منظر سیاسی – اجتماعی امروز ایران تار و مبهم نیست ، هرچند از حیث روانشناختی اجتماعی به دلیل ادوار طولانی استبداد و سرکوب ؛ گرهگاه ها و پیچیدگی های خاص و مزاحم خود را داراست که نباید در ارزیابی ها و بررسی های علمی آنان را نادیده گرفت.
هر ناظر بی طرف خارجی که به ایران نگاه کند ، رژیم فاشیستی فاسد حاکم را در بن بست محتوم می بیند و ملتی که سرنگونی این رژیم را منتظر است و انتظار خود را به اشکال مختلف مثل اعتراض ، اعتصاب تا قیام نشان داده و می دهد .
اگر گیچی ، سردرگمی و ندانم کاری هست متأسفانه از حوزه های خود ایرانیان است که یک عیب بزرگ و زیان آور ملی هم دارد . کسی که در امری فاقد اعتقاد و اطمینان ذهنی هست اگر صمیمی باشد و ریگی در کفش او نباشد ، باید برود به دنبال اطمینان یافتن و نه اینکه به کمک فضای مجازی ، ذهنیت پریشان خود را به دیگران منتقل کند . اگر کند بیانگر این هست که به شدت خودخواه ، خود پسند ، جاه طلب و نامگستر است . مردم ستمدیده و طغیانگر ایران با خیل زیادی از این « نوابغ » روبرو هستند . حالا خائنان ، دلالان و جیره خواران داخل و خارج کشور را هم به آن جمعیت پریشانگوی جمع بزنید و ببینید که واقعا کار بر دلسوزان مبارز تا چه حد مشکل می شود. در نظر بگیرید آب خروشان سنگینی براه افتاده است و هر دسته یی می کوشد که جهت حرکت آب را به سمت مطلوب و منظور خود سوق دهد . دقیقا این وضعی ست که انواع گروه ها و محفل ها برای ایران بپا خاسته ، ایجاد کرده اند . دم از سرنگونی می زنند با خرواری اگر و مگر و باید و شاید که در نهایت جز سردرگمی چیزی دستگیر خواننده و شنونده نمی شود . به عنوان مثال یکی که واقعا هم دردمند جسمی و هم روحی ست تا مرحله شورش خلق هم می آید اما هشدار می دهد که نباید انقلاب شود زیرا انقلاب زیانبخش است !!! . توجه ندارد یا نمی خواهد داشته باشد که شورش خود شکلی از انقلاب است. اینگونه آدم ها و محفل ها از انقلاب خمینی سوار، چنان سخت گزیده و رمیده شده اند که دیگر هر گردی را گردوی پوک می بینند . آقاجان ! صدا و تصویر را ول کن . چند ایامی به تأمل در خانه به زیج اندیشه بنشین تا اول تکلیفت با خودت روشن شود و بعد بیا برای ملتی که بهتر از من و تو می دانند چه کنند ، تعیین تکلیف بفرما .
تکرار می کنم که امروزه واقعا کار مجاهدان خلق و مبارزان راستین راه آزادی به شدت سخت است و پشت و شانه های ستبر استوار می خواهد و بس . ایمان و اعتقاد و عزم قاطع خلل ناپذیر عمل می خواهد و بس و نه خطابه های غرای بلیغ فردگرایانه . در رژیم پیشین به تاریخ پیوسته در همین خارج کشور اولا احزاب و سازمان ها و محفل ها و مدعی ها تا بدین حد نبوده ، اینترنت هم نبوده که هر بچه از مکتب گریخته یی بتواند با آن عرض اندام کند . کنفدراسیون دانشجویان با همه تضاد و تناقض ها و اختلاف روش های مبارزاتی ، در مفهوم و تجلی کلی خود وزنه متشکل و واحدی بود در برابر رژیم حاکم بر ایران . روشنفکران بدینگونه که امروز می بینیم ، وانداده بودند بلکه تشخص و اعتبار خود را در وزن مبارزه با رژیم می دیدند . ایران دردمند امروز در مفارقت با روشنفکران بسرمی برد . در داخل کشور که آتش بیداد از هر سو شعله ور است ، روشنفکران ، هنرمندان و صاحبان قلم ( که قدیمی هایشان مخلص را می شناسند و من نیز آنان را ) در کجای صحنه می توان پیدایشان کرد ؟ متأسفانه اکثریت آنان در حاشیه و در تأمین زندگی شخصی ، برای خودشان خوش دست وپایی می زنند . باز توجه کنید که کار مبارزان چقدر مشکل تر می شود . این روشنفکرانند که باید بستر ذهنی تحول را هموار و مردم را به اراده و تصمیم رهنما شوند که موجب تسهیل کار مجاهدان و مبارزان و امر سرنگونی هم خواهد شد . وای بر آن روشنفکری که نان و آبش را به سکوت یا سازش از قِبَل سیستم استبدادی حاکم تأمین کند و ملت به جان آمده خود را در دهان خونین گرگ ها رها نماید ، وای بر چنین روشنفکری .
چنین است که این قلم می گوید مردم جلوتر از روشنفکرانند . مردم با شمار دردها ، محرومیت ها و صدها تضییقات زندگی و روال اجتماعی با حقایق آشنا می شوند و این آشنایی خواه ناخواه بدین آگاهی ختم می گردد که جرثومه جنایتکار و فاسد و دغلکار حاکم تحت هیچ شرایط سیاسی نمی تواند پاسخگوی حداقل خواسته ها و نیازهای آنان باشد مگر آنکه در تمامیتش ساقط شود. اعتصاب اصناف و اقشار جامعه از کارگران گرفته تا کامیونداران تا معلمان و بازاریان به دلالت وعینیت ، گواه این امر ناگزیر است . بالاخره خلق محروم به مدد نیروی پیشتازش امر سرنگونی را به انجام خواهد رساند .