براى دهه هاست که نعره هاى گوش خراش مرگ بر امریکا و مرگ بر امپریالیسم ِ رژیم گوش فلک را کَر کرده است. از این جهت خیلى ها سهواً و گاهى عمداً دچار این توهم شده بودند که منطقاً و ظاهراً این رژیم نمى بایست که بند نافش به سیاستهاى مساعد امریکا وصل، و رزق و روزى خویش را هم از امریکا طلب کند.
سالهاى سال، امریکا قوانین خودش را شدیداً نقض میکرد تا بلکه بتواند به رژیم فرجه بقا بدهد. طبق مواضع رسمى دولت امریکا، رژیم ایران پدرخوانده و بانکدار تروریسم جهانى است. در حالیکه، امریکا براى یک دوره چند ساله کلیه سیستم اطلاعاتى، امنیتى، و نظامى خود را متمرکز جهت نابودى القاعده- بعنوان یک گروه تروریستى، میکرد ولى در طى همان دوره، سیستم بانکى غرب و امریکا در اختیار رژیم بود، و صدها میلیارد دلار عایدى از فروش نفت مستقیماً به حساب رژیم واریز میشد. عراق را امریکا در سینى طلایى به رژیم تقدیم کرد، و کلیه سیستم تبلیغاتى غرب را در جهت حمایت از جناحهاى رژیم به خط کرد. در همین دوره و در نقطه مقابل، امریکا و غرب، مقاومت مردم ایران را تحت شدیدترین فشارها و خطر نابودى فیزیکى قرار دادند.
این دو رویکرد کاملاً متضاد، لازمه حفظ رژیم بود. تعادل درونى رژیم آنقدر شکننده، تضاد مردم با آن آنقدر حاد و پیشرفته بوده است که با هر رویکردى به جز این، موقعیت انقلابى جامعه به سرعت به سمت و سوى انقلاب سوق پیدا میکرد.
حال بعد از تجربه شکست سیاست خود و به خطر افتادن منافع و امنیت ملى امریکا، دولت جدید امریکا به سمت سیاست موازنه منفى در قبال رژیم و مقاومت سازمان یافته مردم ایران حرکت میکند. گر چه این سیاست- شامل اراده امریکا در احترام به قوانین خود و اجراى آن در مواجهه با رژیم، تازه و در ابتداى تکوین و اعمال خویش است، اما این رویکرد اثرات کمرشکن خود بر رژیم را تا به همین الان به روشنى ظاهر نموده است:
– سیستم اطلاعاتى و تروریستى رژیم در غرب و امریکا ضربه هایى شدید دریافت کرده. این امر مزدبگیران رژیم را به شدت هراسان و سراسیمه کرده، و باعث ریزش کیفى مزدوران خواهد شد،
– فشار خردکننده بر روى رژیم براى عقب نشینى از منطقه وارد مراحل تعیین کننده شده است،
– پمپاژ دلار به رژیم براى سراپا نگه داشتن آن به سمت توقف کامل میرود. دلار از خدمت به پاسدار، اطلاعاتى، و بسیجى خارج میشود.
– افول حمایت امریکا از رژیم، مهمترین عامل خارجى است که مردم ایران را به دریابیدن این فرصت تاریخى براى سرنگونى رژیم رهنمون ساخته است.
شاید قبلاً تصور آنکه غرب چطور در طى دهه ها باعث طولانى تر شدن عمر رژیم شده است مقدارى سخت و ذهنى میبود، اما الان امریکا با احترام به قوانین خویش- و در پیروى از سیاست موازنه منفى (نه کمک به رژیم، و نه کمک به مقاومت)، نشان داده که امدادهاى غیبى امریکا و غرب به رژیم چطور در طول سالها عمل میکرده است.
موازنه منفى سیاستى است که مقاومت ایران همیشه خواستار آن بوده، و از این سیاست جدید امریکا به شدت استقبال میکند. ارگانیسم مستقل، پویا، و خودکفاى مقاومت سازمان یافته در طى سخت ترین دورانها اثبات نموده که او متکى به خود و مردم خود، و نه حمایت خارجى است. و این در حالى است که تأثیرات اولیه سیاست جدید امریکا به خوبى نشان میدهد که رژیم تاب ِ تحمل یک موازنه منفى را ندارد، و اینکه چطور دارد بند از بند رژیم میگسلد.