در طول چهار دهه گذشته، یک پایه از استراتژى رژیم براى ادامه بقاء همیشه این بوده که این فکر را تلقین کرده و بقبولاند که هیچ راه حل دیگرى به جز رژیم براى ایران وجود نداشته، و همین است که هست.
در راستاى این خط، رژیم ابتدا ادعاى حذف فیزیکى مجاهدین- یعنى تنها هماورد خود، را داشت. ولى وقتى که مجاهدین دوام و قوام پیدا کردند، رژیم از موضع ضعف با این خط تبلیغاتى وارد شد که مجاهدین حضورى در جامعه و جایى در آن ندارند و “بین رژیم و مجاهدین، مردم رژیم را انتخاب خواهند کرد!”
با قیام دیماه، اما خامنه اى ناچار شد که واضح و روشن- و بدون هیچ شکافى، خطر اصلى و وجودى که رژیم را تهدید میکند را اعلام کند. او به کلیت رژیم و حامیانش در هر کجا هشدار داد و نهیب زد که به خود آیند که قیام مردم را مجاهدین و کانونهاى شورشى شکل و جهت میدهند. این اعتراف ِ از سر ناچارى ِ خامنه اى، زیرآب این خط تبلیغاتى که مجاهدین در جامعه حضور ندارند و مردم رژیم را بر مجاهدین ترجیح میدهند را بطور ناخواسته میزند.
پیش تر هم، خمینى علیرغم تمامیت قدرت اهریمنى که داشت مجبور شد بر خلاف خواست قلبى و همچنین خط تبلیغاتى اش که خطر “استکبار جهانى به سرکردگى امریکا” را عمده میکرد خطر وجودى براى رژیم را خیلى واضح و صریح بیخِ گوش خود در تهران آدرس بدهد تا بتواند رژیمش را حول برخورد با آن همگام و متحد کند.
اعلام اینکه مجاهدین خط دهنده قیام هستند به هیچوجه جهت دست آویز کردن آن براى توجیه سرکوب بیشتر نبوده و نیست. مگر رژیم در حرکتهاى قبلى مردم، اقدام به سرکوب شدید و اعدام مردم تحت عنوان برخورد با “اراذل و اوباش” نکرده بود که حالا نیاز به توجیه سرکوب از طریق چسباندن قیام به مجاهدین داشته باشد؟.
اگر قصد خامنه اى از اعتراف به نقش مجاهدین، تشدید فضاى رعب و وحشت و سرکوب بود که او دیگر ادعاى “خودکشى” کردن دستگیر شدگان را نمیکرد، خیلى ساده آنها را به جرم ارتباطات تشکیلاتى با مجاهدین در ملاء عام اعدام میکرد. وانگهى در شرایطى که مردم و جامعه جهانى به نقطه عطف تعیین تکلیف با رژیم رسیده اند و طبیعتاً مسئله الترناتیو و نیرویى که قادر به رهبرى و تضمین پروسه تغییر میباشد روى میز هست، رژیم که نمى بایستى نقش مجاهدین در قیام را بزرگنمایى کند.
اما واقعیت امر این است که اعتراف به نقش محورى و رهبرى کننده مجاهدین در قیام، نه براى ترساندن مردم از سرکوب، بلکه براى به خود آوردن کلیت رژیم است. خامنه اى میخواهد که خطر اصلى وجودى براى رژیم را بطور صریح و واضح اعلام کند- همانطور که خمینى مجبور شد و کرد، تا رژیم در کلیتش بتواند براى مقابله با این خطر وجودى راهکارى بجوید و بصورت واحد عمل کند.
قیام دیماه- چه خامنه اى به نقش رهبرى کننده مجاهدین اعتراف میکرد و یا نمیکرد، خود بهترین اثبات نادرستى این ادعا که “مردم بین رژیم و مجاهدین، رژیم را انتخاب میکنند” بود. اگر رژیم قابلیت انتخاب شدن را داشت که اولاً مردم به مرحله قیام ِ بنیان کن برگشت ناپذیر نمى رسیدند، دوم اینکه مجاهدین نمى توانستند رهبرى قیام را به دست بگیرند. همینطور که رژیم ضعیفتر میشود نیاز رژیم به بى تعارف صحبت کردن و مشخص کردن خطر اصلى مجاهدین براى آن بیشتر و بیشتر میشود چونکه رژیم لازم دارد ته مانده نیروهایش را- بدون گم و گیج عمل کردن، در یک جهت و به شکل یک بُردار- در جهت مقابله با خطر فزاینده بُردار برانداز مجاهدین، به صف کند.
حال که خود ِرژیم دیگر این خط تبلیغاتى که “مردم رژیم را بر مجاهدین ترجیح میدهند” را عمدتاً به کنارى گذاشته و به توجیهاتى از قبیل خطر جنگ داخلى و تجزیه شدن ایران براى کاستن آهنگ شتابان قیام روى آورده، رضا پهلوى ادعاى این را دارد که نه، مردم هنوز با رژیم خداحافظى نکرده اند و رژیم را میتوانند دوباره انتخاب کنند! گرچه جوهر قیام دیماه، خداحافظى مردم با کل نظام و تحت هر شرایطى بود، اما انگار که بچه شاه هنوز این حقیقت را فهم نکرده است.
او خیلى مزورانه (جهت باز گذاشتن راه براى خط فرضى الترناتیو سلطنت) از جواب دادن به این سوال که به نظر او نظام آینده ایران چه مى بایستى باشد طفره میرود و میگوید که مردم خودشان انتخاب خواهند کرد. یعنى او حتى از بیان نظر خود- که حق اوست، ابا دارد. اما به موضوع مجاهدین که میرسد او نه تنها نظر خود را بى پروا میگوید بلکه با جدیت تمام نتیجه انتخابات خیالى ِ “دمکراتیک” خود را هم اعلام میکند که در آن بین رژیم و مجاهدین، مردم رژیم را انتخاب خواهند کرد! (راستى در چنین انتخاباتى، مردم بین سلطنت و جمهورى کدام را انتخاب خواهند کرد؟ البته اینجا بچه شاه ترجیح میدهد که سکوت اختیار کند.)
تا انجا که به انتخاب مردم میرسد مردم ما با انقلاب خود در سال ۵٧، نه بزرگ تاریخى خود را به شاه و سلطنت گفتند. آنها همچنین با قیام دیماه و رود خروشان خون شهیدانشان از ٣٠ خرداد ۶٠ به بعد، دست رد به کلیت رژیم خمینى زده اند. مردم ما اما هنوز انتخاب تاریخى خود در مورد مجاهدین را نکرده اند چونکه مجاهدین نه تنها هیچوقت در مسند قدرت و اختیار نبوده اند بلکه حتى در یک انتخابات آزاد هم شرکت نداشته اند. اما بچه شاه ضمن نادیده گرفتن دو انتخاب تاریخى ثبت شده مردم، ادعا دارد که مردم هنوز ممکن است دوباره شاه و یا شیخ را انتخاب کنند. در مورد مجاهدین اما، او با نگرشى “دمکراتیک” معتقد است که مردم رأى منفى خود را به آنها قطعاً داده اند!.