این روزها هرکس سخنان بشدت انقباضی عظما که پریشان حالی وسخافت و بی مایگی از کلمه به کلمه اش میبارد را که با یادداشتی دردست وسرک کشیدن گاه وبیگاه به آن، چنان پرت وپلا میگوید که عنقریب همان پامنبریها هم به فغان میاورد را میشنود استیصال ودرماندگی را در کلمه به کلمه آن حس میکند، او اینک آینه ای چرک وزنگار گرفته از وضعیت رژیم در محاصره مردم ایران وبایکوت بین المللی است
«ولی فقیه موقت» که یکسال پیش با نخوت و لودگی یک آخوند دوریالی از«آتش به اختیار» نیروهای وارفته اش در مقابل مردم دربُعد داخلی فرمان میداد ودرزمینه خارجی هم از «آتش زدن برجام» و«موشکهای زیبا و هدف زن» که از «فاصله چندهزار کیلومتری» اهداف را با اختلاف کسری ازچند مترمنهدم میکنند شیهه میکشید، امروز از« پمپاژ یاس و ناامیدی» و« تفاوت انتصاب ومدیریت»که درواقع حاکی از «کی بود کی بود من نبودم» دربُعد داخلی وماجراهای «تام وجری» در بُعد بین المللی است، اراجیف میبافد.
او کاملا میداند که تمام بدبختیهای مردم ایران از ولی فقیه پوشالی در رژیمی سرچشمه میگیرد که قصد داشته سکان تاریخ ایران را بعد از گذار از دیکتاتوری وابسته شاه ونماینده سرمایه داری کمپرادور ازیک انفجاروانقلاب اجتماعی در شرایطی بسیار خاص که از زمین وزمان و امدادهای غیبی از شرق وغرب عالم وبعدها با دوجنگ منطقه ای در خدمت به او امدند تا ایران را به قهقرایی مادون تاریخی ببرد به بن بست رسیده است وهیچ راه حلی حتی مقطعی هم ندارد
به همین دلیل هم هست که یک روز سرمست از لاف عربده کشی با «موشکهای زیبایش» به «دشمن خارجی»، درداخل به«آتش به اختیار» فرمان میداد وروز دیگر با تکیه به سرکوب مطلق در داخل، درخارجه با«موشکهای زیبایش » نسق میگرفت وقتی دردیماه ۹۶ به مقاومت کلان اجتماعی برخورد کرد وریش وعبایش در شهرهای میهن بدست مردم به آتش کشیده شد و«فریادهای عاصی آذرخش های» میهن با مرگ بر دیکتاتور ومرگ بر خامنه ای از زن ومرد تا کودکان مدارس ابتدایی را درنوردید، اگرچه که بدلیل کودنی ذاتی بسیار دیر اما بالاخره فهمید که بی لیاقتی وکودنی خودش را نمیتواند به مردم تعمیم دهد وبرای آنها با ترسیم مرزهای ایران در باب المندب ومدیترانه کرکری بخواند وبا «آتش به اختیار» آنها را مرعوب نماید
اکنون میتوان به عین وبه سمع دید وشنید وبه عمق حرفهای او هنگام انتصاب به عنوان ولی فقیه موقت بعد از مرگ خمینی پی ُبرد، آنجا گه گفت « با انتصاب چنین رهبری باید به حال مردم ایران گریست» البته که مردم ایران از آن روز تا به حال بارها و بارها خون گریستند اما از ایستادگی ومقاومت دست برنداشتند وامروز با دل وجان گلخند شهیدانشان را بر چهره دارند.
چهل سال غارت وچپاول، ستم و سرکوب،اعدام وتیرباران وحاکمیت ارتجاع ناب آخوندی بر جامعه ومردم ایران و تبدیل یک انقلاب به هیولایی ضد بشری وضدتمدن وغیرمتعارف، با ناهنجاریهای وحشتناک اجتماعی تولید شده در این چهل سال، از فقر وفحشا واعتیاد وتا کودک ونوزاد فروشی وکلیه وقرنیه چشم فروشی تا گور خوابی و زباله خوری را با حرفهای مفت وتوپ وتشر وتهدید به اعدام وکشتار وزندان آرام نمود .
امروز احاد ملت ایران با تکیه به مقاومتی فداکار وخونین که در بطن خود حفظ کرده اند، عزم آن دارند که با کانونهای شورشی و.شوراهای شهری کار را تا انجام به پیش ببرند این مقاومت که مصائب وتوطئه ها وحشتناکی را از سر گذرانده و بدون هرگونه مطلق نگری یا تعصب به بی بدیلترین وبیتا ترین مقاومت تاریخ معاصر جهان تبدیل شده قصد آن نموده که با دست مردم خویش این پارازیت تاریخی را بطور مادی ومعنوی از ریشه دربیاورد
« روزگاری» به درازای چهل سال خمینی وپس ماندگانش در زیر سایه پرمهری لمیده بودند ونان دورانی را میخوردند که اکنون زمانش سپری گشته .
مقاوت تاریخساز ملت ایران تقریبا از دوسال پیش با نام «تغییر دوران» ققنوس وار پرکشید، پروازی که جهان شاهد غنچه های بهاری آن در انتقال تمام کمال مجاهدین به آلبانی بود
امروزدستگاه مماشات «به هر دلیل» (البته دلایل آن موجز در پیام شماره ۸ رهبر مقاومت بیان گردید ) بعد از «چهل سال» دست نوازششان را از سر رژیم ولایت فقیه «برداشته» وتا اینجا آنچه را که در بیش از سه دهه پیش میبایست انجام دهد درظاهر شروع نموده.
مردم ومقاومت ایران همیشه اعلام نموده اند که« سرنگونی این رژیم ضد بشری تنها وتنها به عهده ی مردم ایران است وبس» وبه همین دلیل هرگونه مواضع بین المللی که این ارتجاع قرون وسطایی را که حاصل «کارخودشان» بوده به درون مرزهایش «واپس بتمرگاند» را در راستای آزادی مردم ایران مورد استقبال قرار میدهد حال این خامنه ایست که باید درمقابل «پمپاژ دائمی» مردم ومقاومت ایران درهدف قرار دادن «اژدهای هفت سر» ولایت فقیه، به بدنه از کار افتاده اش حقنه کند که «رهبر انتصاب میکند نه مدیریت!!!!».
مرتضی نامور