از زمان ریاست جمهوری ترامپ دلواپسان برون مرزی جمهوری اسلامی نگرانی خود را از روند تازه امور و سیاست نوین ایالات متحده در برابر ایران به زبان های گوناگون بیان کرده اند۰ تا دیروز سیاست رسمی آمریکا مماشات و باج دادن و سکوت در برابر سرکوب داخلی و ماجراجویی های منطقه ای آخوندها بود و نتیجه آن برای ایرانیان نیز دست باز جمهوری اسلامی در سرکوب و بگیر و ببند بود۰ در آن دوران هیچ یک از دلواپسان برون مرزی به سیاست خارجی اوباما در برابر ایران اعتراضی نکرده و آن را مایه نگرانی برای آینده جنبش مردمی ندانستند۰ اکنون که رئیس جمهور تازه ایالات متحده اعلام کرده است که در برابر رفتار بی ثبات کننده آخوندها در منطقه سکوت نخواهد کرد و در صورت ادامه این ماجراجویی ها پاسخی درخور به آن خواهد داد، دلواپسان برون مرزی نظام نگران شده و به مردم در باره عواقب سیاست نوین آمریکا در برابر ایران هشدار می دهند۰ آن چه در پی می آید بررسی نوشته تازه اکبر گنجی است با عنوان “آیا ترامپ نمی تواند ایران را به سوریه و عراق و لیبی دیگری تبدیل کند”۰
در بخش نخست نوشته، گنجی مدعی می شود که گویا فرماندهان سپاه در “رجزخوانی” های شان “دولت روحانی را به وادادگی و تسلیم متهم کرده۰۰۰” و قصد “به زیر کشیدن آن” را دارند۰ اما با مرور مواردی از “رجز خوانی های تحریک آمیز” فرماندهان سپاه خطاب به آمریکا و ترامپ که گنجی در ادامه آنها را نقل می کند، هیچ نشانی از انتقاد به دولت روحانی در سخنان پاسداران دیده نمی شود۰ چرا گنجی چنین ادعایی را طرح می کند؟ به نظر می رسد این ادعای بی پایه برای سر هم کردن شاهدی برای جنگ و دعوای جناح ها و ربط دادن آن به سیاست نوین آمریکا در برابر ایران طرح شده باشد۰ به عبارت دیگر گنجی می خواهد چنین القأ کند که سیاست نوین آمریکا به “تندروها” در سپاه کمک می کند تا دولت “میانه رو” روحانی را تضعیف کرده و آن را ساقط کنند۰ و این یعنی ترامپ و “تندروها” در داخل نظام در تضعیف دولت روحانی همسو و همداستانند۰ همانگونه که بارها گفته ام، فرض جنگ و جدال جناح ها گریز راه خوبی برای جمهوری اسلامی در برابر سیاست نوین آمریکا است۰ مطابق این فرض، آمریکا باید هنگام اتخاذ هرگونه سیاست سخت گیرانه در برابر ایران بسیار محتاط باشد، چرا که این گونه اقدامات به سود “تندروها” و به زیان دولت “میانه رو” خواهد بود۰
از این ادعای ناراست که بگذریم، در ادامه نوشته گنجی مدعی می شود که “سخنان دون کیشوت وار فرماندهان سپاه در شرایط کنونی که دولت های عربی منطقه و اسرائیل با امید فراوان در حال تشویق دونالد ترامپ علیه ایران هستند، به شدت خطرناک و مخالف امنیت و منافع ملی ایران است۰” در این جمله چند ادعای ناراست مطرح شده است۰ نخست این که گویا موجب و سبب سیاست سخت گیرانه ترامپ در برابر ایران “تشویق”های اسرائیل و کشورهای عرب منطقه است۰ آن چه در این ادعا کاملأ نادیده گرفته شده ماجراجویی های منطقه ای جمهوری اسلامی است۰ اگر سیاست های بی ثبات کننده آخوندها در سوریه، یمن، افغانستان، لبنان، و دیگر کشورها و پشتیبانی از گروه های تروریستی نبود که اساسأ اقدامات سخت گیرانه آمریکا علیه ایران محلی از اعراب نداشت۰ بنا بر این اگر کسی نگران وضعیت امروز جمهوری اسلامی است آیا بهتر نیست حاکمان ایران را به دست کشیدن از رفتاری که موجب و مسبب اصلی خطر ها و تهدید های کنونی اش هستند فرا بخواند؟ آیا این تنها “رجز خوانی” فرماندهان سپاه است که خطرناک و محل اشکال و ایراد است اما ماجراجویی های منطقه ای در سوریه، یمن، عراق و دیگر کشورها اشکالی نداشته و ربطی به گرفتاری امروز نظام ندارند؟ آیا این فرا فکنی نیست که گرفتاری های ناشی از سیاست های ویرانگر جمهوری اسلامی را به دیگر کشورها نسبت دهیم؟ آیا این همان خواست جمهوری اسلامی نیست که ایرانیان ریشه تیره روزی و بدبختی امروزشان را در بدخواهی این یا آن کشور خارجی ببینند، نه سیاست های ویرانگر آخوندها؟
از این گذشته، گنجی در مغالطه ای آشکار امنیت و منافع آخوندهای حاکم بر ایران را “امنیت و منافع ملی ایران” می نامد۰ بر همگان روشن است که منافع آخوندهای حاکم بر ایران اقتضأ می کند که در نبود پشتوانه داخلی به یارگیری از میان تروریست هایی همچون حسن نصرالله بپردازد و با به کارگیری همه سرمایه های مادی ایران تلاش کند تا جنایتکاری همچون بشار اسد را سر پا نگه دارد۰ شرکای استراتژیک آخوندها امثال همین ها هستند و البته از منظر منافع آخوندها کمک به این دوستان و مبارزه با حکومت های دیگر قابل دفاع و توجیه هستند۰ به همان نسبت که این اقدامات ویرانگر منطقه ای در چارچوب منافع آخوندها موجه هستند، ناهمخوانی این گونه سیاست ها با منافع ایران و ایرانیان نیز بر کسی پوشیده نیست۰ بنا بر تمایز یاد شده میان منافع آخوندها و منافع ملی، نگرانی گنجی در این جا این است که “رجزخوانی” سپاهیان موجب اقدام جدی از سوی آمریکا و آسیب به منافع حکومت آخوندی شود۰ توضیحات گنجی در ادامه نوشته هر گونه تردیدی در خصوص موجب اصلی نگرانی او را برطرف می کند۰
گنجی در ادامه نوشته به بررسی عواقب احتمالی جنگ آمریکا علیه ایران می پردازد۰ در این خصوص گنجی سه احتمال را در نظر می گیرد: “بمباران اتمی”، “بمباران غیر اتمی”، و “حمله نظامی زمینی”۰ پس از شرح مختصر هر یک از احتمالات گنجی ادعای اصلی اش را که همان امکان “سوریه ای شدن ایران” است را بیان می کند۰ نخستین نکته چشمگیر در این بخش از نوشته گنجی این است که گویا اولین چیزی که به دنبال “رجزخوانی” پاسداران ممکن است روی دهد حمله نظامی آمریکا به ایران است۰ در حساب احتمالات گنجی، ترامپ و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی آمریکا موجودات عصبی هستند که اولین اقدام شان در مقابله با ماجراجویی آخوندها و پاسداران حمله نظامی به ایران خواهد بود۰ واقعیت این است که وضعیت روابط ایران و آمریکا در نقطه درگیری و رویارویی نظامی قرار ندارد و بررسی گنجی از سناریوهای جنگ آمریکا علیه ایران تنها چهره ای جنگ طلب و ماجراجو از ترامپ و دولتش ارائه می کند۰ آن چه در تحلیل گنجی از احتمال حمله آمریکا به ایران نادیده گرفته شده یکی از دلیل های اصلی تنش موجود میان دو کشور است: ماجراجویی های ویرانگر جمهوری اسلامی در بسیاری کشورهای منطقه۰ نکته دیگر این که گزینه های مورد بحث گنجی “ممکن” هستند اما “محتمل” نیستند۰ یعنی تازه اگر بخواهیم به شرایطی فکر کنیم که تحت آن آمریکا احتمال دارد با ایران درگیر شود، اتفاقأ تنها گزینه محتمل در رویارویی آمریکا با ایران در گزینه های گنجی غایب است: هدف قرار دادن مراکز و تأسیسات هسته ای ایران و نیز مراکز مهم نظامی برای از کار انداختن توان تلافی جویی آخوندها۰
اما نکته مهمتر در این بخش از نوشته گنجی اشاره او به “سوریه ای شدن ایران” در اثر حمله احتمالی آمریکاست۰ پرسش اینجاست که مگر وضعیت امروز سوریه ناشی از اقدام نظامی و مداخله آمریکا است که حمله فرضی آمریکا به ایران آن را شبیه سوریه امروز خواهد کرد؟ اتفاقأ اگر بخواهیم برای وضعیت امروز سوریه، ماندن اسد در قدرت، و کشتار گسترده تنها یک علت نام ببریم بدون تردید باید از بی عملی و عدم مداخله آمریکا به هنگام ضرورت یاد کنیم۰ یکی از سهمناک ترین عواقب سیاست انفعالی اوباما در خاورمیانه ، بحران امروز سوریه است۰ از این رو، اصطلاح “سوریه ای شدن ایران” به دنبال حمله نظامی فرضی آمریکا نامی بی مسمی و نابجاست۰ از این گذشته، اگر بخواهیم برای وضعیت امروز سوریه نامی به کار ببریم “آخوندی شدن” سوریه بیان درستی است از آن چه بر آن کشور رفته است۰ توسل به کشتار جمعی مردم ناراضی برای ماندن در قدرت، سوریه را به آیینه تمام نمای عمل بر اساس اندیشه اهریمنی آخوندهای حاکم بر ایران تبدیل کرده است۰ بر اساس همین اندیشه اهریمنی است که باز کردن پای متجاوزان از روسیه، لبنان، ایران، عراق و افغانستان برای کمک به بشار اسد در کشتار مردم سوریه توجیه می شود۰ از این منظر نیز “سوریه ای شدن ایران” به دنبال حمله فرضی آمریکا تعبیر نادرستی است۰
در ادامه گنجی مدعی می شود که “ایران ـ فارغ از نظام سیاسی اش ـ دشمنانی دارد که آن را از نظر مساحت بسیار ‘بزرگ’ می دانند که باید ‘کوچک ‘ شود۰” در اینجا گنجی تلویحأ گناه گرفتاری های محتمل و جنگ فرضی آمریکا علیه ایران را به گردن نیروهای موهومی می اندازد که با “ایران” دشمنی دارند، فارغ از این که چه نوع نظامی بر آن حاکم باشد۰ به عبارت دیگر دشمنی دشمنان به جمهوری اسلامی و سیاست های ماجراجویانه و بی ثبات کننده اش در منطقه ارتباطی ندارد۰ آن دشمنان فرضی همین جوری علاقه دارند ایران “کوچک” شود، یعنی لابد تجزیه گردد۰ آیا جمهوری اسلامی چیزی بیش از این می خواهد که مردم ایران گرفتاری های شان را از جانب دشمنانی بدانند که در سودای تجزیه ایران هستند و این امر ربطی به رفتار جمهوری اسلامی ندارد؟ آیا مطرح کردن این دشمنان موهوم همسویی و هم آوایی با همان اندیشه “دژمن” و توطئه هایش که خامنه ای بارها به آن اشاره کرده نیست؟
گنجی سپس اشاره می کند که “این رژیم سرکوبگر کسانی را به این فکر انداخته که سرنگونی آن از طریق حمله نظامی آمریکا مقبول است۰” گنجی درست می گوید۰ بخش قابل ملاحظه ای از مردم ناراضی داخل کشور سرنگونی جمهوری اسلامی به دنبال یک درگیری نظامی را محتمل و مقبول می بینند۰ مردمی که روزانه شاهد بر باد رفتن سرمایه های انسانی، مادی، و معنوی ایران در آتش خانمان سوز جمهوری اسلامی هستند و این نظام سراپا تباهی را ریشه اصلی گرفتاری های خود می بینند، البته در آرزوی کوتاه شدن دست این دستگاه اهریمنی از سر خود و “نسل های بی شمار” آینده ایران روز شماری می کنند۰ حال اگر بر فرض درستی آن چه گنجی می گوید زمینه برای تحقق این خواست جدی اکثریت ایرانیان در نتیجه ماجراجویی های خود آخوندها و درگیر شدن فرضی شان با آمریکا فراهم شود، چه اشکالی دارد؟ مگر مشکل کنونی مردم و ناتوانی شان در رسیدن به هدف سرنگونی جمهوری اسلامی توازن نامتعادل میان قوای مردم و آخوندها نیست؟ مگر نه این است که آخوندها با اتکا به نیروی نظامی و دستگاه گسترده سرکوب تا کنون از پس مردم ناراضی بر آمده اند؟ حال اگر به دنبال حمله فرضی آمریکا و نابودی بخشی از توان نظامی و سرکوبگر رژیم، توازن قوای میان مردم و آخوندها به سود مردم ایران تغییر کند و توان و جسارت به زیر کشیدن حاکمان را پیدا کنند چه ایرادی دارد؟ گنجی در ادامه همان بند پاسخ این پرسش ها را داده است۰
گنجی می گوید “در این میان، اگر خدای ناکرده جنگی درگیرد، مسئله منحصر به سرنگونی احتمالی جمهوری اسلامی نخواهد شد (بقای بشار اسد نشان داد که سرنگونی قطعی نیست)۰ جنگ داخلی، ویرانی، نابودی، تجزیه، و غیره پیامد جنگ اند و بدین ترتیب آرزوها و امیدهای نسل های بی شماری را برای گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر بر باد خواهد رفت۰” در این باره چند نکته شایان یادآوری است۰ نخست آن که همان گونه که پیشتر گفتم شباهتی میان وضعیت ایران به دنبال اقدام نظامی فرضی آمریکا و وضعیت سوریه نمی بینم و به گمانم این یک قیاس مع الفارق است۰ مردم سوریه به خیابان آمدند و بشار اسد پاسخ شان را با گلوله و سرکوب ، زندان، شکنجه، بمب های بشکه ای و شیمیایی داد۰ آمریکای اوباما به وعده خود عمل نکرد و روسیه و ایران و حزب الله خلأ ناشی از بی عملی و انفعال آمریکا را پر کردند۰ همه اینها زمینه بسیار مناسبی برای پیدایش و گسترش داعش فراهم کرد و اوضاع را بسیار پیچیده تر کرد۰ حال پرسش این است که اوضاع در سوریه چه شباهتی با وضعیت ایران پس از اقدام نظامی فرضی آمریکا دارد؟ گنجی می گوید “بقای اسد نشان داد که سرنگونی قطعی نیست”۰ مگر آمریکا علیه سوریه اساسأ اقدامی نظامی کرده که به سرنگونی اسد انجامیده یا نینجامیده باشد؟
از این گذشته، در باره ادعای بر باد رفتن آرزوی نسل های بی شمار برای گذار به دموکراسی به واسطه اقدام نظامی فرضی آمریکا، باید از گنجی پرسید اشاره اش به کدام روند موجود گذار به دموکراسی در چارچوب حکومت ولایت فقیه است که با اقدام نظامی آمریکا در معرض خطر نابودی قرار می گیرد؟ اقدام نظامی فرضی آمریکا ایرانیان را از کدام گزینه موجود گذار به دموکراسی محروم خواهد کرد؟ روشن است که در چارچوب نظام ولایت فقیه که اساسأ هیچ حقی برای مردم به رسمیت نمی شناسد، و “قوانین” موجود به حاکمان اجازه هر گونه زیر پا گذاشتن همان “قوانین” هر گاه به مصلحت نظام باشد را می دهند، دولت در مفهوم امروزی آن وجود ندارد، چه رسد به امکان گذار به دموکراسی۰ در ایران امروز تنها گذار از “پاسدار ـ کراسی” به “آخوند ـ کراسی” و بالعکس البته میسر است۰ کوتاه سخن، در چارچوب جمهوری اسلامی راهی به دموکراسی مو جود نیست که اقدام نظامی فرضی آمریکا آن را ببندد یا از میان بردارد۰ اگر چه همان گونه که پیشتر گفتم اقدام نظامی آمریکا علیه ایران را محتمل نمی دانم اما بد نیست ببینیم عواقب چنین اقدامی برای مردم ایران چه خواهد بود۰
اقدام نظامی فرضی آمریکا علیه ایران دو نتیجه عمده، جدای از اهداف محتمل آمریکا، در داخل ایران خواهد داشت۰ نخستین اثر پاره شدن قشر ستبر اختناق و رعب و وحشتی است که آخوندها طی چند دهه به زور سرکوب، اعدام، و شکنجه بر جامعه ایران حاکم کرده اند۰ هدف قرار گرفتن مراکز مهم رژیم آشکارا ضعف و آسیب پذیری آخوندها را نشان خواهد داد و مردم به جان آمده جرأت و جسارت برخاستن و اعتراض خواهند یافت۰
نتیجه دیگر هر اقدام نظامی آمریکا، نابودی بخشی از توان نظامی و قوای سرکوبگر آخوندها خواهد بود۰ این امر توازن قوای موجود میان مردم و رژیم که اکنون به سود آخوندهاست را بر هم خواهد زد۰ این بدان معناست که با ضعیف شدن جمهوری اسلامی بر اثر نابودی بخشی از نیروهای سرکوبگر، کفه قوای مردم در برابر آخوندها به طور نسبی سنگین تر می شود۰ بنا بر این ملاحظات، اقدام نظامی فرضی آمریکا نه تنها راه گذار به دموکراسی را نمی بندد، بلکه نتایج آن در داخل کشور می تواند به نیرومند کردن قوای مردم در برابر آخوندها کمک نیز بکند۰
در ادامه گنجی نتیجه می گیرد که “آرزوهایی چون حقوق بشر، آزادی و دموکراسی ـ در منطقه ما ـ با جنگ و حمله نظامی نه تنها دست نیافتنی اند، بلکه نابود شدنی هستند۰” همان گونه در بالا نشان داده شد نه تنها دلیلی بر این ادعا که اقدام نظامی فرضی آمریکا راه دموکراسی را بر ایرانیان خواهد بست نمی بینم که هیچ، شواهدی نیز هست که مؤید آن است که چنین اقدامی دست مردم را در برابر آخوندها قوی تر خواهد کرد۰ همچنین شاهدی برای این ادعای گنجی که گویا “منطقه ما” با دیگر مناطق دنیا ـ که تقریبأ در همگی شان مردم برای رسیدن به آزادی و دموکراسی جنگیده اند ـ متفاوت است، نمی بینم۰
پس از آن گنجی می گوید که مدافعان دموکراسی و حقوق بشر به لحاظ اخلاقی موظفند “که با جنگ داخلی، حمله نظامی خارجی و خشونت مخالفت ورزند۰” این که گنجی در ارزیابی سیاسی ، استد لال اخلاقی را به کار می گیرد امر پسندیده ای است۰ اما ببینیم وزن این استدلال تا چه اندازه است۰ ظاهرأ مهم ترین گزاره گنجی در این بخش این است که آنها که خواهان نظامی دموکراتیک برای ایران هستند باید با اقدام نظامی فرضی آمریکا مخالفت کنند۰ اما با توجه به آن چه در باره نتیجه های احتمالی اقدام نظامی فرضی آمریکا گفتم، نه تنها شاهدی وجود ندارد که این اقدام راه گذار ایران به دموکراسی را نابود خواهد کرد، بلکه با تضعیف جمهوری اسلامی اتفاقأ احتمال تحقق خواست عمومی تغییر در ایران بیشتر نیز می شود۰
برای سنجش استدلال اخلاقی گنجی در مخالفت با جنگ نخست باید دید کدام دستگاه اخلاقی مد نظر است۰ در دستگاه اخلاقی نتیجه گرا و مطابق فایده گرایی که مهمترین نظریه اخلاقی در این دستگاه است، عمل اخلاقی در هر شرایط آن گزینه ای است که در بر دارنده بیشترین فایده سر جمع برای بیشترین شمار انسان هایی باشد که متأثر از آن شرایط باشند۰ حال ببینیم در شرایط امروز ایران، اخلاقی ترین کار کدام است؟ در ایران امروز جمهوری اسلامی بر سر کار است که همه نشانه های اهریمنی مطابق اندیشه های ایرانی باستان را داراست: فراوانی مرگ، نیستی، نابودی، خشکسالی و بی آبی، ویرانی، فقر، فساد و تباهی، و غارت و چپاول۰ یک روز بیشتر ادامه این حکومت بر ایران زمین به بهای خون های بسیار در ایران و منطقه، درد و رنج آدمیان بی شمار در ایران و دیگر کشورها، و نابودی بخشی دیگر از باقی مانده سرمایه های انسانی، مادی، و معنوی ایرانیان میسر می شود۰ از جمله همین درد و رنج ها احتمال آسیب ها و ویرانی هایی است که در واکنش به ماجراجویی های فرامرزی جمهوری اسلامی ممکن است بر ایران و ایرانیان وارد شود۰ با این حساب، از منظر دستگاه اخلاقی نتیجه گرا و دیدگاه فایده گرا، اخلاقی ترین کار تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی است۰ از آنجا که چون نیک بنگریم ریشه تیره روزی امروز و گرفتاری محتمل فردای ایرانیان جمهوری اسلامی است، کوشش در جهت بر کندن ریشه ابتلائات ایران که فایده اش افزون بر نسل کنونی نصیب “نسل های بی شمار” آینده نیز خواهد شد، اخلاقی ترین کار ممکن برای مردم و روشن فکران ایرانی است۰
دیگر دستگاه اخلاقی مبتنی بر وظیفه یا وظیفه گرا است۰ در این دستگاه کاری اخلاقی است که بر اساس عمل به وظیفه انجام شده باشد۰ فهرست های گوناگونی برای وظیفه های آدمیان ارائه شده اند۰ این وظیفه ها مواردی همچون نیکی کردن، پرهیز از بدی، عمل به وعده و پیمان، تلاش برای برقراری عدالت، تلاش برای آزادی، جبران آسیب های ناشی از کردارمان در گذشته، حق شناسی و سپاس گزاری، و تلاش برای بهبود شرایط زندگی دیگران را در بر می گیرند۰ در ایران تحت حاکمیت آخوندها، ایرانیان محروم از همه حقوق اولیه در حقیقت در مناسبات اجتماعی هم سنگ دوران برده داری به سر می برند۰ مبرم ترین وظیفه هر ایرانی در چنین شرایطی تلاش برای باز گرداندن کرامت و آزادی انسانی به ایرانیان از راه واژگون کردن دستگاه اهریمنی و برده پرور ولایت فقیه است۰ این تلاش البته در راستای وظیفه های دیگری همچون کوشش برای برقراری عدالت و تلاش برای بهبود وضعیت زندگی دیگران نیز هست۰ این بدان معناست که در دستگاه اخلاقی وظیفه گرا نیز مهم ترین و مبرم ترین وظیفه اخلاقی هر ایرانی تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی است۰
دستگاه اخلاقی دیگری هم هست که اخلاق مبتنی بر فضیلت نام دارد۰ در این دستگاه به جای تأکید بر اعمال انسان، که در دو دستگاه پیش گفته مهم است، کاراکتر و فضیلت های انسانی در درجه نخست اهمیت قرار دارند۰ فضیلت شامل ویژگی هایی همچون دلیری و شجاعت، آزادگی، فداکاری، ایثار و از خود گذشتگی، راستگویی، عدالت، و نیک خواهی است۰ در اینجا برای این که بدانیم چگونه باشیم یا چگونه رفتار کنیم باید به الگو ها و نمونه های اخلاقی که واجد فضیلت های انسانی هستند نگاه کنیم و با تأسی به آنان خود نیز در مسیر پرورش فضیلت گام برداریم۰ در ایران امروز بهترین نمونه های فضیلت های اخلاقی کسانی هستند که با دلیری و بی باکی و نهراسیدن از خطرها در برابر رژیم ایران بر باد ده ولایت فقیه تا پای جان ایستادند، به اهریمن نه گفتند، کرامت انسانی و آزادگی را پاس داشتند، تسلیم نشدند و برای ایرانیان الگو های جاودانه شجاعت، فداکاری، ایستادن تا پای جان بر سر پیمان، و آزادگی شدند۰ همانها که از تبارشان چهارده سال سیل بنیان کن ابتلائات و تنگناها را تاب آوردند اما تسلیم ولایت فقیه و دست نشاندگان عراقی اش نشدند و امروزه پس از انتقال به اروپا همچنان به تلاش برای سرنگونی حکومت آخوندی مشغولند۰ این مجاهدین واجد فضیلت های گرانسنگی هستند که ایرانیان با تأسی به آنان می توانند راه خود را بیابند۰ نه گفتن به رژیم ولایت فقیه و پروراندن شجاعت لازم برای نهراسیدن از خطرها، و نیز توانایی از خود گذشتگی برای آزادی ایران نیاز به الگوهای اخلاقی دارد که این فضیلت ها را به کمال دارا باشند۰ از منظر دستگاه اخلاقی فضیلت گرا، برای این که بدانیم چه باید کرد، باید به این الگوها و اسوه های اخلاقی نگاه کرد و همچون آنان با دلیری و از خود گذشتگی برای واژگون کردن بساط ضد انسانی ولایت فقیه کوشش نمود۰
چکیده سخن این که مطابق همه دستگاه های اخلاقی رایج، اخلاقی ترین کار برای هر ایرانی کوشش برای براندازی حکومت برده پرور ولایت فقیه است که هم مسئول تیره روزی امروز ایرانیان است و هم ممکن است در آینده و به سبب رفتار ویرانگر و بی ثبات کننده اش در منطقه آسیب های باز هم بیشتری به کشور وارد کند۰ وظیفه اول و مهمترین کار اخلاقی هر ایرانی برکندن ریشه نابودی و ویرانی است۰ امنیت و منافع ایران و ایرانیان از امنیت و منافع آخوندها جداست۰ اقدام نظامی آمریکا، به فرض تحقق، بدون تردید بقای رژیم ایران را در معرض تهدید قرار می دهد اما شاید برای ایرانیان در بند این رژیم برده پرور امکان خلاص شدن از حکومت آخوندی را فراهم کند۰ به فرض درستی احتمالات گنجی در مورد اقدام نظامی آمریکا، نتیجه منطقی این خواهد بود که نخست پاسداران دست از رجز خوانی بردارند، و مهمتر از آن، جمهوری اسلامی از دخالت ها و ماجراجویی های منطقه ای که می تواند موجب اقدامات سخت گیرانه آمریکا و حمله نظامی شود، دست بکشد۰ایرانیان در چارچوب ولایت فقیه راهی برای گذار به دموکراسی ندارند که اقدام نظامی فرضی آمریکا آن را نابود کند۰ حتی اگر احتمال جنگ میان آمریکا و آخوندها جدی بود، ایرانیان وظیفه ای اخلاقی برای جلوگیری از این جنگ که مسبب آن خود جمهوری اسلامی خواهد بود ندارند۰ ادعای اصلی گنجی در باره “سوریه ای” شدن ایران به دنبال اقدام نظامی فرضی آمریکا نیز قیاس مع الفارق است و هیچ شباهتی میان این دو وجود ندارد۰ نکته آخر هم این که رجز خوانی های پاسداران، که هیچ کس در آمریکا و اروپا آن را جدی نمی گیرد، برای دو هدف است۰ نخست ادامه بازی جنگ جناح ها با سر و صدای بیشتر این پیام را برای ترامپ دارد که قدر همین روحانی و ظریف را بدان و توافق اتمی را حفظ کن وگرنه ممکن است دولت بعدی ایران از میان “تندروها” باشد که زبان آدمیزاد سرشان نمی شود۰ دوم، روی سخن پاسداران با مردم ناراضی داخل کشور است که در اثر اقدامات ترامپ و سکوت رهبر و جا زدن مسئولان نظام، فکر نکنند جمهوری اسلامی ضعیف شده و در برابر آمریکا کوتاه آمده، و مردم “خدای ناکرده” جرأت و جسارت برخاستن پیدا کنند۰ امیدوارم با این توضیحات، نگرانی گنجی از بابت عواقب رجزخوانی های پاسداران هم برطرف شده باشد