در علم سیاست نیروی آلترناتیو تعریف و ویژگیهای خاص خود را دارد. همچون تمامی علوم دیگر اگر یک عنصر مثلا در اینجا یک حکومت ، شرایط و ویژگیهای مشخص و معینی را داشته باشد آنرا دمکراتیک یا دیکتاتوری و یا مثلاالیگارشی یا غیره مینامند. این مقوله در باره آلترناتیو نیز صادق است.پس ازقیام گسترده دیماه ۹۶ که با قیامهای مرداد ۹۷ پیوند خورده و اکنون در اغاز دیماهی دیگر با اعتصاب گسترده گارگران نیشکر هفت تپه و دور دیگراعتصابات کامیونداران و کارگران فولاد اهواز و بازنسشتگان و معلمان درسراسر ایران جلوه دیگری یافته است، بحث آلترناتیو رژیم اخوندی نیز نقل محافل سیاسی و نشریات و فضای مجازی گردیده است. بگذارید تا با نگاهی به واقعیتهای ملموس از منظر علم سیاست ویژگیهای نیروی آلترناتیو را تعریف کرده و سپس با این سنگ محک سره را از ناسره جدا نموده و با دیدی روشنتربه این مقوله بپردازیم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
نیرویی که میخواهد در مقابل یک رژیم دیکتاتوری مثلا حاکمیت ولایت فقیه بایستد در وهله اول باید خواهان تغییر بنیادی رژیم و سرنگونی ان با تمامی جناحهای به اصطلاح مخملیآن باشد زیرا که همین باندها با دستکش مخملی خوددر سال ۷۶ رژیمی را که بر لبه پرتگاه سقوط قرار داشت نجات داده و بیش ازدو دهه دیگر به عمر ننگین آن افزودند. اما وظیفه انان که هم سر در آخورآخوندها داشتند و هم بر سر سفره مماشات چیان نشسته بودند ایجاد تبلیغاتگسترده حول محور «گفتگوی تمدنهای» ساختگی این جناح بود که پتانسیل انقلابی جامعه را تخلیه میکردند و شعار مرگ بر خمینی را به کف زدن برای خاتمی ها تبدیل نمودند. اینها همانهایی هستند که پیش از قیام دیماه ۹۶اندیشه خاتمی را در سخنان روحانی شیاد جاری میدیدند و از او و دیدگاهایشطرفداری نموده و مردم را به حمایت از او دعوت میکردند و اکنون که دست اینشیاد نیز رو گشته و معلوم شده که سر در آخور ولایت هم دارد همانها گاه وبی گاه زبان به نقد وی میگشایند(البته تا انجا که دامن نظام را لکه دار نکند).
دومین ویژگی نیروی الترناتیو جامع و مانع بودن ان است یعنی باید از یک سو در بر گیرنده نمایندگان طیفی وسیع از طبقات و اقشار جامعه مثلا دانشگاهیان ، کارگران بازاریان ورزشکاران و هنرمندان وقومیتهای موجود کشور مانند کرد، لر، بلوچ تا آذری و مازندرانی و گیلانی و فارس وغیره باشد. و ازسویی دیگر وپژگی مانع بودن ان است که باید مراقبت نماید تا نیروهای مخالف براندازی که نه در اساس و بنیاد بلکه تنها در برخی ازسیاستها با دیکتاتور اختلاف نظر دارند نتوانند خود را به عنوان نیروی آلترناتیو جا بزنند.
سوم انکه نیروی الترناتیو باید مجموعه متشکل و منسجمی باشد که به طورحرفه ای و مستمر و علمی به امر مبارزه با دیکتاتوری بپردازد. اخر مبارزه اولا یک علم است و ثانیا نیاز به یک تشکل و انسجام قوی داشته و امری فی البداهه و مقطعی نبوده و نیازمند تلاش و استمرار سیاسی و تاریخی است. نه انکه چون قارچ در بزنگاههای تاریخی خاص برای میوه چینی شبه تشکهایی انهم از نوع مجازی را بدون هیچ سابقه مبارزاتی شکل داده و د ر عین حال داعیه هدایت و رهبری و تغییر و تحول را داشته باشند. در حال حاضر مدعی
آلترناتیو باید حداقل مرزبندی روشنی با دو دیکتاتوری شاه و شیخ و تمامی جناحها و باندهای به اصطلاح اصلاح طلب و استمرار طلب را دارا باشد. چهارمین ویژگی داشتن سابقه مبارزاتی و تلاش سیاسی واقعی با مرزبندی هایروشن و در عرصه عمل اجتماعی برای براندازی حاکمیت دیکتاتوری است، یعنیحضور عینی در صحنه مبارزه و در تمامی ابعاد.در جایگاه پنجم باید از ویژگی آمادگی برای هزینه و بها پرداختن در مسیر این مبارزه نام برد. آخر مگر میشود که بدون تحمل رنج و شکنج و شلاق و زندان و گذشتن از میدانهای تیر و اعدام و جنگ رو در رو در تمامی عرصه هایسیاسی و ایدئولوژیک و تبلیغاتی و اطلاعاتی داعیه مبارزه با رژیمی دیکتاتور و تروریست را داشت.
برای ویژگی ششم بهتر است مطلب را اینگونه طرح کنیم . میگویند برای شناخت آلترناتیو یک رژیم هما ن بس که به رای العین و با استناد به شواهد و مستندات مختلف ببینیم که دیکتاتور تمامی امکانات و ابزارها وسرمایه هایش را بر علیه چه کسانی بکار میبرد و نهاد های نظامی و امنیتی و سیاسی و تبلیغاتی اش را با تمام توش و توان خود علیه کدامین نیرو صرف مینماید.
ودر تمامی بندو بستهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی در عرصه منطقه ای و بینالمللی از میان برداشتن کدام جریان سیاسی را سرلوحه وظیفه خود برای تداومحیات خویش میداند.
نکته دیگر وزن سیاسی یک نیرو در عرصه داخلی و منطقه ای و بین المللی میباشد. شاید این نکته را باید پذیرفت که بدلیل شدت اختناق و دیکتاتوری حاکم اساسا بسیار سخت است که بتوان در باره وزن سیاسی گروهها و جریانا ت مختلف اپوزیسیون در داخل کشور نظر داد. اما این امر در عرصه بین المللی بدلیل انکه تا حدود کمی خارج از حیطه کنترل کامل رژیم اسانتر به نظر میرسد. علیرغم آن که هنوز هم لابیگری های عناصر وابسته به رژیم با مماشات گران غربی حتی در عین تغییر گسترده در سیاست امریکا با شدت هرچه بیشتر ادامه دارد.
از دیگر مولفه ها باید از نیرو و توان براندازی یک جریان نام برد. سوال این است که ایا آنکه ادعای آلترناتیو بودن را دارد بر روی زمین و درعرصه واقعی مبارزه و نه در فضای مجازی توانایی و قابلیت و نیروی رزمنده برانداز را دارا میباشد یا خیر؟
وانچه باید سرانجام به ان پرداخت این است که خارج از شعرو شعار و بیان کلیشه ای کلماتی چون ازادی و رفاه اقتصادی و غیره …. نیروی مدعی الترناتیو باید دارای یک برنامه مدون و مشخص ومنطبق با شرایط و ضرورتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلی و مطابق با اصول و قوانین پذیرفته شده بین المللی همچون منشور حقوق بشر، ازادی بیان و اجتماعات، ازادی تشکلها و سندیکاهای کارگری و غیره و احترام به حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی و عدم دخالت در امور دیگر کشورها باشد. آخر مگر بدون یک برنامه از پیش تعیین شده کاملا مترقی ومنطبق با قوانین حقوق جهانی میتوان مدعی جانشینی یک رژیم دیکتاتوری بود. این امر نه تنها شرط لازم بلکه شرط کافی نیز هست.
حال با توجه به موارد فوق الذکر به سادگی میتوان نیروی واقعی الترناتیو را در صحنه عمل شناسایی کرده و با تمام توان به یاری ان برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه بشتابیم تا به تحقق آزادی و دمکراسی و رسیدن به شرایط سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بهتر جامه عمل بپوشانیم.برای