان 83 ( 2004 میلادی) تا امروز رفتارها و گفتارهای شما را با بیم و امید پی گرفته ام پس ازمصاحبه اخیرتان با تعارضی دردناکی مواجه شدم که آوار سالها داد خواهی که همچنان بر دوش میکشم سنگینتر از همیشه استخوانهایم را فشرد و روانم را آزرد تا حدیکه تصمیم به نوشتن این نامه سر گشاده که بلافاصله پس ازمصاحبه شما در ذهنم جرقه زد یکهفته تمام طول کشید تا به انجام برسد …
14 سال قبل در روزکسب جایزه صلح هنوز ازفرهنگستان نوبل خارج نشده بودید که شعری با عنوان « اینک زنی با کفشهای مخمل فردا » بدان مناسبت سرودم که در چند نشریه هم منتشر شد. در آن روزها من بعنوان زنی نسبتا جوان با انگیزه و انرژی فراوان برای رویش و پویش بودم که بخاطرحفظ فردیت و کرامت انسانی خود در قبال حکومت متحجر مذهبی سالها بود که همچون میلیونها زن و مرد ایرانی در چالشی بی سرانجام هزینه میپرداختم و همچنان در عرصه اجتماع و کار و دانشگاه افتان و خیزان ادامه میدادم و موقعیت جدید شما بعنوان اولین زن ایرانی که یکی از برترین عرصه های بین المللی را بدست آورده بود شعله امیدی برای ارتقاء شرایط دهشتناک شهروندی خود و جامعه ام در وجودم افروخت…
تنها 4 سال بعد در تابستان 87 (2008 میلادی )با شما در دفتر کارتان در تهران روبرو شدم . اینبار زنی سوگوار و تکیده و فروپاشیده بودم که مراجعه ام بشما بعنوان سخنگوی وکلای حقوق بشر در ایران بخاطربزرگترین و بیرحمانه ترین جنایتی بود که میتوان در حق کسی مرتکب شد : جمهوری اسلامی یگانه برادر جوان و نابغه ام را ترور کرده بود…قطعا آن بعد از ظهر داغ امرداد ماهی را بخاطر دارید که بهمراه آقای عبدالفتاح سلطانی وارد دفترکارتان شدم .ایشان که پیشاپیش در جریان ماجرا قرار داشت خودوقت ملاقات با شما را برایم گرفته بود . برایتان از دکتر اردشیر حسین پور گفتم : استاد محبوب و توانای دانشگاه متخصص ارشد غنی سازی اورانیوم و الکترومغناطیس و دانشمند جوان فیزیک اتمی که بخاطر تمرد از غنی سازی 20 درصدی اورانیوم در سحرگاه 25 دیماه 85 (2007 ) طی توطئه ای که خانواده همسرش بدستورعوامل حکومتی درآن دخیل بودند در آپارتمان خود در شیرازتوسط عوامل مشترک سپاه – اطلاعات ترور شد ورژیم آنرا به اسراییل نسبت داد . اما از آنجا که این سناریوی بیشرمانه مورد قبول مادرم واقع نشده بود همزمان روایات مضحک دیگری نیز برای توجیه این قتل ساخته بودند. در آنروز دیداردرمحل کار شما من پس از یکسال ونیم از این فاجعه که تا حدی توانسته بودم بربیماری و زمینگیری ناشی از این فقدان بی پایان غلبه کنم خود را بشما رسانده بودم تا در یک داد خواهی منحصر بفرد که قهرا به سرنوشت ملت ایران و مصالح بین المللی گره خورده بود یاری دهنده باشید .هرچند یگانه جوان ما ویکی از فرزندان کم مانند وطن بخاطرپاسداشت وجدان علمی و پایداری دربرابرخواست غیر انسانی و ضد منافع ملی حکومت از دست رفته بود اما امیال شیطانی و نقشه های پلید جمهوری اسلامی که رسالت خود را در صدور انقلاب بمنظور کشان کشان بردن جهانیان به بهشت میدانست و در اینراه از هیچ جنایتی ازجمله ساخت سلاحهای کشتار جمعی ابا نداشت همچنان بر جا بود و افشاکردن داستان پرآب چشم کشتن اردشیر وانگیزهء آن میتوانست دید ملت ایران و جهان رانسبت به هیولای زندگی خوارحکومت وسیعتر کند مضاف بر اینکه مادرداغدارم که آخرین ماههای زندگی خود را سپری میکرد بعنوان ولی دم هنوز قادر بود شهادتها و سرنخهای لازم را قانونا ارائه دهد.
آنروزقول و قرار هایی گذاشتیم وگذشتیم . طولی نکشید که شما از کشور خارج شدید مادرم ماموریت دادخواهی بمن واگذاشت و خود با سینه ای سرشار از فریادهای فروخفته در گذشت و آقای عبدالفتاح سلطانی بزندان افتاد . تصور من این بود که در دنیای آزاد دست شما برای حد اقل اشاره ای بدین ماجرا – بمنظور هشدارو پیشگیری از شرارتهای بیشتر درپروژه هسته ای – بازتر میشود . اما افسوس که همان سماجت برسکوت در مورد اردشیر حسین پورکه در داخل وجود داشت در خارج نیز تداوم یافت تا اینکه درست یکسال و نیم پس از ترور برادرم ناگهان در دیماه سال 88 ( 2010 میلادی) ترور دیگری بعنوان دانشمند هسته ای شهید بدست اسراییل اتفاق افتاد ! شوربختانه این زنجیره ء دانشمند سازی و شهید بازی ادامه یافت و چندین نفر را که بدلایل گوناگون از جمله بخاطر تنشهای جناحی و منازعات مالی در وزارت دفاع ازمنظر رژیم سفاک میبایستی حذف فیزیکی میشدند به اشکال گوناگون کشته وطبعا بگردن موساد انداختند تا جنایات خود را درزیر امواج پوپولیستی اسراییل ستیزی پنهان کنند و همزمان به نکبتی که غرور هسته ای مینامیدند اهتمام ورزند
هنوز که هنوز است جمهوری اسلامی با سوءاستفاده رذیلانه ازجو سکوت وابهامی که در مورد جنایات هسته ای و اتهام بستن به اسراییل مستولی کرده در بزنگاههای لازم « قربانی هسته ای » میگیرد : دکتر احمد رضا جلالی که هم اکنون به اعدام محکوم شده و کنشگران محیط زیست که اخیرا بسرنوشتی هولناک گرفتارآمده اند از جمله دکتر کاووس سید امامی که در زندان بقتل رسید با تنزل موقعیت از عنوان « شهادت بدست اسراییل » به « جاسوسی برای اسراییل »باز هم طعمه های جمهوری اسلامی برای توجیه اهداف کثیف خود میباشند.
آیا فکر نمیکنید همان دهسال قبل که چگونگی ترور برادرم دکتر اردشیر حسین پوررا برایتان گفتم با استفاده از شم قضایی خود و امکانات تحقیق و بررسی که بیشک برایتان وجودداشت اگر حتی یک روایت معطوف به احتمال ازآن ماجرا را بازگو میکردید سرنوشت پرونده هسته ای و قربانیان بعدی بگونه ای دیگروبا زیانهای کمترجانی و مالی رقم میخورد ؟
آیا این تعهد اصلاحطلبانه شما بود که مانند رسانه هایی چون صدای آمریکا و بی بی سی در مورد جنایات هسته ای چنین مهر سکوت بر لب نهادید یا تهدیدی از جانب جمهوری اسلامی صورت گرفته بود ؟!
کشته شدن مناقشه برانگیزاردشیر حسین پورکه یک سرمایه جدی علمی بود و بنا به اظهارنظرکارشناسان و اهل فن در علم فیزیک تنها دو یا سه سال با کسب جایزهء نوبل فاصله داشت موضوعی نبود که با چنین سکوت و راه گم کردنهای موذیانه ای از جانب جمهوری اسلامی بتوان بسادگی از کنار آن گذشت و بیشک دستهای پنهانی بسیاری برای انسداد رسانه ای این ماجرا در کار بوده اند .
سرانجام پس ازپیوستن مادرم به فرزند جوان افتاده اش در حالیکه دیگر هیچ یار و یاوری نداشتم ودرمحاصرهء انواع فشار و تهدید و محدودیت عوامل حکومتی بودم بعزم داد خواهی آهنگ خروج کردم و نهایتا پنجسال قبل با بر دوش کشیدن همسر بیمارم ازایران گریختم و سوگند میخورم که یکی از عوامل موثربرای رسوایی جهانی عاملان و آمران جنایات هسته ای باشم و بر این سلسلهء شوم نقطه پایانی بگذارم.
در این راستا همواره سه پرسش را در مورد آنچه که جمهوری اسلامی ترورهای دانشمندان هسته ای توسط اسراییل مینامد مطرح کرده ام که پاسخ یا عدم پاسخ بدانها بسیار تعیین کننده است :
1- چرا جمهوری اسلامی هرگزرسما و در طول مذاکرات هسته ای حتی یکبار جرات نکرد به ترور دانشمندانش توسط اسراییل اشاره کند ؟!
2- چرا جمهوری اسلامی برای کسانیکه خانواده ء شهدای هسته ای بدست اسراییل مینامد ( بجز خانواده حسین پورکه زیر بار چنین دروغ ومذلتی نرفت ) ازطریق محاکم بین المللی داد خواهی نمیکند تا برای آنها غرامت بگیرد ؟!
3 – چرا اسراییل باید برای ترور کسانی که اساسا تخصص و تحصیلات مستقیم یا قابل اعتنا ونیز مسئولیتهای کلیدی درپروژه هسته ای نداشتند ( بجز دکتر اردشیر حسین پورکه بخاطر تمرد مورد غضب قرار گرفت )هزینه کند در حالیکه دهها متخصص و کارشناس ورزیده و شناخته شده – از جمله دکتر علی اصغرصالحی – سالها به امور هسته ای غیرمجاز ادامه دادند و هیچ اتفاقی هم برایشان نیفتاد ؟!
در پایان با گرامیداشت مقدم شما بجمع براندازان خواهشمندم یکی از شرایط اصلی این مهم را که همانا تاکید بر جنایتها و خیانتهای هسته ای جمهوری اسلامی و لزوم شکستن برجام است مد نظر داشته باشید ضمن اینکه هیچ مبارزی درزیر پرچم ضد ملی جماعتی که قرار است ساقط شود سخن از براندازی نمیگوید !
***در صورت تمایل برای کمک به داد خواهی برای برادرجانباخته ام دکتر اردشیر حسین پورلطفا با من تماس بگیرید چرا که من بعنوان تنها بازماندهء خانواده با سمت قانونی تا انتها پیگیرپرونده این جنایت خواهم بود و برای ادای هرگونه توضیح و ارائه شواهد در هر زمان و مکان آمادگی کامل دارم.
با احترام
محبوبه حسین پور
لس آنجلس / ایالات متحده