مبتنی بر رخدادها و تجربه های طولانی ، احزاب ، سازمان ها و جنبش های مترقی تا از آزادی لااقل نسبی برخوردارند ، مورد عنایت و اقبال روشنفکران قرار می گیرند. و با سرکوب بی رحمانه استبداد بخش درخور ملاحظه یی از آنان جدا و پراکنده می شوند همچون قطعات یک سفینه متلاشی شده در فضا معلق می مانند . این جدایی در بعضی از آنان تا بدانجا می رود که با قلم و بیان به تخطئه و تخریب اعتباری سازمانی قیام می کنند که تا دیروز با تمام قوا از سیاست های آن دفاع می کردند. این مسئله رابطه دارد با میزان سرکوب شدن یک سازمان سیاسی . استبداد حاکم چون با سازمان سیاسی هدفمند منسجم مواجه شد که تحت شدیدترین سرکوب و هجوم ، نه میدان را خالی می کند و نه از نفس می افتد ، تمامی امکانات خود را برای شکست دشمن سرسختش بکار می گیرد . یکی از حساس ترین این امکانات تخریبی ، عامل نفوذی ست تا بل از درون آن را بترکاند . اینجاست که سازمان و جنبشی که سرنگونی استبداد حاکم را در رأس اهداف و برنامه های خود دارد ، به ناگزیر نیازمند یک انضباط آهنین تشکیلاتی می شود . بدون این انضباط ، تشکیلات زیر هجوم های فیزیکی و تبلیغاتی و شرایط نا مساعد بین الدول از هم واخواهد رفت . در این مرحله ناگزیر اما سخت هوشیارانه است که برای عده یی توان ماندن و ادامه دادن نمی ماند و می زنند بیرون . فی نفسه ناتوانی و بیرون زدن اگر طرف برود به دنبال زندگی خود ، اشکالی ندارد . از ویژگی های غیرمتعارف دوران حاکمیت خمینیسم است که ما تا این حد زشت و رسوا ، بیرون زدگان را در خدمت وزارت ننگین اطلاعات رژیم می بینیم . دیکتاتوری فاشیستی ملا پاسدار تنها حکومتی ست که به این شدت و حِدت و حرص و ولع در داخل و خارج کشور در پی عضوگیری برای مقابله با دشمن خود و امدادرسانی به خودست . این امر ، هم مدلل ضعف مفرط خود رژیم است و هم پتانسیل نیرومند دشمنش یعنی مقاومت سرفراز ایران زمین . چون نیک بنگریم ملایان هر جا که توانسته اند بذر تفرقه ، سردرگمی و خود محوری پاشانده اند . در این پاشندگی که عمدتا شخصیت های متزلزل را در برمی گیرد ، ما با کسانی و محافلی روبرو می شویم که بعد از فلسفه بافی ها و کشف و شهودها ، مردم خواهان آزادی و سرنگونی حاکمیت را به اشکال و بهانه های مختلف می فرستند دنبال نخود سیاه ، چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه نتیجه یکی ست که به جیب رژیم ریخته می شود . برج عاج های خارج کشور که عمدتا قصد و غرض اصلی شان به عقب راندن یا متوقف کردن مقاومت ایران است ، پیوسته چند موضوع را در بوق می کنند که ما اجالتا و به اختصاردو تا از آن موضوعات را مد نظر قرار می دهیم :
1 ــ دوران ایدئولوژی بپایان رسیده است !
آدم وقتی به چنین ادعای خام و غیرواقعی برمی خورد ، متوجه می شود که مدعیان با همه بلبل زبانی ها هنوز از مرحله پرت هستند و بینش و سوادشان آب برمی دارد . اینان چنان از ایدئولوژی سخن پراکنی می کنند تا به حساب خودشان مردم را از سازمان پر افتخار مجاهدین خلق بترسانند . اینان نمی دانند که هم اکنون ایدئولوژی ها در جهان سیاسی امروز در جریان است و بخشی از آن در حاکمیت هستند . برای پرهیز از اطناب کلام ، می پرسم : مگر کاپیتالیسم ایدئولوژی نیست ؟ مگر بوروژوازی و بوروژوازی ملی ایدئولوژی نیست ؟ مگر سوسیالیسم تخیلی و سوسیالیسم نوع غربی ایدئولوژی نیست ؟ مگر سوسیالیسم مسیحی ایدئولوژی نیست ؟ مگر آنارشیسم و انواعش ایدئولوژی نیست ؟ . اغراض را از خود دور کنید تا واقعیت ها را بهتر ببینید .
2 ــ دین به ویژه دین اسلام مخل رشد بشری ست و باید با آن مبارزه کرد !
من یک لائیک بوده و همچنان هستم اما تفاوتم با شما در این است که نمی خواهم بیهوده خود را به ایده آل ها و فانتزی های غیرممکن سیاسی و شبه فلسفی ، آلوده و مشغول کنم تا هدف اصلی را که سرنگونی تمام عیار حاکمیت ملایان است از دست بدهم . این خانم ها و آقایان که به کشف تازه یی نایل نشده اند . مارکس گفت : « دین تریاک توده هاست » و ما امروز می بینیم که اکثریت چشمگیر مردم جهان تریاکی هستند یعنی به نوعی مذهبی . در شوروی سابق بعد از هفتاد هشتاد سال تعلیم ماتریالیسم فلسفی و تاریخی ، به مجرد پیدا شدن سر و کله گرباچف با پروستریکایش ؛ دسته دسته مردم به کلیساهای گرد و غبار ایام گرفته هجوم بردند . اندیشمندان روشنگری که از پایه های فکری و ذهنی انقلاب کبیر فرانسه بودند با توجه به جنایات موحشی که کشیشان مرتکب شده بودند ؛ نگفتند که مسیحیت تعطیل و باید کنار گذاشته شود . آن بزرگمردان واقع بین اعلام جدایی دین از دولت کردند و اینکه کشیشان پا از محدوده اختصاصی خود بیرون نگذارند . نوبت به ما ایرانیان که می رسد ، همه چیزمان باید غریب و نوبر نوبرها و میوه نطنز باشد . ما با بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان روبروییم . مگر نمی بینید ، مگر هنوز نفهمیده اید که ملایان چگونه میان این جمعیت عظیم به بنیادگرایی دینی عضوگیری کردند و همچنان می کنند . این « صدور انقلاب » !! خمینی و خمینیسم بود که موجب پیدایش و فعال شدن بنیادگرایان اهل تسنن شد . ما با هشتاد میلیون مردم آگاه سیاسی روبرو نیستیم . بعد از چهل سال حاکمیت آنچنانی ملایان ، هنوز امامزاده ها از پول و طلاجات پر و خالی می شود به جیب ملایان و ایادی شان . واقعیت به ما می گوید که ایران نیازمند یک رنسانس دینی و اجتماعی ست . و این رنسانس بدست مجاهدین خلق به انجام خواهد رسید و نه نو شووینست ها. ناگفته نماند آن لایه هایی که از سر غیظ و نفرت از ملایان اظهار بیزاری از اسلام می کنند ، زبانی ست و نه باطنی . یعنی اگر همو به بستر یک بیماری سخت بیافتد در دل متوسل می شود به خدا و پیر و پیغمبر . من در گذشته حتا از میان ماتریالیست های معتقد چنین آدم هایی را دیده و تجربه کرده ام . یک خاطره واقعی خودم را تعریف می کنم برای پایان این نوشتار :
یازده ساله بودم و پدرم کمونیست و ایضا ماتریالیست . یک کلاس بیشتر درس نخوانده بود و دیگر آموخته هایش از قِبَل حزب توده بود . پست از شیراز می برد بوشهر و از بوشهر به شیراز . سفری مرا با خود برد . ماشین پست که از شیراز بیرون آمد ، پدرم شروع کرد برای راننده ثابت کند خدا نیست . راننده هر از گاهی می گفت « بله عمو جلیل » . رسیدیم به پای کتل رودک که شب ، چراغ ماشین با ستاره ها همردیف می شد . پدر به راننده گفت : « کاکا ! بزن دنده دو بگو یا علی ، برو بالا » . راننده گفت : « عمو جلیل ! تو تا حالا ثابت می کردی که خدا نیست ، حالا می گی بگو یا علی برو بالا » . پدر که حاضر جواب بود جواب داد : « مگه نمی دونی کاکا .. تا حالا که ثابت می کردم خدا نیست در کفه بودیم . حالا می خوایم بریم اون بالا بالاها تو گردنه » . فکر نکنید که پدرم فقط یکی بود . بروید به طور عینی و واقعی به شناخت مردم ایران و نه اینکه مشتی را قیاس جمع کنید . هر چند می دانم دراین مبحث هم قصد واقعی تان باز هم مجاهدین خلق است که آی ملت از دین برگشته !! مجاهدین خلق هم مسلمانند … الحذر الحذر !!! .
برچسبهارحمان کریمی