بعد از خروج آمریکا از برجام ، سوپاپهای اطمینان رژیم آخوندی ، طبق معمول با نام مخالف و اپوزیسیون رژیم ، هر کدام به گونه ای اظهار وجود کرده و چون نمی توانستند خوشحالی مردم را کتمان کنند ، با لبخندی تصنعی در همراهی با شادی مردم از تصمیم ترامپ ، وفادارای خود به ولایت فقیه را با گرفتن پاچۀ مجاهدین اعلام کردند .
در این میان اما حماقت طبرزدی در این سرسپردگی که به طرق مختلف سعی در پنهان کردن آن داشته و دارد ، حیرت انگیز بود . او بعد از اظهار خوشحالی از بیرون رفتن آمریکا از برجام و در تنگنا افتادن ولی فقیه !؟ می نویسد :
« مجاهدین که برجام را جام زهری می نامیدند ، بدون اشاره به تحلیلهای همیشه اشتباه خود اما ، پیش از همه برای برهم زدن برجام تلاش کردند و برای هواداران خود ، این تناقضات را توجیه نکردند . اگر برجام ، جام زهر بود چرا مجاهدین ، برای برهم زدن آن ، همه تلاش خود را انجام دادند !؟ »
راستش بعضی مواقع انسان در مقابل عظمت حماقت سیاسی عده ای زبانش قفل می شود و نمی داند با چه زبانی می تواند اول او را به گونه ای ” چیز فهم ” کند ، تا در قدم بعد بتواند باز به او بفهماند که حداقل در هنگام حمل بار ولایت ، تا این اندازه تابلو نباش . حالا دیگروضعیت درازگوشی کانالهای تلگرامی مروجان این کاشف بزرگ ، به کنار !
البته در نوشتۀ طبرزدی ، مقصر اصلی آنانی هستند که به او نیاموخته اند که همانطوری که بر روی آن چه که بعنوان تناقض در طرح رفراندوم برای گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی ، که طرحی حساب شده و مهندسی شده از طرف وزارت اطلاعات است ، فکر کرده و توضیح دادی ، وقتی هم می خواهی پاچۀ مجاهدین را بگیری ، حداقل بخاطر نخ نما نشدنت اول فکر کن و بعدآ حرف بزن . ( ” من می دانم که رفراندوم زیر نظر سازمان ملل با وجود جمهوری اسلامی نه تنها عقلانی نیست که حتی احتمالش هم صفر می باشد ، ولی با این حال مطرح می کنیم ” . طبرزدی در نوار صوتی ).
اگر رفراندوم در نظام ولایت فقیه ، نه عقلانی است و نه حتی عملی شدنش احتمالی بیشتر از صفر دارد ، پس آیا مطرح کردن آن صرفآ به دستور خامنه ای ( که نام امام را توبرای اولین بار بر روی او گذاشتی ) جهت فریب و کلاهبرداری و برای منحرف کردن مبارزه نیست ؟
از آنجایی که بهر حال صرفنظر از ماهیت این فرد ، او موضوعی را مطرح کرده است که از درک آن عاجز می باشد ، بنابراین سعی می شود در حدی بسیار ابتدایی و کوتاه ، داستان وار برایش توضیح داده شود : در روایات آمده است ، روزی در شهری اتفاق های ناهنجاری از جمله دزدی و کشتارو انفجار و تجاوز و ….. صورت گرفت و به مرور ادامه دار شد. به جز عده ای که سخت و با جان و مال و همه چیز خود ، در افشاگری این ناهنجاریها و مقابله با آن تلاش می کردند ، بقیه یا سکوت انتخاب کرده ویا به نوعی با رسیدن جیره و مواجب از طرف مجرمان ، راه سازش را برگزیده و حتی از انداختن سنگ برسر راه افشاگران دریغ نمی کردند . رؤسای قبایل دیگر ملل نیز به دلیل پیش گرفتن سیاست سازش و مفت خوری و معامله ( مماشات ) نه تنها هیچ وقعی به این افشاگریها نگذاشته ، بلکه در نابودی آنان به درخواست این دزدان جنایتکارنیز از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کردند . سرانجام با مقاومت و تلاش و افشاگری بدون وقفۀ آن دستۀ افشاگر و نشان دادن عواقب وخیم آن برای ملل دیگر ، هیأتی برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شد . این اولین پیروزی دستۀ افشاگر و مقاوم بود زیرا در میان انکار مجرمان و چشم بستن مماشاتگران ، افشاگری آنان گوش شنوا و رسمیت پیدا کرد و رسیدگی به این موضوع به جامعۀ ملل تحمیل شد . سپس جلسه ای تشکیل شد که در آن 6 عضو یا همان 5+1 عضو باید به کار دزد جنایتکار مسلح رسیدگی می کردند .اگر چه این اعضاء خود قسمتی از اصل ماجرای دزدی و کشتار بودند ، اما بایستی برای آرامش خاطر مردم خود چیزی را ارائه می دادند. بعد از سالها مذاکره و چشمک و چراغ و باج گیری و باج دهی ، نهایتآ همگی به این نتیجه رسیدند که الاغی با محموله ای به نام « برجام » را عَلَم کرده و به جهانیان نشان داده و اعلام کنند که دزدی و کشتار توسط این جنایتکار مسئلۀ داخلی خودش است و به ما مربوط نمی شود ، اما بخاطر این که زمانی فیل سلاحش که اتفاقآ بوی اتمی هم می دهد ، یاد سرزمین ما نکند ، مجرم بایستی هر از چندی دُم این الاغ را در دست گرفته و مالش دهد ، زیرا این الاغ نسبت به تشعشعات اتمی حساس است ، و اگر در هنگام گرفتن دُم او ، دست مجرم آلوده به مواد رادیو اکتیوی باشد ، صدای عرعری از الاغ بلند خواهد شد ، که مشخص کننده این واقعیت می باشد که مجرم بطور واقعی به دنبال کشتار مردمی دیگر فراتر از مردم محدودۀ خودش بوده است ، در غیر این صورت دیگر خیال همه راحت باشد که همه چیزآرام است و ما چقدر خوشحالیم !
با این که تمام آن چه اتفاق افتاد پشت درهای بسته و همراه با قراردادهای سود آور و پولهای مفت بود ، اما باز آن دستۀ مقاوم و افشاگر ، آن را پیروزی دیگری برای مردم خود دانسته و با توجه به وسعت اطلاعات و برنامه ریزی خود، آن قرارداد و یا محمولۀ الاغ اتمی را ” جام زهر اتمی ” نامید . به زبان ساده تراین که این نیروی مقاوم بایستی با تلاشی شبانه روزی آن محمولۀ قرارداد را به زهری برای رژیم تبدیل می کرد. این دقیقآ آن جایی است که افراد و دسته جات مفتخور و حراف و فرصت طلب از درک آن عاجز می باشند .
این ” جام زهر” ، که از منظر بسیاری ، یک قرارداد خشک و خالی و حتی سنبلیک و بی فایده بشمار می آمد ، اتفاقآ تنها سند رسمی بود که این نیروی مقاوم هدف دار می توانست با استناد به آن ، اولآ زد و بندِ رؤسای دیگر با مجرمین را نشان دهد ، دومآ نقص های عمدی آن را آشکار کند و سومآ ثابت کند که عرعر نکردن الاغ اتمی نشانۀ آغشته نبودن دست مجرمین به مواد رادیواکتیوی نیست بلکه اصلآ چیزی و یا کسی به نام ناظر و شاهد و بازرس برای کنترل ارتباط این دستها با دُم الاغ ، وجود خارجی ندارد . پس این قرارداد به دلیل نقض و نقص ، طبق بندهای خودش باطل می باشد و تحریمهای شدید و کمر شکنی بر سر مجرم باید فرود آید .
اصل داستان ، تحریم همه جانبه این رژیم و از پا در آمدن و کم شدن شرش از سر مردم ایران بود که کاتالیزور جام زهر، این مهم را برآورده کرد . حالا خوشحالی مجاهدین بخاطرعمل کردن این جام زهر و قرار دادن این رژیم در مدار خفگی و همچنین محکم شدن طناب دار اتمی برگردن رژیم ، چطور از دید حشمت طبرزدی تناقضِ تعریف نشده مجاهدین برا ی هوادارانشان می باشد ، تنها می تواند ، از طرفی به دلیل عدم وجود عنصر آزادیخواهی و مبارزاتی در این گونه فردی و از طرفی دیگر نهادینه شدن عنصر فرصت طلبی و آخوند پسند ضد مجاهدین و نیروهای انقلابی در او باشد و نه چیز دیگری.
هنر مجاهدین در مرحلۀ نخست دادن این جام زهر به دست رژیم و ضعیف و ضربه پذیر کردن او بود ، حالا که رژیم به همین دلیل دراوج ضعف خود قرار گرفته است ، می خواهد به جای سر کشیدن آن ، با نوشیدن قطره قطره و پَر و بال دادن به مزخرافاتی مانند رفراندوم گذار از جمهوری اسلامی و یا نافرمانی مدنی و یا سیاست گام به گام ، لحظۀ مرگ خود را تا آنجا که می تواند به عقب بیاندازد ، این به این معنی است که حرث و نسل مردم ایران را بیشتر به نابودی بکِشد . بنابراین هوشیاری مجاهدین در این است که بلافاصله جام را از دست رژیم بگیرد و طناب اتمی را به دور گردن رژیم ضعیف محکمتر کند. پس نام این حرکت ، تناقض نیست بلکه درک شرایط و راهکار مبارزه در آن شرایط مشخص در جهت سرنگونی اهریمن تاریخ بشریت می باشد .
در پایان با این توضیح بسیار ابتدایی ، نگارنده بعنوان یک هوادار ساده مجاهدین عمد دارد که تو( حشمت الله طبرزدی ) را با معنی تناقض آشنا سازد :
تناقض یعنی این که یک هوادار مجاهدین بخاطر در دست داشتن عکس روز کارگر با زیر نویس نام مجاهد در خیابان ، بدون هیچگونه محاکمه ای به رگبارگلوله بسته می شود ، اما تو در کنار بیت ولی فقیه ، بعنوان اپوزیسیون !؟ به خامنه ای فحش می دهی و خرج گذراندن اموراتت هم پرداخت می شود.
تناقض این است که عده ای سفسطه گر با چسباندن مارک اپوزیسیون و مخالف رژیم به خود ، خط بنیانگذار وزارت اطلاعات ، سعید حجاریان را برای اصلاح کردن رژیم توسط طرح رفراندوم و نافرمانی مدنی در طول 700 سال ارائه می دهند ، ولی مبارزه و قیام برای سرنگونی و نابودی این رژیم خونخوار را خشونت می خوانند .
تناقض این است که تو و امثال تو برای مقابله با رژیم فراخوان به اتحاد می دهید ، ولی در مقابل پیروزی بزرگترین نیروی برانداز رژیم ، زبان و اندیشه تان بخاطر آلرژی به پیروزی مردم ایران کهیر می زند .
امیر کارگر