چهل سال پیش، در روز ١٧ فوریه ١٩٧٩، ژنرال رابرت هایزر که در روزهای پیش از انقلاب ایران بمدت یک ماه در این کشور بسر برده بود، در واشینگتن با جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا، سایروس ونس، وزیر امور خارجه، هارولد براون، وزیر دفاع، و زیبیگنیو برژینسکی، رئیس شورای عالی امنیت ملی، این کشور دیدار کرد و گزارش اقدامات خود در تهران را به آگاهی آنان رساند. ماموریت ژنرال رابرت هایزر در ایران چه بود؟
ژنرال رابرت هایزر، معاون وقت سرفرماندۀ نیروهای ناتو و فرستادۀ ویژۀ جیمی کارتر به تهران، در روز ١۴ دی ماه ١٣۵٧، بدون اطلاع مقامات ایران و در حالیکه لباس خدمۀ یک هواپیمای نظامی آمریکائی را بر تن داشت، وارد تهران شد و چند روز بعد خبر حضور او در ایران در روزنامهها انتشار یافت.
در حالیکه هیچ سخن روشنی در بارۀ ماموریت وی گفته نشده بود، بازار گمانهزنیها رونق گرفت و انقلابیون که شماری از آنان با مسکو پیوند داشتند در پیروز از مطبوعات شوروی، در بارۀ تدارک یک کودتای نظامی توسط او در ایران هشدار دادند و همین سخن، فرضیۀ رهبران انقلاب اسلامی شد؛ فرضیهای که هم اینک نیز علیرغم انتشار اسناد بسیار و روشن شدن حداقل بخشی از حقایق، توسط مقامات جمهوری اسلامی و حتی رهبر این کشور تکرار میشود. آیت الله خامنهای میگوید «ژنرال هایزر که فرستادۀ آمریکا بود، که آمد ایران برای اینکه شاید بتوانه یک جوری نجات بده، از دست انقلاب رژیم را نجات بده و حفظ بکنه، ژنرال آمریکائی دستور قتل عام هموطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و او عمل میکند».
اما ماموریت ژنرال رابرت هایزر در ایران اینک به شهادت اسنادی که مُهر محرمانه بودن آنها برداشته شده، آشکار گردیده است. این اسناد نشان می دهد که دولت آمریکا در پی یک دوره سرگردانی در بارۀ چگونگی برحورد با بحران ایران، بویژه نگران فروپاشی کشور و افتادن آن در حلقۀ نفوذ اتحاد جماهیر شوروی شد و از همین رو از یکسو به خیال آرام کردن مردم تلاش خود را بر کسب خروج شاه از ایران گذاشت و از سوی دیگر در پی فراهم ساختن یک گذار آرام به فکر واداشتن ارتش به حمایت از دولت بختیار و در همان حال نزدیک کردن بختیار به اطرافیان آیت الله خمینی و خود او و سپس ایجاد یک دولت تازه و در صورت لزوم تغییر نظام سیاسی در ایران افتاد.
ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران این نگرش را روشن بیان میکند و میگوید «من آشکارا گفتم که تنها ابزار حفظ وحدت ملی در ایران، ارتش است و از آنجا که نگرش آمریکا به ارتش راهبردی بود، باید ارتش از درگیریهای انقلابی حفظ میشد و با کسانی که سرانجام به قدرت میرسیدند، سازش به عمل میآمد و این چنین یکپارچگی ارتش پس از انقلاب محفوظ میماند».
ویلیام سولیوان خود در ایران مخفیانه با اطرافیان آیت الله خمینی و از جمله بازرگان و محمد بهشتی در تماس بود تا شرایط نزدیک کردن انقلابیون را به بختیار فراهم سازد و ژنرال هایزر تلاش میکرد، ار وقوع کودتای احتمالی نظامیان جلوگیری کند.
هارولد براون، وزیر دفاع آمریکا، در یادداشتهای خود برای جیمی کارتر مینویسد «با اصرار و فشار هایزر مذاکرات گستردهای برای اینکه نظامیان همکاری نزدیکی با برخی رهبران مذهبی داشته باشند صورت گرفته است». او اندکی بعد تاکید می کند که «تلاش های هایزر در وحلۀ اول اینست که بازگشت خمینی به ایران را به نظامیان بقبولاند و به این منظور آنان را به حمایت از دولت بختیار تشویق میکند». در آن هنگام گفته میشد که بختیار در تماسهای خود با اطرافیان آیتالله خمینی در حال یافتن «یک راه حل سیاسی» است.
سایروس ونس، وزیر وقت امور خارجۀ آمریکا، در این باره می گوید «دیدارهای ژنرال هایزر به این منظور صورت گرفت که آنچه از آمریکا برای حفظ یکپارچگی ارتش ایران لازم بود، انجام گیرد تا از بروز شکاف در ارتش جلوگیری شود و کشور به پرتگاه بحران نیفتد، زیرا این نگرانی وجود داشت که [با سقوط نظام] کسی نتواند قدرت را در دست گیرد».
هدف وزیر امور خارجۀ آمریکا از این سخن در واقع اینست که کنترل کشور بدست کمونیستهای ایران بیفتد. از نظر آمریکا، تنها در چنین صورتی ارتش می توانست دست به کودتا بزند. کودتا برای دفع خطر دست انداختن وابستگان اتحاد جماهیر شوروی بر کشور و نه در برابر روحانیان که واشینگتن بقدرت رسیدن آنان را سدی در برابر نفوذ کمونیسم و رقیب قدرتمند آن دوران خود میدید