در هزارتوی زمان
یادش بخیر، روزهای غلیان عشق و محبت، گذشت و فداکاری، که امید و آرزوی یک خلق همراه با بوی خوش یاسمن و یاس و عطر گلهای «بهار آزادی» در هم آمیخته بود، گویی دیگر خشم و کین و عداوتی نبود، اصلاً در قاموس کلمات چنین واژههایی جایی نداشت. همه یکپارچه شور و امید آماده هر گونه ایثار و پرداخت بها بودند تا بر زخمهای کهن بهجای مانده از نظام ستمشاهی التیام بخشند.
«یادت هست آن روزها را، روزهایی که حتی برف طعم یاس را داشت. همه خوبیها، همه امیدها و همه آرزوها دست به دست هم داده بودند تا انسانهای دیگری در دنیایی نو خلق شوند. روزهایی که شوق زمانهای دور و دراز آینده بهسوی ما آمده بود و در ما زندگی میکرد، روزهایی که فکرهایمان در افهای آینده سیر میکرد و وجودمان از دمادمهای قدسی کرامات حظ میبرد، روزهایی که برکنده از زنجیرها و دیوارهای زندگی کنده بر راههای یکرنگی از هوای فرهنگ و عشقی مشترک تنفس میکردیم»(1).
آنروز اما، خورشید آزادی و رهایی خلق از پس سالهای تاریکی، تیرگی و سکوت هنوز تابش دلپذیر و نوازشگر خویش بر مردم را آغاز نکرده بود که خمینی، دزد انقلاب با انبانی از دغلکاری، خیانت، فریب و نیرنگ در زرورق اسلام به کاروان انقلاب شبیخون زد و فصلی دیگر از سیاهی و تاریکی بر تاریخ و میهن ما اغاز کرد. گرچه شعله انقلاب در دل مردم و استواری ایمان مجاهدین به راه و حماسهها و حماسهسازان آن باقی است.
از ماه تا چاه
خمینی با سوءاستفاده از اعتماد مردم و باورهایشان با دجالگری بی حد وحصر با تحریف آیات قرآن و احادیث و نسبت دادن شرک آلود و خرافه ها، بوزینه وار بر منبر پیامبر و بر اریکه امامت نشست. مرتجعی که سالهای نجومی با شرایط این قرن فاصله داشت فقط یک چیز برایش مهم بود آنهم قدرت مطلقه ولایت فقیه، و برای رسیدن تام و تمام به آن همه چیز مجاز را مجاز میشمرد؛ از کشیدن خون مجاهدین قبل از اعدام تا اعدام زنان حامله و خردسالان تا اقلیتهای قومی و مذهبی، سنگسار و حلق آویز و…
تظاهرات مسالمت آمیز 30خرداد سال60 پاسخ مردم در نفی دجالیت خمینی و خمینی صفتان بود. ماهیت پلید و شیطانی آخوندهای دینفروش بیش از پیش هویدا شد امامی که آزارش به یک پشه هم نمیرسید به یُمن افشای چهره واقعیش توسط مجاهدین و مقاومت سرفراز، تبدیل به منفور ترین حکمران جهان شد. چه بسا نیروهای فرصت طلبی که یارای مبارزه با رژیم را نداشتند صفوف خلق را به خاطر حفظ خود ترک کردند و به زیر عبای دجال شتافتند. مجاهدین با افشاگریهای انقلابی و جسورانه خود در داخل و خارج کشور ماهیت قرون وسطایی آخوندی را مفتضح کردند به طوری که خمینییی که او را در ماه برده بودند به چاه و لجنزار انداخته شد، در این راستا بیش از 120هزار تن از رشید ترین فرزندان خلق به شهادت رسیدند و جاودانه شدند.
کار زار پیروزمند
مجاهدین به عنوان محور و لنگر یک مقاومت سترگ و سرفراز، از بدو پیدایش شوم رژیم ضدایرانی و وطنفروش آخوندی، لحظهای از مقاومت و ایستادگی باز نایستادند چه در سیاهچالهای قرون وسطایی رژیم و چه در کارزار بینالمللی بر افشای غاصبان جنایتکار.
تأسیس شورای ملی مقاومت ایران در داخل کشور و به دنبال آن پرواز رهبر مقاومت به خارج کشور، با افشاگریهای اعضای مجاهدین و شورا، میتینگها، تظاهرات، آکسیونها در همه کشورهای اروپایی و آمریکا، تحصنها، هزاران مصاحبه مطبوعاتی و کنفرانسها، ماهیت قرون وسطایی رژیم را برملا کرد. در این زمینه هزاران پارلمانتر و شخصیتهای بینالمللی از اهداف شورا و سازمان مجاهدین در سرفصلهای مختلف پشتیبانی خود را اعلام کردند.
افشای جنگافروزی رژیم و طرح صلح شورای ملی مقاومت و تبلهغات گسترده مبنی بر ادامه جنگ، در این راستا حمایت بیش از هزاران تن از پارلمانترها و شخصیتهای بینالمللی در حمایت از طرح صلح شورا، تظاهرات و آکسیونهای افشای جنگ طلبی رژیم آخوندی در کشورهای مختلف. افشای نقض حقوقبشر و محکومیت54 بار در مجامع سازمان ملل که به یُمن تلاش مقاومت امکانپذیر شد. افشای پروژه تسلیحات اتمی رژیم و… بخشی از این کارزار همه جانبه بود.
جنگ ضد میهنی
رژیم جهل و فساد آخوندی از همان اوان غصب حاکمیت در ایران، رویای شوم بلعیدن عراق و با شعارهای دجالانه از جمله فتح قدس از راه کربلا را در سر داشت. ادامه جنگی عمیقاً ضد میهنی و مردم سوز میان دو کشور همسایه که به خواست و اصرار امام دجالان هشت سال آزگار به درازا کشید و سرمایههای کلان و غیرقابل جبران انسانی و مادی از هر دو طرف بهبار آورد. اما به یُمن حضور ارتش آزادیبخش ملی ایران در جوار مرزهای میهن، و عملیات قهرمانا نه ارتش صلح و آزادی نه تنها خمینی پلید ناچار به پذیرش آتشبس گردید بلکه جنایتکاران متجاوز نیز آن زمان به نیت شوم خود برای تصرف کشور همسایه و حذف مجاهدین دست نیافتند.
خوابهای پنبه دانهیی رژیم و پایداری پر شکوه اشرف
فاجعه هولناک بمباران دوباره عراق و اوضاع بسیار آشفته و بحرانی این کشور فرصتی کمنظیر برای ملایان تروریست فراهم آورد تا در گل آلود آب، شانس خود را باز برای صید دو ماهی طلایی بیازمایند.یکی این تهدید دائمی حیات خود یعنی ارتش آزادیبخش را با زد و بند و فروریختن هزاران بمب مرگزا بر سر رزمندگان آزادی و قرارگاههایشان، کلاً جا کن کرده و از سر راه بردارند و دیگری عراق، تا بنا بر ایدئولوژی عمیقاً متحجر و تجاوزگرایانشان، با تسلط بر این کشور، آنرا به عنوان پایگاه ثابتی برای صدور تروریسم و بنیادگرایی به سایر کشورهای همسایه و تمامی منطقه و سپس کل جهان به خاک و خون بکشند. و در این راه صد البته دستیابی به بمب اتمی با شعار فاشیستی و تجاوزگرایانه بر قراری حکومت جهانی اسلام از لوازم و ابزار کار بود.
دهها قرارگاهی که طی بیست سال با کار طاقت فرسای مجاهدین در خاک سخت بیابانهای برهوت سر بر افراشته بود؛ طی ساعاتی کوتاه بمباران و تبدیل به ویرانههایی گشت که با خون دل و عرق جبین هزاران آزاده و میهن پرست ساخته و پرداخته شده بودند. اما جز تلهای خاک چیزی بهجای نماند با پیکرهای پاک دهها رزم آور شهید مجاهد که در دل پنهان میداشت و لابد، آسمان که خاک گداخته بیابان هم بر این همه دل سوخت و سخت گریست… در این قیامت قرن اما قرارگاه بیقراران(3) بر قرار ماند و« اشرف» دژ بی همتا و خلل ناپذیر و مقاومتی یکتا و با شکوه دوباره از خاک خسته و زخم خورده سر بر آورد و سر فراز قد کشید تا حقیقت و حقانیت مجاهدین را در تاریخ مقاومت و مبارزات سهمگین تاکنون جهان به مثابه یک نمونه بی نظیر و درخشان به درستی و راستی به ثبت رساند. بماند که حالا پنج سالـ پنج سال رنج، جانبازی و وفاـ «اشرف» چشمه جوشنده و خروشانی است در بطن صحاری گر گرفته از هرم آفتاب، مروارید تابناکی در دل ملتهب و سوزان کویر و ستاره بی همتای راهنما در آسمان سهمگین بی هیج سهم صداقت از سوی سیاستبازان صاحبکار، اما… اما ورای این همه حرفها و ناگفتهها هنوز… «اشرف» هم چنان یکانه نقطه اتکا و انگیزه و امید همه آنهایی است که گریزان از تعصبات قومی و نژادی و مذهبی به تحقق آرمان انسانی خود که خلق جهانی خالی از جهل و ستم و جنگ میباشد کمر همت بسته و برخاسته اند تا با پشتوانه کار سخت بی چشمداشت، چشم انداز روشن آیندهیی درخشان، جامعهیی سرشار از محبت و عدالت و تهی از تأثیرات سرنوشت مقدر را در فرازی نوین و نیکو رقم زنندش»(2).
پس از آنکه بمباران مراکز مجاهدین در عراق پایان یافت؛ دسیسه همه جانبه ملایان برای متلاشی کردن تشکیلات مقاومت شکل گرفت. آخوندها با استفاده از یک فرصت استثتایی از هیج حیله و حمله ای برای انهدام مقاومت فرو گذار نکردند. متأسفانه 10دولت دیگر از جمله انگلستان و فرانسه نیز با آخوندها در این مسیر همراه شدند. در آن زمان همه تصور میکردند پا یان کار مجاهدین و شهر اشرف فرا رسیده است…. اما پایداری مجاهدین آزادی در شهر اشرف و گسترش مقاومت در داخل ایران و تلاش اعضاء و هواداران این مقاومت در سرا سر جهان و حمایت شخصیتها بینالمللی محاسبات رژیم آخوندی را بهم زد»(3).
از پارک اتابک تا اشرف
سردار ملی ستارخان که همه همّ و غمّش سر فرازی و آسایش مردم بود، با درایت و کاردانی توطئههای دشمن داخلی و خارجی را با پرداخت بها از جان خود و یارانش خنثی میکرد. اما در مواجهه با شرایط سخت آن دوران و هزاران کید و توطئه و سد و مانع دشمن، سردار ملی بهناچار به خلع سلاح تن داد. اما دسیسهها خاتمه نیافت، قصد تمامیت وجودی جنبش بود. این واقعه یک سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه روی داد؛ در روز 14مرداد1289، گردانندگان دولت برای خلع سلاح ستارخان و یاران پاکبازش به پارک اتابک پایگاه استقرار آنها یورش بردند. تلاش بسیار ستارخان، برای جلوگیری از درگیری به جایی نرسید «دولت مستوفی الممالک خرسندی نداشت شکار را از دست دهد و از هر فرصتی که برای بر انداختن یک مرد دلیر به نام پیدا کرده بود، سودجویی ننماید» (تاریخ هیجده ساله. ج1، ص142) زد و خورد با ستارخان و یاران مجاهدش را، قوای بختیاری زیر فرمان سردار اسعد آغاز کردند. آنها پس از چهار ساعت تیرباران پیاپی پارک اتابک منزلگاه سردار و کشتن و مجروح کردن بیش از 60مجاهد مدافع حریم آزادی، این نبرد نابرابر دشمن شاد کن را به پایان بردند. در این یورش و حشیانه ستارخان سردار ملی، زخمیشد و چند سال بعد، در اثر همان زخم جانکاه درگذشت.تهران به قول سردار اسعد از «متمردین» (مجاهدین) پاک شد. «فردای آن روز در کوچههای تهران مجاهدی دیده نمیشد. مردم تهران از پیشامد سخت افسردگی داشتند و همگی دلسوزی میکردند و با آن که دولت نظامی برپا و سختگیری آغاز کرده بود، بازارها را باز نمیکردند…»(تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ج1، ص 143).
اما بر اشرف چه گذشت؟
رژیم ضد بشری با سوءاستفاده از شرایط داخلی عراق شیادانه فرصت را مغتنم دانسته و با باجدهی و سیاست زد و بند با نیروهای ائتلاف، قصد داشت اشرف و اشرفیان را به خیال باطلش با دست و سلاح نیروهای خارجی از بین ببرد و حاکمیت خود را در نبود مقاومت تثبیت کند.
اگر فقط یک گلوله مجاهدین شلیک میکردند، چه میشد؟ مگر نه این که آرزوی دیرینه آخوندها انجام میشد؟
اما تلاشها و توطئههای مذبوحانه با فرمان برادر مسعود وعدم شلیک، همه خوابهای پنبه دانهیی رژیم از بین رفت، اشرف جانانه ایستاد و اسطوره مقاومت زمان شد.
این فرمان و عملکرد رزمندگان ارتش رهایی و عدم شلیک، ناشی از یک تشکیلات منسجم انقلابی و فرمانپذیری بالای رزم آوران از رهبری پاکبازشان بود که با روشنبینی زایدالوصف و شناخت کامل شرایط، بین سلاح و صاحب سلاحـ صاحب سلاح اشرفیان استوار را انتخاب کرد». به این ترتیب در دل خونینترین و سیاهترین تهاجمات تروریستی، اشرف، سرزمین صلح و آزادی و امید شد. امید مردم ایران و امید مردم عراق… مجاهدان شهر اشرف، پاسخ تاریخی، آرمانی و سیاسی نظام ولایتفقیهاند آنها، معرف اسلام دموکراتیک و پیام رحمت و بردباری آن هستند و در مقابل ارتجاع و خشونت، تروریسم و زن ستیزی که بنیادگرایان به نام اسلام عرضه میکنند، آنها تنها پاسخ هستند(4).
شیشه در کنار سنگ…
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
اشرف در شرایط سخت و دشوار همچون نگین انگشتر توسط رزم آوران نگهبانی شد و در این مسیر عراقیان شریف از اقصی نقاط عراق به یاری شتافتند و چون جان آن را حفظ کردند. همین که حکم شورای حکومتی مبنی بر اخراج مجاهدین از اشرف اعلام شد آنان در مخالفت با این توطئه بهسوی اشرف شتافتند و در اطراف آن چادرها بهپا کردند و به دفاع و نگهبانی از آن برخاستند. بیانیهها، کنفرانسهای مطبوعاتی و سلسلهیی از تظاهرات گامهای بلندی در حمایت از اشرف و اشرفیان بود.
«مجاهدین شهر اشرف بهزعم اشتباهات مهلک غرب که بیشترین فرصتها را به بنیادگرایی و تروریسم رژیم ایران داده بود، جهان را به مقابله با تهدید رژیم آخوندها و تروریسم و بنیادگرایی فراخواندند. شهر اشرف در پیشرفت پروسه سیاسی در عراق نقش مهمی ایفا کرد و توانست توجه مردم عراق، احزاب ملی و دموکرا تیک، عشایر و تنوعات سیاسی، قومی و مذهبی را به تهدید رژیم ایران جلب کند. عراقیان نیز متقابلاً به حمایت از مجاهدین و شهر اشرف بر خاستند. حمایت 5 میلیون و دویست هزار عراقی از مجاهدین در سال 2006 و حمایت 3000هزار تن از شیعیان جنوب عراق در سال2007 یک جنبش اجتماعی نیرومند در همبستگی با این مقاومت شکل داد. یک جبهه بزرگ دموکراسی علیه بنیادگرایی 7000هزار زن عراقی با امضای بیانیهیی از مجاهدین حمایت کردند…(5).
«پس ما در برابر آن زن بزرگوار عراقی، دیگر چه باید بگوییم؟ که برای اطمینان خاطر هموطنان و خواهر مریم و برادر مسعود اعلام کرد خیالتان راحت باشد ما عراقیها این جا هستیم و جانمان را برای حفاظت از مجاهدین فدا میکنیم. در حالی که خوب می دانیم که هر بار که به اشرف میآیم و برمیگردیم جانمان را به خطر میاندازیم ولی در عین حال خیلی خوب هم میدانیم که مجاهدین شایستگی و لیاقت این را دارند که کسی جانش را بهخاطر آنها بدهد. ما با آنها در یک سنگر هستیم»(6).
مرد میانسالی که از استان دیالی در کنگره همبستگی شرکت کرده بود، میگوید: «اوضاع عراق خوفناک است، با وحشتی که مزدوران رژیم ایران در تمام عراق گسترانده است، دیگر کسی حتی از فردای خود خبر ندارد، چه می گویم؟شاید ساعتی دیگر انفجاری در کمین تو با شد، یا دسیسهیی دیگر، گروگان گرفتن افراد خانواده برای اخاذی و شاید انداختن جسد بیجان یکی از افراد خانواده جلو درب منزلت. ولی من با این شرایط آمدهام، نه فقط برای مجاهدین بلکه برای خودم چون مجاهدین انسانهای مبارز و شریفی هستند که ضد بنیادگرایی که دشمن مردم عراق هم هست، سخت مبارزه میکنند
استقلال مالی
« اشرف و یکایک ساکنان آن، انسانهای آگاه و آزاده را در سراسر دنیا به بهت و شگفتی و تاریخ جهان را به چرخش واداشته اند، به خصوص که سازمان استوار مقاومت ایران تنها جنبش مترقی است که طی تمام دوران دیر پای حیات مبارزاتی خود از زمان شکلگیری تاکنون مورد حمایت مالی و امکانات هیج دولت خارجی نبوده و نیست جز اتکا به حمایتهای بیدریغ هواداران و مردم ایران. رهبر مقاومت گفت: قضاوت درباره آزادیخواهی و اصالت و اسقلال این مقاومت در صلاحیت مردم و تاریخ ایران است. پیوسته گفته ایم و تکرار میکنیم تا رو در روی مردم ایران از جوادیه تا نازی آباد و از کرانه های ارس و خزر تا خلیج فارس، درباره جزء به جزء، نکته به نکته، دینار به دینار و موبهموی هر آن چه در مبارزات چهل و دو ساله انجام شده آماده ایم حساب پس بدهیم»(8).
«در یک کلام عراق و عراقیان در آتش جهنم آخوندها با تمامی امکانات مادی و معنوی و انسانی میسوزد. از چهار دیواری امن، کوچه امن، بازار امن و تردد امن در هیج جای این مملکت خبری نیست و هر روز بد تر از روز پیش است. و اما اشرف در میان بمب و آتش و خون و شقاوت، انگار نه شهری در عراق بلکه جزیرهیی گلگون و نقطهای آباد و سرسبز دردنیاست.
از آثار نکبت بار رژیم جهنمی آخوندهای حاکم بر ایران که کل عراق را در خود فرو برده است خبری نیست، آخر این اشرفیان از نسل حنیف و مسعود و مریم هستند.
نشان دادند که تسلیم بدترین شرایط نمیشوند و به یُمن ایمانی ژرف و عمیق و تکاملی نسبت بهقدرت انسان و کار جمعی، سخترین موانع و صخرهها را میشکنند و پولاد را میشکافند و جلو میروند…»(9).
«در دهسال پایداری پر شکوه در اشرف خیلی چیزها بوده و هست که میخکوبم کرده و ارزشهایی خلق شده که متحیرم کرده است. یکی از انها کار انتفاعی خواهران و برادران در ارتش است. که بهای استقلال را میپردازند. هر شب در ساعات بعد از شام یعنی ساعاتی که خواهران عزیزم در حالی که از صبح کار کردهاند و در سرما یا گرما حسابی خسته شدهاند در سالن غذا خوری، دسته دسته دور هم جمع میشوند و شروع به کار دیگری میکنند که به آن میگوییم انتفاعی یعنی کارهای دستی برای فروش و کسب درآمد و تأمین مخارج اشرف به نظر من این یکی دیگر از حماسههای خاموش این شهر پر جوش و خروش است»(1.).
برنامه های همیاری سیمای آزادی برای کمک رسانی به ادامه و ارتقای برنامههای سیمای آزادی، برگزار می شود. هموطنان از اقصی نقاط ایران و سراسر اروپا و آمریکا و اسکاندیناوی در اوج شرف و سرفرازی با شور و اشتیاق و با آفریدن حماسهها، لحظههای شورانگیزی که از اوج آگاهی و نیاز مرحله کنونی برمیآمد پاسخ مثبت دادند. آن شهروند که میگفت: «نان نمی خوریم تشنگی میکشیم ولی نمیگذاریم که صدای سیما خاموش شود،… بله پیر و جوان زن و مرد اثبات کردند که استقلال مجاهدین در گرو کمکهای بیشائبه آنهاست و این امری ضروری است که از قلوب و عواطف حامیان مقاومت میجوشد.
شیطانسازی، محدودیت علیه اشرف
رژیم آخوندی با در نظر گرفتن شرایط عراق، بهزعم خود فشار خود را در چند جبهه علیه اشرف و اشرفیان با بهکارگیری مزدوران و عناصر بهخدمت گرفته عراقی و لابیهای خارجی در دستور کار قرار داد تا از آب گل آلود ماهی دلخواه صید کند. خانواده اشرفیان را با نیرنگ و فریب، وعده و وعید بهسوی اشرف گسیل داشت تا آنها را به آغوش گرم خانواده بازگرداند! اعزام نیروهای معلومالحال عراقی تحت پوش خبر نگار، شخصیت شیوخ و…، تا در برگشت علیه مجاهدین اشرف موضع بگیرند. راه اندازی سایتهای بدنام که همگی به بند ناف وزارت بد نام اطلاعات آخوندی وصل و از آن ارتزاق میکنند، رادیوهای فارسی زبان در آمریکا، اسکاندیناوی و انگلیس که یاوهگوییهای آخوندی را بیان میکند. خرید قلمبهمزدان روزنامههای بی پرنسیب عراقی برای چاپ و نشر اراجیف سرهم بندی شده و کلیشهیی وزارت اطلاعات آخوندی و…
قطع مواد لجستیکی و غذایی، دارو و سوخت به اشرف، ربودن مجاهدین حسین پویان و محمدعلی زاهدی که برای تهیه مواد غذایی به بغداد تردد کرده بودند توسط مزدوران رژیم دستگیر شدند و تاکنون از سرنوشت آنها خبری نیست. انفجار لولههای آبرسانی اشرف، انفجار ایستگاه آبرسانی اشرف که علاوه بر اشرف بیش از 20هزار نفر از همسایکان اشرف از آن استفاده میکردند.
اما اشرف مثل کوه استوار، میعادگاه آزادیخواهان شد. هزاران پارلمانتر، شخصیت سیاسی از کشور های اروپایی و آمریکا همراه با مردم شریف عراق به دفاع از اشرف پرداختند.
«مثل البرزکوه که زیبایی و غرور ایران زمین است، در اشرف البرزکوه دیگری از شکیبایی، از پاکی و پاکباختگی، از انسانیت والا، از مناسبات پیشرفته انسانی و از ایمان و عشق پر شور به آزادی و برابری، سر به فلک کشیده و زیبایی تاریخ و جامعه و وجدان مردم ایران شده است»(11).
«تلاش پرهزینه و بیوقفه رژیم برای دروغپردازی علیه مجاهدین و مقاومت ایران، همراه با توطئههای زنجیرهیی بهمنظور نابودکردن فیزیکی و سیاسی و تشکیلاتی آنها درحقیقت این را بارز کرد که رژیم در پهنه ملی و ایرانی مانند سه دهه گذشته هماوردی جز مجاهدین و جایگزینی جز شورای ملی مقاومت ایران نمییابد در سال86 رژیم آخوندی 9876بار مجاهدین و شورای ملی مقاومت را در رادیو و تلویزیون و مطبوعات و خبرگزاریها و سایتهای وابسته به اطلاعات نظام و همچنین رادیوهای فارسی زبان هدف تهمت و افترا و لجنپراکنی قرار داد. اما با همین عدد هم بهسادگی میتوان دریافت که آخوندها در تمام ایام سال بدون تعطیلی، بهطور متوسط روزانه 27بار به دروغپردازی و فحاشی و لجنپراکنی علیه مجاهدین و مقاومت ایران مبادرت کردهاند یا همان دروغ را ازشبکه و کانال دیگری به خورد مستمعان خود داده اند»(12).
شهادت یاران عراقی
رژیم آخوندی که از استقبال گسترده عراقیان شریف از اشرف و اشرفیان به خشم آمده بود با شگرد دجالگرایانه آخوندی، شخصیتها، شیوخ و نیروهای فعال سیاسی هوادار اشرف و مجاهدین را آماج گلولههای کینهتوزانه خود قرار داد و بهشهادت رسانید از شهادت کارگران عراقی که در اشرف کار میکردند تا شخصیتهای سیاسی و شیوخ و از جمله: آیتالله محمد موسویالقاسمی، شیخ کامل عمران عطیه الجبوری، دبیر کل انجمن دوستی مردم ایران و عراق، شیخ یاسین، حمید زیاب مسئول حفاظت ایستگاه آبرسانی اشرف، فارس عکاب فرماندار ناحیه عظیم و…
اما بهزعم حاکم کردن رعب و وحشت و سرکوب علیه عراقیان، اشرف پذیرای عراقیان شریف، سنی و شیعه، ترکمان و مسیحی، زن و مرد، پیر و جوان شد.
همه این شهدای والا مقام عراقی که در مقابل ایلغار آخوندی سینه سپر کردند، گواهی دادند که مجاهدین سد سدیدی در مقابل دخالتهای آخوندها در عراق هستند و تنها راهحل و برونرفت از این بحران خلع ید از رژیم ضدبشری آخوندی است…
بر دامن پاکش ننشیند گرد…
سیاست مماشات و زد و بند رژیم آخوندی با کشورهای اروپایی برای سر پا نگهداشتن موقت رژیم آخوندی و قرار دادن نام مجاهدین در لیست ناچسب تروریستی، نشان از اعتلای مقاومت سرفراز دارد و این که رژیم هیچ همآوردی غیر از مجاهدین ندارد.
پیروزی مجاهدین در دادگاه عدالت اروپا و دادگاه پوئک در انگلیس خود گواه متقنی بر بیاساس بودن اراجیف آخوندی و مماشاتگران بود. بله بر دامن پاکش ننشیند گرد…
مجاهدین از لیست در آمدند، اما حقیقت در پس هزاران توطئه و زد و بند مانند خورشید از دل تاریکیها در آمدومشخص شد که مجاهدین «شریفترین» زمانه هستند.
امروز حقانیت راه و پایداری بر اصول مجاهدین، برای همه روشن شده است. اشرف شهیدان مجاهد خلق چه خوب و چه زیبا نوشته بود که: «این سیل خروشان هستی است که پیش میرود و چقدر احمقاند اینها، این سنگریزهها، که میخواهند جلو حرکت آبشار و سیل خروشان هستی را بگیرند، خندهدار است! با چی دارند میجنگند؟ با خدا؟ ».
اما، راستی اشرف کجاست؟پارهیی از خاک در فشان موقتاً دور افتاده از خاک ایران… بله اشرف شهر وحدت و سلام است، گرچه دور از ایران است اما از آن ایران، برای ایران و به عشق ایران میرزمد و میجنگد با اشرفیان مقاومش.
هر چند کیلومترها دور افتاده، اما رشتههای مهر و محبت، تلاش، سر فرازی یک خلق اسیر، تکتک اشرفیان با خلق محبوبشان برقرار است، پیوندی ناگسستنی و جدایی ناپذیر.
اشرف دیگر یک شهر معمولی نیست، شهری است در دل شهرها که در آن بذر فدا، ایستادگی و ایثار پاشاندهاند، ثمره و عصاره صد سال مبارزه بی امان علیه دشمنان این آب و خاک، راست قامتان اشرف نشین، سد بنیان کنی جلو دژخیمان آخوندی .
خاک وطنم اسیر است، اسیر دیو صفتان و از خدا بی خبران.
میدانم که عصاره همه، زمینهای سر سبز شمال و جنوب، طراوت خاک خراسان و بوی نارنجهای شیراز، رایحه و عطر همه شکوفههای خراسان اینجاست! در همه این شهر،جوهره شهرها و روستاهاست که از خون جوانان وطن لاله دمیده. من آنها را میبینم، آنچه شبپرستان آنرا مخفی میکنند. آرمیدن هزاران مجاهد و مبارز بر خاک ، گورهای جمعی، صدها و شاید هزاران شهید و رودهای خون مجاهدین که در هر گوشه جاری است.
هنوز بر این خاک جوانان از شدت فقر، اعتیاد و هزاران بلای آخوندی از پای در میآیند، در شبهای سرد و گرم، با بستری از زمین و پوششی از آسمان، با کودکانی برهنه پا که در جستجوی لقمه نانی از پس خودروهای شهرهای دود گرفته عبور میکنند برای سکهیی خرد. هنوز هم در جای جای این خاک، زمین از اشکهای مادران و پدران سالخورده خشک نشده، اما بهجای آن گُل انتقام سر برآورده است.
اشرف و اشرف نشینان ابراهیم وار با سردار بی بدیلشان خواهر مژگان و یاران با وفایش خواهر صدیقه و شورای سرفراز رهبری با در اهتزاز آوردن پرچم هیهات منا الذله، در آتش هزاران توطئه، بخل و حسد ناجوانمردانه آخوندی شدند، گردی از نومیدی، یأس و انفعال بر آنان ننشست، بلکه با تلاش، پایداری با شکوهشان همه توطئهها و راه بند ها را محو و نابود کردند و بهجایش ساختند و ساختند و میسازند
رهبر مقاومت برادر مسعود در پیام تاریخیش گفت:
«سلام و تبریک و آفرین بر آنها که در مجاهدتی بیهمتا، در مبارزهیی بغرنج و جانفرسا، در برابر تسلیحات کشتار جمعی و تروریسم افسارگسیخته فاشیسم مذهبی و در برابر اشغالگری خزنده و درنده آن در عراق، سینه سپر کردند و سد بستند. برملا کردند، بهکرسی نشاندند و بهثبت دادند. با تحمل فشار و بها و فدای بسیار، که پایداری پرشکوه پنجساله در اشرف، نمونه آن است. اگر مجاهدین و ارتش آزادی از 20سال پیش در کنار مرزهای میهن در خاک عراق صف نبسته بودند، اگر شیرزنان و کوهمردان اشرف از 5سال پیش عزم صبر و پایداری نکرده بودند و…، بهراستی وضعیت چگونه بود؟ شیخکان سرکنگبین هستهیی را با عراق سر کشیده و لابد اکنون در شاخ آفریقا مستقر بودند و با بمب اتمی شـاخ و شـانه میکشیدند. مهـمتر اینکه تسمههای ستم شیخی بر گُرده مردم ایران محکم میشد و چشم انداز سرنگونی روشن نبود. خوشا مجاهدینی که تا امروز به عهدشان وفا کرده اند و بی سلاح بیشتر و بیشتر با این رژیم اهریُمنی چنگ در چنگ شدند و جنگیدند.آری، اشرف ایستاد و جهانی به ایستادگی برخاست».
جدای از این که این خطوط صحیح و اصولی رهبر مقاومت است که مانع شکست مقاومت و برعکس باعث ضربه جانکاه به رژیم شده است، اما بدون شیرزنان و کوه مردانی که بتوانند مجری وفادار به این خطوط باشند و برای آن از همه چیزشان گذشته باشند، مقاومت قدم از قدم نمیتواند بردارد، به قول مولا علی (ع) که در جواب خردهگیری مخالفینش گفت «من قبل از 20سالگی وارد میدان نبرد شدم و هماکنون نیز عمرم از 60 میگذرد و در میدان مبارزه هستم. بنابراین پیش نرفتن خط نه بهخاطر من بلکه بهخاطر نافرمانیهای شما است و ”لا رأی لمن لایطاع“ یعنی برای کسی که فرمانبر ندارد حتی رأی و نظری هم باقی نخواهد ماند».
بله مجاهدین شهر اشرف طی عبور از سختیها و ابتلائات و درسها و تجاربشان امروز این توانمندی را کسب کردهاند که به رغم کمیتشان اما رژیم و همه حامیان خارجیش را مجبور کند که بهخط صحیح در مبارزه با رژیم تن دهند از جمله بهخط استمالت و مماشات پایان دهند.
من بر این باورم، که خا ک تو، ای زیباترین وطن با خاک اشرف از یک ترکیب و رنگ و بو است. اینجا هم صدها مجاهد در خاک «مروارید» آرمیده اند و افتخار شرف خلق شدند. اشرف مغرور و پیروز است. سرزمین سلام و وحدت است.
بیا ببین که چگونه ارزشهایت، شهدایت، حماسههای مجاهدینت، در موزه شهدای مقاومت در اشرف سمبل رادمردی و صداقت شدند و تحسین بازدیدکنندگان عراقی و خارجی را بر انگیخته است.
بهخاطر تست که هر انسان آزادیخواهی که پای در اشرف میگذارد جذب اشرف و اشرفیان میشود، چون الگوی فردای خاک تو در اشرف بارز شده است. مگر شیر همیشه بیدار با صدای رسایش نگفت: اگر اشرف ایستادگی کند، جهان خواهد ایستاد…
«از آن چه که در اشرف دیدم، شگفت زده شدم، اشرف یک شیوه و راه و رسم زندگی است، تعهد به دموکراسی و صلح است. شهری است با سیستم آموزشی عالی، دانشگاه، دنیایی از فرهنگ و خلاقیت، ادبیات وهنر…(لرد اسلین).
«عراقیها ازتمام اقشار، طبقات، از شمال، جنوب از هر قوم و طایفه با هر مذهب با هم در اشرف، خانه آزادی و دموکراسی جمع میشوند و بحث میکنند»(کازاکا، رئیس کمیته دو ستان ایران).
«میخواستند خنده زیبا را از این شهر زیبا بربایند… هر کس بخواهد آزادی ر ا ببیند باید اشرف را ببیند که چگونه ایستاده است»دکتر مشعتم، معاون دبیرکل جبهه گفتگوی ملی عراق).
«ملت عراق الان آماده است تا با تشکیل یک زنجیره انسانی به دور مجاهدین از رسیدن هر نوع گزندی از هر طرفی به این سازمان جلوگیری کند و از اشرف حفاظت کند»(مشعان سعدی، معاون جبهه گفتگو).
و…
اشرف میعادگاه آزادیخواهان است. در جایی که رژیم آخوندی در عراق زندان میسازد و روزانه صدها عراقی بیگناه را غرق بهخون و مثله میشوند، در جایی که خرید مایحتاج زندگی برای عراقیان یک عملیات جنگ و گریز است، اما در اشرف همه آنها آرام می گیرند. قوم خاصی، مذهب و مرامی، سنی و شیعه، کرد و ترکمان دیگر مطرح نیست. گفته بودم اشرف شهر وحدت و سلام است مگر 5میلیون و 200هزار عراقی شریف خواستار خلع ید از رژیم منفور آخوندی نشدند؟ مگر بر ایستادگی اشرف و اشرفیان گواهی ندادند؟
مگر شخصیتهای ملی و مردمی عراقی بهخاطر موضع اصولیشان و دفاع از اشرف آماج گلولههای دژخیمان قرار نگرفتند و بهشهادت نرسیدند.
اشرف تنها نیست. شریفترین انسانها در همه جای دنیا حامی اشرف از هر صنف وطایفه و طبقهیی ازکشیش مترقی فرانسوی پدر هانری که برای اشرف کتاب مینویسد و در مقابل هجوم پلیس به مراکز مقاومت در فرانسه دست به اقدامات اعتراضی گستردهیی میزند همو در نامهیی به شیراک در رابطه با حادثه 17ژوئن توضیح خواست. پدر هانری نوشت چنانچه رئیس جمهور این حادثه را محکوم نکند وی دیگر قادر نیست نشان لیاقت ملی را که از رئیسجمهور فرانسه گرفته بود نزد خود نگهدارد. زیرا آنرا برای خود آلودهکننده میداند. او سرانجام نشان را پس فرستاد، اما نشان شرف و حریت و آزادگی را بر سینه مزین کرد.
بله گفتم که اشرف و اشرفدوستان و عاشقان اشرف در سراسر جهان، خاک تو را پاس میدارند. چون راه آزادی تو از همین طریق میگذرد و لاغیر. اشرفیان میرزمند و حماسه میآفرینند تا خاک تو، ای وطن محبوب سر بلند باشد. بله اشرف دیگر بخشی از تست. چون هزاران قلب تپنده از بامدادان تا سحرگاهان نام تو را زمزمه میکند و به امید تو چشم باز میکند. غاصبان این خاک اما، با تلاش و همیاری مردم و مقاومت سر فرازش به زبالهدانی تاریخ افکنده میشوند و خواهر مریم، رئیس جمهور مقاومت، اولین رئیس جمهور دولت مردمی و آزاد ایران خواهد بود. بدون شک اوست که بر روی خاک زرخیز ایران کاخهای مهر و محبت، برابری و آزادی و آبادانی بنا میکند و ایران دگر بار زیباترین وطن خواهد شد.
هر چند به ظاهر اشرف خالی از مجاهدین شده است. توطئه های دشمن، شهادت یاران، 6و7 مرداد، 10 شهریور و حماسه بی بدیل یگان زهره، گروگانگیری، انتقال مجاهدبن به لیبرتی، موشک باران و پایداری پر شکوه و بی بدیل مجاهدبن هر یک نیاز به نوشتن چندین کتاب است. آنچه دنیا را به تحسین وا داشت پایداری پر شکوه مجاهدین بود، بلی حالا 1000 اشرف یک شعار نیست بلکه یک واقعیتی گویاست
کتاب وصف ترا آب بحر کافی نیست که تر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند
محمود نیشابوری
پا نویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مقاله، تا به اقلیم وجود از کجا… سعید عبدالهی، نشریه مجاهد 846
2ـ مقاله، خداتو را… نگهدار، ناهید همت آبادی، نشریه مجاهد 841
3ـ سخنرانی، خانم مریم رجوی در کنفرانس «زنان نیروی تغییر» نشریه مجاهد 895
4ـ منبع بالا
5ـ منبع بالا
6ـ سخنرانی مسئول اول سازمان، بهمناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطه
7ـ مقاله، خدا تو را… نگهدار، ناهید همتآبادی
8ـ اشرف شهرشرف و امید…، حمید معاصر، نشریه مجاهد
9ـ مقاله، پرنده بی آرام…، مهناز امیدواری، نشریه مجاهد846
10ـ سخنرانی خانم مریم رجوی در کنفرانس «زنان نیروی تغییر»
11ـ پیام نوروزی برادر مسعود فروردین87