خانه / مقالات / نگاهی به تابلو آشفته سیاسی دوران استبداد : رحمان کریمی

نگاهی به تابلو آشفته سیاسی دوران استبداد : رحمان کریمی

رحمان کریمی2چنان گم کرده راهی شد
که افتادش به بی راهی
کنون حیرت زده مانده
ز رسم رهروان ، امروز .

نه زمان ثابت می ماند و
نه شرایط زمان . لاجرم مقتضیات
مناسب ، تابع تغییرات زمانی قرار
می گیرد.

فضولباشی هایی که یا از سر جهل یا جهل و غرض نمی توانند این امر بدیهی را که برای جنبش های سیاسی الزامی می شود بفهمند ، همواره پاپِی مبارزان آزادیخواه می شوند که دیروز آن را می گفتید و امروز این را و از این قبیل بهانه های جاهلانه تا امر حیاتی مقاومت در برابر استبداد را لوث و باطل شده ، بدهکار کنند . سرخوردگان از جنبش آزادیبخش به دلیل نرسیدن وقت میوه چیدن هایشان ، دلسرد ، خود را فریب خورده و زیان دیده به امید جبران مافات به خیانت و مزدوری به آغوش دشمن پناه می برند . آشکار است که این عناصر منحط چه خطابه های اشک آلود کلیشه یی و مکرر صادر می کنند که اگر غربال برداشته بودند تا هوا را ببیزند ، شاید ته و توی غربال ارزنی آبرو برایشان می ماند . بر این مزدوران مظلمه این اشاره را کافی ست .
فرصت طلب و مجمع فرصت طلبان هم داشته و داریم که چون قبله گاه ایدئولوژیکی آنان فرو ریخت ، چنان زلزله یی در ارکان شان افتاد و چنان سونامی شکست و مغبونی آنها را به ناکجا آبادها پرتاب کرد که پشت دیوار رژیم استبدادی تلنبار شدند و گوش خواباندند که صدای مصلحی ، رفرمیستی از درون بشنوند . طاقت شان تا بخواهی به سالیان زیاد بود و آنچه را که تاب شنیدنش را نداشتند صدای رسای مجاهدین خلق و مبارزان راستین بود. این صداها را می کوبیدند تا بلکه به گوش ساکنان حاکم جنایت پیشه اندرونی خوش آید و این زباله های سیاسی را زینت بخش سفره رنگین غارتی خود کنند. امروز از آنان می بینیم که وقتی بی ایمان شدی چه راحت می توانی از مارکس و لنین به رفسنجانی و خاتمی و روحانی یعنی شیوخ شیاد جنایتکار برسی و چون کفگیر شیخ به ته دیگ خورد به عشق حلیم چهار دست و پا بپری در دیگ شاه بی تخت و تاج .
واقعا هیچ رژیم استبدادی مثل ملایان حاکم نتوانستند تابلو سیاسی ایران را این چنین درهم بریزند ، هیچ رژیم دیکتاتوری اینقدر حیاط خلوت و آبریزگاه ها در داخل و خارج کشور نداشته و ندارد . من اعتراف می کنم که این معممان و مکلاهای خدایشان شیطان و ماکیاول از بی نظیرترین استعدادهای اهریمنی برخوردارند که توانسته اند هر که و هرچه پلید ، بیاورند بالا. عجبا که پلیدان بدین پندارند که عقربه های زمان روی اشرار حاکم برای همیشه متوقف شده است . حالا بیا بگو که در عهد پهلوی بدین اندازه فساد و چپاول و نه شهید و نه خائن بود. روشنفکرانی که دست برقضا خود را جمهوریخواه معرفی می کنند به تو خواهند گفت که چون بدین اعتراف برخاستی پس بیا زیر بیرق سلطنت ! . غافل از آنکه رهروان واقعی زمان اگر به عقب برگردند همانا که از مرتجعانند.
سازمان پرافتخار و پر انرژی مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران هماره در تعیین موضع مبارزاتی خود ، زمان را یک خط مستقیم تا به هدف ندیده و نمی بیند . خط زمان از حیث محتوا و شرایط پیوسته در تلاطم و تغییر جهت است . بنابراین هدفمندان جدی و پیگیر و از پای درنیامدنی این اصل علمی و واقع بینانه ضروری را فهم کرده و متناسب با آن به پیشروی ادامه داده اند. مریم قهرمان – این شجاع بانوی بی نظیر عصر سخت ما – پرچمدار قامت افراشته یی ست که صبورانه و مصمم با بصیرت کافی ؛ کاروان جانبازان و سختکوشان را به سرمنزل مقصود خواهد رساند. بگذار تن پروران بلغمی مزاج سیاسی در اوهام و آرزوهای دست نایافتنی خود چند روزه یی نشئه شوند.
لازم به تکرار نیست که از بدو به سلطنت نشستن خمینی خونخوار دجال ، حرف و دعوای مجاهدین خلق بر سر اصل آزادی بوده و کماکان هست . مقاومت ایران بر این پایه و محور در نهایت فداکاری و تحمل همه نوع ضرر و زیان که ابزار تبلیغاتی خودفروشان شده است ، سیاست مبارزاتی بی امان خود را جمع بندی کرده و مطمئن به پیش می رود.
پیش به سوی آزادی و رهایی خلق ستمدیده ایران زمین .