.
مصدق بزرگ اولین کسی بود که شالوده سیاست خارجی اش را بر اساس راهکار “موازنه منفی” بنا گذاشت.
نسلی که پس از او، و تا مقطع انقلاب، در صحنه سیاسی ایران ظاهر شد،خاستگاه چپ برون آمده از فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی را داشت و پیامهای آنموقع بلوک شرق را سرلوحه عمل قرار داده بود.اصلی ترین شعارش هم “مرگ بر امپریالیسم “بود.
زمان گذشت. نبرد با ارتجاع قهار اسلامی که همین شعار را “ناندانی” خودش کرد افق دیگری را گشود.
نسل مبارز پس از انقلاب، نسل مسعود رجوی، شعار راهگشای مصدق را سرلوحه دیپلماسی بینالمللی مقاومت ایران کرد.
سیاست موازنه منفی.پیامی بشدت سهل، و همزمان بشدت ممتنع.آنقدر ممتنع که بخش اعظم سایر نیروهایی انقلابی و مبارز هرگز آنرا نفهمیدند و به میزانی که اسیر همان شعار به گروگان گرفته شده “مرگ بر امپریالیسم ” ماندند ، به اردوی ارتجاع نزدیک، و ابواب جمعی آخوندها شدند.
حرف ساده این بود. برای یک ایرانی که وظیفه و دغدغه اصلی اش در جهان واقعی، ایران و مردم ایران است، بایستی تنها معیار نزدیکی و دوری اش به نیروها ،جریانات و شخصیت های سایر کشورها دوری و نزدیکی آنهابه رژیم باشد و لاغیر (البته با استثناء کردن و افراطیون فاشیستی و ارتجاعی).
آنها که تبلور و امتداد آن شعارانقلاب را در راهکار مصدق عینیت بخشیدند ، امروز در صحنه عمل به نقطه ای رسیده اند که در نتیجه کارشان رژیم دیگر نه میتواند به مماشات “راست ومیانه” در سایر کشورهاامید ببندد و نه به مماشات ” چپ”.
انتخابات اخیرآمریکا اولین نتیجه عینی و انکارناپذیر سیاست موازنه منفی است. رژیم امیدوار بود که با بالا آمدن دمکرات ها در کنگره آمریکا، تعادل قوای حاکمیت آمریکا بسود او تغییر کند. غافل از اینکه برای مقاومت ایران تنها مهم این است که چه کسی کمک حال رژیم نباشد. حال چه نانسی پلوسی باشد و چه جان بولتون. چه دمکرات و چه جمهوریخواه.
یعنی اینکه ترامپ هم اگر نباشد جانشینش دیگر برای آخوندها با هواپیما میلیارد میلیارد دلار نمیفرستد و هزار هزار ویزای اقامت صادر نمیکند. از بقیه کثافتکاری هایش بگذریم.
حسن حبیبی
10 نوامبر 2018